سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز هولناک به زن جوان توسط 2 دوست صمیمی شوهرش
ازدواج فکرمی کردم. زمان همچنان در حال گذربود و دیری نگذشت که در گذرشتابان روزگار، مادر لقب گرفته و صاحب فرزند پسری به نام رضا شدم. شوهرم از لحاظ مالی چندان مشکلی نداشت و به قول معروف تا حدودی دستش به دهانش رسیده و من هیچگاه با شرایط زند گی و شغلش مشکلی نداشتم و این تنها ظلم و بدزبانی او همراه با ضرب و شتم ، دشنام و الفاظ رکیک بود که زند گی ام را دگرگون و به جهنّمی ترسناک تبدیل کرده بود. ...
جشن گلریزان، فرصتی برای مهرورزی و بخشندگی
خاموش از کنار کودکان، مادران و همسرانی که نیازمند کمک هستند، بگذریم. پسر بچه چهار ساله بهانه پدرش را می گیرد، دو خواهرش سمیه و سمیرا که بچه مدرسه ای هستند تا حدی می فهمند و سکوت می کنند، اما امیرعلی سوهان روح مادر شده و مادر مانده است با درد بهانه های فرزند و حبس شوهر و نگاه سنگین جامعه چه کند. این بخشی از درد دل زنی 38 ساله به خبرنگار ایرنا است که برای آزادی شوهرش به ستاد دیه ...
گفتگو با همسر دو شهید که هر دو برادر بودند
. من خودم وقتی کفش و لباس های نظامی و خونی آقا مصطفی را می شستم دیدم که لباس هایش پر از خون است. خون لباس هایش به راحتی پاک نمی شد. چقدر طول کشید تا دوباره به سوریه اعزام شوند؟ دقیقش را یادم نیست، اما همسرم نیمه شعبان سال 95 هم در سوریه بود. حتی مجبور شد ماه رمضان را هم در سوریه بماند. هنگامی که برگشت تمام روزه قضای سال 95 را گرفت و گفت: هر روز در یک منطقه بودیم برای همین ...
وقتی زن دوم مهرداد وارد اتاق خواب شد ما در شرایط بدی بودیم و ....
خواب بیدار شدم. وقتی بالای سر همسرم رفتم مهرداد را دیدم که روی سینه او نشسته بود. مهرداد به من گفت قلب شوهرم درد گرفته است. من همان موقع به آشپزخانه رفتم و با یک لیوان آب قند برگشتم ولی مهرداد را با چاقویی خونین بالای همسرم دیدم. او با چاقو همسرم را کشته بود. مرد معتاد می خواست مرا هم خفه کند که از دستش گریختم. او با اسلحه مرا تهدید کرد تا جای پول و سوئیچ خودروی همسرم را به او نشان دهم. او با تهدید ...
باجناق سابق به مرگ محکوم شد
به گزارش خبرنگار ما، بیست و پنجم اردیبهشت سال 95، مأموران پلیس تهران از قتل مرد میانسالی در طبقه 13 برجA3 در سعادت آباد باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به بابک 56 ساله بود که با ضربات چاقوی باجناق سابقش که پسردایی او نیز بود کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی همسر مقتول که پرستار اتاق ICU نیز بود به مأموران گفت: پسر دایی همسرم به نام هادی که معتاد و بیکار است 10 روز قبل در ...
جنگ هوایی در آسمان کرمانشاه
در صفحه رادار هواپیمای خودم ردیابی کردم. با نزدیک شدن بیشتر متوجه شدم که قادر نیستم روی آنها قفل کنم و آنها را از دور، هدف قرار دهم آنها به وسیله دستگاه های الکترونیکی مخصوصی مانع کار من می شدند. اولین و دومین هواپیمای دشمن را پی درپی هدف قرار دادم ناچار آن قدر نزدیک تر رفتم که به راحتی در دید چشمی من قرار گرفتند. یکی از آنها را به عنوان هدف در رنج راداری (برد راداری) خود ...
داشتم می بردمش پیش دکتر که ترک کند،یکدفعه همه وجودم سوخت /روایت تلخ یک قربانی اسیدپاشی
هفت بعد از ظهر قرار بود باهم دکتر برویم و آزمایشهایش را نشان دهیم. زودتر از من از در حیاط بیرون رفت و من همین که پایم را از در گذاشتم بیرون، سوختم. پشت در قایم شده بود. با فاصله خیلی نزدیک اسید را پاشید روی سر و صورتم. سر شب بود و نه عینکی به چشم داشتم نه چیزی. جیغ زدم و افتادم زمین تا اینکه بچه ها آمدند سراغم. هیچ کس نمی دانست باید با من چه کند! اگر آب گرفته بودند توی صورتم، توی چشمهایم شاید این ...
زباله به تن، زخم بر دل
...، می گوید: ماهیانه با 120 ساعت اضافه کار حدود یک میلیون و 200 هزار تومان حقوق و مزایا می گیرم و اگر ارث پدری نبود و صاحب خانه نمی شدم قطعا دچار مشکلات زیادی بودم. علی می گوید: یک فرزند پسر 24 ساله و یک دختر 6 ساله دارم. پسرم از لحاظ سنی در شرایط ازدواج قرار گرفته اما نه می توانم برای آغاز زندگی مشترک او کاری کنم و نه سرمایه ای دارم که برایش بفروشم. منصور یکی از همکاران علی نیز به جمع ...
مناسب ترین راه تملق بنده برای خداوند
در حد نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ظلم است! نظام جهان بر ...
اولین ستاره سینما بودم/ تختی گفت: فردین استعداد زیادی دارد/ دور فوتبال را خط کشیدم
تجربه را تکرار کند. در مورد این فیلم هم، چون رابطش خودم بودم همه چیز را می دانم. دکتر کوشان پدر سینمای ایران شد، چون سینما را ساخت. او به فکر گیشه بود و می گفت: اگر سرمایه برنگردد فیلم دیگری تولید نمی شود. برای جذب گیشه هم از مشاهیر استفاده می کرد. آن زمان که من بالا ترین دستمزد را با 20 هزار تومان می گرفتم 100 هزار تومان به تختی پیشنهاد داد. یادم هست نتوانستم به دکتر نه بگویم و قرار شد من به ...