سایر منابع:
سایر خبرها
مقایسه اتم با شیر پاستوریزه!
گویم بررسی کنند. درآن موقع امین عالیمرد در سازمان امور اداری و استخدامی کشور بود. آموزگار به امین عالیمرد گفت که یک مقایسه ای بکند. وقتی بعد از مدتی گزارش عالیمرد حاضر شد، دکتر آموزگار مرا صدا کرد، رفتم پیش آموزگار و دیدم که چند نوع دستگاه را مقایسه کرده اند که یکی از این دستگاه ها شرکت شیرپاستوریزه تهران بود، بعد یکی دو دستگاه دیگر بود، یادم نیست. ولی توی اینها شرکت نفت نبود، دستگاه هایی که همتراز ...
سکوت یک صدای خاص
...> اصلا چرا دوبله؟ خب از همان زمانی که به یاد دارم عاشق گویندگی بودم. هم عاشق بودم و هم این که فکر می کردم استعدادش را دارم. چطور؟ از کجا فهمیده بودید که در این زمینه می توانید موفق شوید؟ وقتی شما در مدرسه، بدون هیچ دستگاه و متن و داستانی حرف می زنید و درس جواب می دهید و آن وقت می بینید که همه آنهایی که در کلاس هستند در سکوت کامل و بادقت حرف هایتان را گوش می دهند، طبیعی است که به ...
اظهارات تکان دهنده دختری که خواستگارش شب عید به صورتش اسید پاشید
ازدواج می خواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه. و بیست وهشتم اسفند ماجرا از کجاشروع شد؟ آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی ...
دستاورد دولت، توسعه فناوری دیجیتال است نه تلگرام
داخلی چند وقت قبل حکم قضایی صادر شد، چون این فرد اطلاعات شخصی کاربران خود را به مرجع انتظامی نداده بود. وزیر ارتباطات ادامه داد: سیاه نمایی هایی که در خصوص امنیت پیام رسان های داخلی می شود، از سوی کسانی است که علاقه مند نیستند زیرساخت های اقتصاد الکترونیک در کشور ما رشد کند. اگر بخواهیم در حرکت بین المللی در استفاده از دولت الکترونیک و دیجیتال سهیم باشیم باید از پیام رسان های داخلی استفاده ...
درخشش نور خدا
) به ما ضرر نمی رساند تا وقتی که اجل فرا رسد. صبیح می گوید: بر گشتم و سلامتی امام را به مأمون اطلاع دادم و مأمون با کمال شرمندگی به خانه اش برگشت. هرثمه بعد از شنیدن این خبر شگفت انگیز از صبیح می گوید: با شنیدن خبر سلامتی مولایم امام رضا (ع) خداوند را بسیار شکر کردم و به حضور امام رسیدم، حضرت فرمود: این مطلب را به هیچ کسی نگو مگر اینکه قلبش سر شار از ایمان و ولایت ماست. گفتم: بلی، ای مولای من![2] پی نوشت ها [1] توبه/ 32. [2] عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 215. منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ آموزه های وحی در قصه های تربیتی، ص: 24 چاپ مطلب ...
قاتل از پای چوبه دار نجات یافت
ماجرا گفت: پیرمرد هم محله مان بود. او را از سال ها قبل می شناختم. آن روز چون پنجشنبه بود برای پدرم خرما خیرات کرده بودم. پیرمرد مقابل مغازه ام وقتی فهمید برای پدرم خرما خیرات کرده ام مرا مسخره کرد و پشت سرپدرم حرف های نامربوط زد.من که عصبانی شده بودم او را هل دادم. در یک لحظه پیرمرد تعادلش به هم خورد و افتاد. اهالی محل به او کمک کردند و او را به خانه اش رساندند. اما صبح روز بعد شنیدم پیرمرد در ...
خطر بازگشت رکود تورمی در کمین مسکن/ ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت دلیل وضعیت تاسف آور ارز است/ دلار ...
تمام طرح جدید به مرز دو میلیون تومان رسید و نیم سکه هم به یک میلیون تومان نزدیک شد. نوسان بازار ارز از این هم بیشتر بود به طوری که قیمت هر دلار بیش از 6 هزار تومان، یورو بیش از 7 هزار تومان و پوند حدود 8 هزار و 500 تومان قیمت گذاری شد. البته در حالی که هر لحظه قیمت های عجیبی از بازار منتشر می گردید، عملا خرید و فروش ارز به چند صرافی محدود شد تا جایی که صفهای طولانی تقاضای ارز در خیابان ...
وقتی بهروز خان از رفقای مجلس ششم خود برائت می جوید
... گریه کردن من همان یک قسمت است. چون من خیلی دیر و خیلی کم گریه ام می گیرد و یک مقدار خنده دار هم شده بود. چون آن روزی که من خبر شهادت او را شنیدم و به دفتر مجله سوره رفتم، همۀ بچه های سوره آمدند بغل من و مدت زیادی گریه کردند اما خودم اصلاً گریه نکردم، فقط اینها را نوازش می کردم. اما زمانی که ابراهیم با گریه بغل من آمد، نمی دانم چه شد که من هم گریه ام گرفت. آن روز آقای خامنه ای هم برای تشییع ...
دوقلوهایی که در یک روز متولد و شهید شدند + عکس
ها کباب درست می کرد. آخرین باری که می خواست برود سال 65 بود. من و همسرشان کنار در برای بدرقه ایستاده بودیم که کتاب مفاتیح الجنان و قرآن تو جیبی اش را درآورد. قرآن را به من و مفاتیح را به همسرش داد. بعد خانمش گفت: محمدعلی من مفاتیح دارم. من هم گفتم: قرآن تو جیبی کوچک دارم. از ما خواست کتاب ها را با هم جابه جا کنیم. آخرین یادگاری اش همان مفاتیح کوچک و قرآن جیبی شد که در آن لحظات آخر به ما هدیه کرد ...
گدای فیس دار!
به شما هدیه بدهد اشکالی دارد؟! پول نصف یک نان سنگک که هست!!! گفتم: هر چه از دوست رسد نیکوست! چرا 500 تومان باید بد باشد؟! آهی کشید و گفت: امروز صبح فقیری را دیدم و 500 تومان به او دادم! ولی پولم را که پس داد هیچ، تازه تحقیرم هم کرد! جلوی همسرم و فرزندانم سنگ روی یخ شدم! مردم ناشکر شده اند! من گفتم: مگر 500 تومان چه اشکالی داشت که باید پس بدهد! اسب پیش کشی که دندانش را ...
همه بخوانند
خانه بود، نقشه شیطانی ام را اجرا کردم. به او گفتم داخل حیاط بیاید تا مقداری غذا به او بدهم. او را با ترفند به داخل اتاق خواب بردم و یک عدد شیرینی به او دادم و ... . خانواده آن دختر را به طور کامل می شناختم چراکه همسایه نزدیک ما بودند. به همین دلیل وقتی گریه می کرد و می گفت که موضوع را به پدر و مادرش می گوید، ترسیدم که رسوا شوم، او را روی زمین انداختم، چند دستمال کاغذی در دهانش فرو کردم و صورتش را ...
#؛ این مربع اسرار آمیز، رقیب جدی گوگل است!
... هشتگ صدای مخاطب عامی ست که در وب حضور ندارد شما یک سینماگر هستید. یک موزیسین هستید. یک نویسنده هستید و به تازگی محصولی را وارد بازار کرده اید. باید به شما بگوییم که دنیای وب را نخبگان می نویسند. نوشته های موجود در خبرگزاری ها و پایگاههای خبری قلم منتقدین و روزنامه نگاران است. اما شما می خواهید بدانید مردم عادی، یعنی همان مردم کوچه و بازار، یعنی همان مردمی که بی سروصدا در خیابان ...
روزه خوری وسط میدان جنگ/ جاگذاشتن اسلحه، جانم را نجات داد
.... در طول یک ماهی که در تپه تلویزیون بودم فقط یک بار درگیری داشتیم؛ روز تحویل سال 1360. صبح همه بچه ها دور سفرۀ عید جمع شده و منتظر تحویل سال نو بودند. حدود ساعت یازده صبح بود. آن روز فکر می کردم این اولین عید من دور از خانه و در منطقۀ جنگی است. خدا می داند جنگ چقدر طول می کشد و من تا کی خواهم بود! صدای انفجار و شلیک چند گلوله ما را از سر سفره بلند کرد. به شوخی گفتم: جمع کنید، این هم ...
ترسناک ترین و بی رحم ترین خواستگار ایران در زندان تبریز !/ عکس دختر سوخته
.... البته این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه. و بیست وهشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟ آن روز قرار بود با مادرم به بازار Store برویم. به مادرم گفتم من می روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که ...
حجت الاسلام مرتضوی: به #ژن _خوب "دختر" نمی دهم؛ روحانیت باید برای مردم دق کند / امامت جمعه شغل نیست
بار برای حمایت از تیم ورزشی والیبال به ورزشگاه و سالن رفتم و همان جا جوانان را دعوت به نماز و مسجد کردم. ظاهراً پدرتان نیز قصاب بوده؟ *بله .الآن 71 سال دارد و من خودم قصابی ایشان را جمع کردم چون نیاز به استراحت داشت. دامداری هم می کنید؟ *بله. من خودم در دامداری کار می کردم چون کار در دامداری و قصابی را بلد هستم. خاطره ای بگویم وقتی امام جمعه رامسر بودم ...
محسن تنابنده: آدم نداری نیستم که سفارشی کار کنم
خیلی ها پایتخت در آمده است و این پرسوناژها شیرین هستند و کافی است بنشینند رو به دوربین بگویند و بخندند، مردم هم لذت می برند. ولی در حقیقت این نوع طرز تلقی است که باعث شده ما خیلی اوقات عقب بیفتیم و نتوانیم گامی به جلو برداریم. همان قدر که پرسوناژهای شناخته شده و اتمسفر آشنا می تواند شما را پیش بیندازد، همان قدر می تواند پس بیندازد، چون شما قصه هایی را گفته اید. حالا باید قصه های نوتری را بگویید تا ...
طنز/ بیماری شهردار تهران چیست؟
به گزارش گیل خبر، روزنامه قانون نوشت: ماجرای استعفای شهردار تهران و مخالفت شورا و استعفای مجددش خیلی جذاب شده ولی هنوز هم کسی نفهمیده که این بیماری چیه و چرا این قدر پیچیده است. به همین خاطر و از آنجایی که آدم فضولی هستم برای سر در آوردن از این بیماری مشکوک با تغییر چهره و به عنوان تحقیق برای امر خیر رفتم دم در خانه آقای نجفی و از همسایه ها و پزشک معالج سوال کردم و به کشفیات زیر رسیدم: ...
بر خوارزم باید عاشق شدن/ گفت وگو با حمیدرضا صدر
... خودم هم همیشه گفتم. * بعد از خواندن و ترجمه خیلی تحت تأثیر قرار گرفتید؟ دو تا رمان سیاسی من درباره شاه و منصور، ضمیر سوم شخص مفرد است. * اینکه جملات کوتاه باشد . درست است تا یک مدتی اینطور بود ولی دوباره برگشتم. مثلا درباره پیراهن های همیشه هر کدام از اینها یک الگو دارد. چون پیوسته ننوشتم و پیوسته هم نبود. سه ساال طول کشید. * ولی نثرتان ...
سردی بازار و حکایت بی مهری آدمها + تصاویر
همیشه برای دوخت لباس هایشان از نساجی های یزد خریداری می کنند. در هیاهوی بازار و خرید مردم به سراغ فروشندگان هم رفتم. کسانی که سعی دارند با تبلیغ اجناس خود رضایت مشتریان بیشتری را جلب کنند. آقای دهقان بیش از پنجاه سال است که در بازار یزد مغازه دارد، او پیش از این فروشنده منسوجات یزد بود و اکنون در مغازه خود پوشاک مردانه و زنانه عرضه می کند. در داخل ویترین های مغازه اش لباس و شلوارهایی با ...
مروری بر اخبار معارفی رسانه ها/ نمایندگان قرآنی 84 کشور به ایران می آیند
سال های گذشته، پیش از برگزاری مسابقات بین المللی، دوره های آموزشی، آمادگی برای نمایندگان کشورمان در رشته حفظ و قرائت می گذاشتند اما امسال هیچ دوره ای برگزار نشده است و فقط بنده خودم یک جلسه خدمت استاد غلامرضا شاه میوه رسیدم و نکاتی را در زمینه صوت و لحن به من گوشزد کردند. وی عنوان کرد: هنوز اطلاعات درستی از نحوه برگزاری مسابقات بین المللی قرآن کریم و هیئت داوران این دور از مسابقات قرآن ...
بازنشر یک مصاحبه چاپ شده از آهنگساز فقید /روایتی از روزهای زرین موسیقی ایران در گفت و گو با بزرگ لشگری
که هنرمندی به نام فاریا خواننده آن بود و پس از آن به ارکستر خالدی رفتم. در آن زمان چون برنامه ها به صورت پخش زنده بود و امکان ضبط در رادیو بی سیم وجود نداشت کوچک ترین اشتباه ما از رادیو پخش می شد. در سال 1329 که کارمند راه آهن بودم، تصمیم گرفتم شخصاً یک ارکستر راه اندازی کنم. از این رو و در راستای این تصمیم گیری برای ترویج موسیقی ایرانی به آلمان و ترکیه سفر کردم. مردم اروپا شنیده بودند ...
تجربه انحصار پیکان و پراید در انتظار پیام رسان ها
های داخلی ایجاد شود و خوب هم هست که اینها بیایند و در حوزه های مختلف خودشان را معرفی کنند، یا اگر هم قرار به پیام رسان خارجی است چرا فقط تلگرام؟ چرا آقایان گروه های مختلفی را فرستادند و مذاکره کردند که تلگرام را به ایران بیاورید؟ حتی هاستینگ تلگرام را هم به ایران آوردند. چرا؟ چون اینجا بحث درآمد و پول مطرح است. بر چه اساس این را می گویید؟ من فقط یک مثال می زنم. من آمار سال 96 را ...
دختری که خواستگارش رویش اسید پاشید: اسید لباس هایم را سوزانده بود و من لخت کنار خیابان افتاده بودم/همه ...
بار در زندگی ام شکست خورده ام و نمی توانم این طوری ادامه دهم، دست از سرم بردار. همان جا به دو زن که فاحشه بودند، زنگ زد و بعدش به من گفت تو فکر کردی زن برای من کم است؟ دوروبرم پر است، اما من تو را دوست دارم و می خواهم با تو باشم. من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت هم نگاه نمی کنم، تو که الان جلوی من به زن های دیگر زنگ می زنی، بعد از ازدواج می خواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون به ...
ناصر ملک مطیعی: مردم هیچ وقت رهایم نکردند
حوادث را درست کردند و من هم رفتم دانشگاه افسری که خدمت نظام را انجام بدهم. یک نکته دیگر، این استایل و شمایل شما در فیلم ها، با آن کلاه و پیراهن مشکی و ... آیا آن روز ها مد روز جوان ها بود؟ - بعد از آن این شمایل جا افتاد. البته لوتی ها و پهلوانان قدیم زیر بازارچه و توی محل از هشتاد، نود سال و بلکه صد سال پیش معروف بودند. آن ها آدم های مورد اعتماد مردم و لوتی های محله و پهلوانان ...
هادی حجازی فر: از مهدی طارمی استقبال کردند از ما نه!
خواندم و بعدش هم تا مدت ها می گفتم تئاترهایی که ما قبلا می دیدیم، خیلی بهتر بودند و این صحبت ها اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم ایراد از کارها نیست، این نظریه ها، نگاه منتقدانه، در فرمول بردن و تحلیل کردن هاست که لذت مواجهه با یک اثر را از من گرفته است وگرنه کارها همان هستند. داستان این است که من خیلی دوستانه توصیه می کنم و البته هیچ کس را هم به این موارد متهم نمی کنم، فقط دوستانه می گویم بعضی که ...
دختری که خواستگارش رویش اسید پاشید: اسید لباس هایم را سوزانده بود و من لخت کنار خیابان افتاده بودم/همه ...
دارم و می خواهم با تو باشم. من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت هم نگاه نمی کنم، تو که الان جلوی من به زن های دیگر زنگ می زنی، بعد از ازدواج می خواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه. و بیست و هشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟ آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می روم پایین، بعد ...
بهزاد فراهانی: دهه 40 و 50 گل و بلبل نبود
خودم را در برابر مردم مسئول می دانم. ضمن اینکه در سال های گذشته نمایش هایی چون آندورا به کارگردانی زنده یاد حمید سمندریان، مریم و مرداویج من، شهر قصه زنده یاد بیژن مفید، سقراط حمید نعیمی یا دیگر آثار هنرمندان شاخص درعین اینکه محتوای سازنده ای داشتند فروش خوبی هم کردند. می خواهم بگویم امرار معاش یک هنرمند در گرو شریف بودن اوست، وگرنه عمری است من و ما به نان تافتون رضایت داده ایم به شرط آنکه ...
مسجد تراز اسلام و انقلاب چگونه است؟
و معنوی مسجد باید به صورت تناوبی برگزار شود. این طور نباشد که دهه اول محرم در یک خیابان چندین جا روضه باشد، اما چند ماه بعد هیچ خبری از مجلس وعظ در آن خیابان نباشد. همچنین مناسب است پیشنماز مسجد در مناسبت های مختلف از روحانیون منبری خوب دعوت کند که مردم نهایت استفاده را از برنامه های مسجد ببرند. غیر از صدای اذان نباید صدایی از مسجد پخش شود؛ چه به اسم مناجات، چه به اسم پیش خوانی یا سحرخوانی ...
صف های دلالان مقابل صرافی ها/ کار دلارهای قاچاق به دیوار و کوچه پس کوچه ها کشید
شاید فقط دو، سه نفر دلار را برای مصرف شخصی می خواهند، بقیه در کار خرید و فروش دلار هستند، امروز از این صرافی می خرند فردا از صرافی دیگر، هر صرافی در 15 روز فقط یکبار با کارت ملی دلار می دهد به خاطر همین مجبوریم هر روز از یک صرافی بخریم، بعد از اینکه دلار را خریدم، بلیت هواپیما را پاره می کنم و می ریزم دور و دلار را در بازار آزاد می فروشم" قیمت دلار چرا بالا رفت؟ این سوالی است که جوابش را ...
پاسخ به سه تحریف بارز از تاریخ معاصر
شادمهر به من تلفن کرد و گفت که هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی آمدند به طبس. من [در مسیر مراجعت از خوزستان به تهران]به خلبان گفتم که برود بالای آن منطقه... خلبان به آن سو پرواز کرد و کمی هم ارتفاع را کم کرد. آن چه در آن وضعیت دیدم، چند هلی کوپتر و دو هواپیما روی زمین مانده بود... بعد که آمدم به تهران، رفتم در تلویزیون و قضیه را توضیح دادم. همان شب سرلشکر شادمهر به من تلفن زد و گفت ...