سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که حاتمی کیا در جشنواره فیلم فجر از خانواده او تقدیر کرد، کیست؟
بمونم اونجا و فرار کردم اومدم. بهش گفتم مسئولتون اذیتت نکنه. گفت مهم نیست حالا شما منو ببرید یه کمکی بهتون کنم گفتیم پس بشین تو ماشین عقب تویوتا هم نزدیک ده تا سوری نشستن و رفتیم تو راه تیراندازی زیادی بود رسیدیم نیروها رو از تپه کشوندیم بالا و به علی گفتم نیروها رو از فلان جا بچین تک تک پشت یه موضع مناسب آماده باشن.واقعا با دل و جرأت بود و ترسی نداشت از گوله تیراندازی ...
دوستم بلایی سر خواهرم آورد که ...
.... باورم نمی شد چه می بینم. در تلگرام، صفحه ای با نام و مشخصات من و عکس های زشت و زننده باز شده بود. با دیدن این تصاویر، دنیا روی سرم خراب شد. موضوع را به برادرم اطلاع دادم. او می گفت سه سال قبل که سیم کارتم را گرفته آن را به یکی از دوستانش امانت داده اما بعد از آنکه برای تحویل سیم کارت رفته دوستش ادعا کرده آن را گم کرده است. متأسفانه سهل انگاری ما در سوزاندن سیم کارت ...
گزارش لحظه به لحظه از مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر + تصاویر و سخنان برندگان سیمرغ ها
به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ابنا با پایان دهه فجر انقلاب اسلامی در سال 1396، سی و ششمین جشنواره فیلم فجر نیز غروب کرد و برندگان بخش "مسابقه سینمای ایران" (سودای سیمرغ) به سیمرغ ها و جوایز خود رسیدند. امسال این فیلم ها رکورددار فجر شدند: فیلم " تنگه ابوقریب " شش سیمرغ بلورین کسب کرد. پس از آن فیلم " مغزهای کوچک زنگ زده " چهار سیمرغ برد و سپس فیلمهای " به وقت شام " و " سرو زیر آب " با ...
نه معین فر را زدم نه هویدا را
خاطره بگویم. مرحوم شریعتی آن سال ها که من نوجوان بودم داستانی را نقل می کرد. می گفت یکی از آقایان - البته شاید خودش باشد که به نام یکی از آقایان می گفت - در رشته جامعه شناسی برای گرفتن دکترا پایان نامه می نوشت که موضوع آن راجع به یک نظریه اجتماعی بود. این آقا رفت و 20 صفحه از کتاب استاد را در پایان نامه اش به عنوان یک نظریه اجتماعی قابل قبول و قابل دفاع آورد و از آن دفاع کرد. روزی که برای دفاع آمده ...
گمنامی ابراهیم هادی در 22 بهمن سال 61
کوتاه بود، شلوار کردی پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم می کرد و روحیه می داد. داشت روح از بدنم خارج می شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچه های قدیمی آقا ...
لذت های نویسندگی
شعار سال : نسیم مرعشی نوشتن را به طور حرفه ای در مجله همشهری جوان آغاز کرد و سپس به صورت جدی تر در همشهری داستان نوشت اما در مورد او می توان گفت در داستان نویسی یک شبه، ره صد ساله را طی کرد. نخستین رمانش با نام پاییز فصل آخر سال است با استقبال مخاطبان همراه شد و رمان جدیدش هرس نیز جزو پرفروش ترین رمان ها قرار دارد . کم پیش می آید که نویسنده ای با نخستین رمانش مشهور شود. طبعا رؤیای هر ...
معصومی: دوست دارم روحانی با دین فیلم من عذاب وجدان بگیرد!
...> زمانی که فیلمنامه را می نوشتم و داستانش را تعریف کردم، می گفتند بی خیال شو. داستان پسری که عرق می فروشد ممیزی است. من گفتم اسم فیلم را کار کثیف می گذارم و می دانم می توان نمایش اش داد. زندباف در مورد ریتم تدوین گفت: ریتم در فیلمنامه شکل می گیرد و در تدوین فقط آنچه نوشته شده ارائه می شود. کارگردانی دو صفحه دیالوگ را با یک پلان می گیرد، یکی دیگر با چند پلان. این کات شدن ها می تواند ریتم ...
نوجوان بودم که از یک پیرمرد باردار شدم!
بازی کودکانه است اما همه چیز واقعیت داشت وکنار من جمشید 70 ساله به عنوان داماد روی صندلی نشست و هنگامی که با اشاره اطرافیانم بله را گفتم نمی دانستم که پدرم برای گرفتن شیربهای بیشتر از مردی که نوه هایش از من بزرگ تر بودند مقدمات ازدواج من و او را فراهم آورده است. سه سال بعد درحالی که باردار شده بودم آرام آرام می فهمیدم که چه بلایی به سرم آمده است. خلاصه چهار سال بعد از آن پیرمرد طلاق گرفتم و به ...
نهی از منکر، به سبک مرحوم یعقوبی قائنی
خاطر خدا عصبانی شده، حاضر است مخفیانه مرتکب معصیت شود. و به این نتیجه رسیدم که در واقع این غضب برای خدا نیست، بلکه به جناب نفس برخورد کرده است که چرا در مقابلش موسیقی روشن کرده اند. از این رو صبر کردم تا آن حالت فروکش کرده و غبارها فروبنشیند. غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد. پس از گذشت لحظاتی با خود گفتم: موسیقی حرام است و من در مجلس معصیت نشسته ام؛ لذا تصمیم گرفتم برای خدا نهی از منکر ...
داستان عجیب زندگیِ بازیگر کارتن خواب/ زنده شدن بعد از یک هفته در سردخانه
. در این گفت وگو با او درباره سال های زندگی اش حرف زده ایم و از حال و هوای این روزهایش و تجربه بازیگری پرسیده ایم؛ بخوانید. جامانده از کودکی خدا من رو بعد از 8سال به پدر و مادرم داد. پدرم دوست داشت اولین بچه ش پسر باشه اما من به دنیا اومدم؛ به خاطر همین از چارسالگی لباس پسرونه تنم می کرد، موهام و پسرونه کوتاه می کرد و روی دوش خودش به جاهای خلاف تهران می برد. از همون جا اعتیادم به الکل شروع شد. پدرم ...
مرتضی نبوی: قرآن تنها دادرس من در کمیته مشترک ساواک بود
کردم وکیل تسخیری هیچ دفاعی از من نکرد و چند وقت بعد با توسل به حضرت عباس در دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه از سه سال به دو سال تقلیل پیدا کرد . بعد از مدتی شکنجه روحی و روانی گوناگون مرا به زندان قصر بردند من در اتاق عمومی کمیته مشترک با آقای عبد المجید معادی خواه آشنا شدم طلبه مبارز و باسوادی بود. در قصر لمعه را فرا می گرفتم و مجاهدین خلق ما را به دلیل خواندن کتاب فقهی مسخره می کردند در مقابل ما مقید بودیم جای که آنها لباس پهن می کنند لباس پهن نکنیم . منبع: فارس انتهای پیام / بازگشت به صفحه رسانه ها ...
گفته بودند هرجا سازگار را دیدید با تیر بزنید
ایشان گفتم به خاطر شعری که امروز خوانده ام، ماموران آمده اند مرا ببرند. با صلوات سمت در رفتم و با ترس و نگرانی در را باز کردم. در کمال ناباوری دیدم خبری از ماموران نیست! بلکه فقط خانم همسایه آمده تا در مورد لباس جدیدی که خریده نظر همسرم را بپرسد! آن شب با تمام استرس هایش به خیر گذشت و یک بار دیگر از خطر نجات پیدا کردم . *حاج آقا! آن دوران همه مداحان فعالیت سیاسی داشتند یا این فعالیت ...
یکی از کسانی که به من تهمت زد احمد توکلی و یکی از کسانی که به من ظلم کرد حسین شریعتمداری است
. نظام اسلامی را درست پیاده کردم و رک بگویم مردم را هم تربیت کردم. بگذارید یک خاطره بگویم. مرحوم شریعتی آن سال ها که من نوجوان بودم داستانی را نقل می کرد. می گفت یکی از آقایان -البته شاید خودش باشد که به نام یکی از آقایان می گفت-، در رشته جامعه شناسی برای گرفتن دکترا پایان نامه می نوشت که موضوع آن راجع به یک نظریه اجتماعی بود. این آقا رفت و 20 صفحه از کتاب استاد را در پایان نامه اش به عنوان ...
تیتر"شاه رفت"چگونه انتخاب شد؟
را با دستگاه آگران طوری بزرگ کنی که تمام عرض بالای صفحه اول را بپوشاند؟ یکه خورد و گفت مگر تمام شد؟ گفتم: می شود، اما فعلا فقط بین من و تو باشد. می خواهم کارمان را جلو بیاندازیم. ضمنا هم خودت در آرشیو بگرد و یک عکس از شاه و فرح با لباس زمستانی در فرودگاه مهرآباد را پیدا کن که آنها را پشت به دوربین در حال نزدیک شدن به هواپیما نشان دهد. از همان اولین ساعات صبح 26 دی ، خبرهای رسیده از دربار ...
بررسی جایگاه و عملکرد تاج قزلباش در تحولات سیاسی دوره صفویه
. متن کلاه نیز از جواهرات نفیسی مستور و اطراف آن به جقه های متعدد الماس و یاقوت و زمرد و لعل با پرهای نفیس بعضی طیور نادره مزین گردیده. از پارچه ای که به دور تاج پیچیده شده، رشته های مروارید و جواهر آویخته به جقه ها وصل می شود، تقریباً تمام پارچه ها را پوشانیده و محکم نگاه داشته است. جقه روبه رو، از سایرین نفیس تر و عالی تر است؛ به سه شاخه منقسم می گردد که هر سه از جواهر و به سه پر کلنگ ...