سایر منابع:
سایر خبرها
پایان راه/ اعتیاد جرم یا بیماری، مراقبش باشیم
خبرگزاری شبستان - گیلان، هنوز که به گذشته فکر می کنم، تنم می لرزد. به روزهای وحشت و شب های سراسر ترسی که چند سال دوران کودکیم را درگیر کرد و من را برای اولین بار با واژه ای به نام اعتیاد آشنا کرد، فکر می کنم. مرد همسایه ای که اعتیاد به الکل داشت. وضع مالیشان خوب بود، اما گاهی که مست می کرد آنقدر زن و بچه هایش را می زد که آنها با جیغ و فریاد دست به دامن همسایه ها می شدند. آنوقت پدر و ...
دختر 16 ساله در خانه مرد مطلقه صحنه وحشتناکی دید!
نوآوران آنلاین - سکینه زن 21 ساله که در ازدواج فریب خورده است خواستار طلاق شد و به قاضی گفت:یک دختر 16 ساله روستایی بودم که به مرد 40 ساله مطلقه ای دل بستم وقتی به خواستگاری ام آمد پدر و مادرم در برابر اصرار های من که علاقه زیادی به شهرنشینی داشتم پذیرفتند و پدرم گفت دیگر دختری به نام من ندارد. وی افزود: عروس شدم و به خانه شوهرم رفتم و با صحنه وحشتناکی روبرو شدم او زن و بچه داشت و یکی ...
کنترل آسیب های اجتماعی با مشارکت همگانی
می زد. باز هم دل توی دلم نبود اما این بار نه از ذوق که از بغض. دوربینم را آماده کردم، ماشین را در اولین جای ممکن پارک کردم و پای پیاده راهی درب اصلی مجموعه شدم. از خیلی دورتر زنان و دخترانی را دیدم که دست در دست پدران، برادران و همسران شان، با یک دنیا نگرانی این طرف و آن طرف را نگاه می کنند و به دنبال یک بارقه امید هستند تا باور نکنند این بار هم قرار است آرزوی دیرینه شان را دفن کنند و باز گردند ...
عروس 15 روزه بودم که مچ شوهرم را در اتاق خواب خواهرم گرفتم!
بود به خانه پدرش برگشت. از آن روز فکر من و مادر و پدرم حسابی مشغول شده بود. در میهمانی دیگری که دو هفته بعد در خانه خواهرم برگزار کردیم مچ همسرم را در حال خالی کردن جیب های کت لباس شوهر خواهرم در اتاق خواب گرفتیم. دستش رو شده بود و دیگر نمی توانست حرفی بزند.با روشن شدن این واقعیت تلخ ، شوهرم صادقانه اعتراف کرد به سیگار و مواد مخدر اعتیاد دارد و طلاهای سرقتی را با مواد عوض می کند. انگار ...
جهانگیر الماسی: درآمدم صفر است اما هرگز حاضر نیستم که موقعیت فرهنگی ام را با پول قاطی کنم
دانشگاه شلوغ شده، آقای محسن مخملباف، آقای مجید مجیدی، آقای حسین فرخی کسانی که با هم بودند، این ها با کاتر و تیغِ موکت بُری بنده را زدند. چرا؟ فیلم من رنج و سرمستی توقیف می شود به خاطر همین تهمت های سیاسی الماسی: نمی دانم. من اصلاً قاطی هیچ گروهی نبودم من داشتم راهم را می رفتم خونی و مالی برگشتم خانه، فاتحهٔ دانشگاه را خواندم و دیگر هم دنبال آن نرفتم رها کردم. بعد نگاه ...
از دست های کودکانتان تا می توانید کار بکشید
اختیار کودک قرار می دهند تا بتوانند دمی غنیمت کنند و از فرصت به دست آمده بهره بجویند و روی وظایف و کارهای روزانه یا عقب افتاده خود تمرکز کنند. از این رو به سبب همه آنچه واگویه شد و از آنجا که به سبب جبر زندگی امروز، همه ما در مواقعی ناگزیر به چنین اقدام و واکنشی هستیم، بر آن شدم تا از شجاع الدین جزایری- که بزرگ ترین افتخار خود را در آن می داند که صبح ها از کودکان مهد می آموزد و عصرها به دانشجویان ...
زن بخت برگشته
این که او نمی خواهد آدم شود. نرگس ادامه داد: رفقای ناباب، شوهر ناخلف مرا کم کم به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی عادت دادند. با این وضعیت اوضاع زندگی مان خیلی پیچیده شده بود و مجبور شدم سرکار بروم تا شکم بچه هایم را سیر کنم، در شرکت کار می کردم و به سختی چرخ زندگی را می چرخاندم. کاسه صبرم لبریز شد زن جوان آهی کشید و افزود: تمام این سال ها سوختم و ساختم ولی دم نزدم ...
یادداشت | "نه به اسراف" در سبک زندگی شهدا
گردان چشمک زن مجهز بودند به همراه دو موتورسوار به در منزل ایشان رفتیم. پس از خروج جناب سرهنگ از منزل، به ایشان ادای احترام کردیم و انتصاب ایشان را به فرماندهی نیروی هوایی ارتش تبریک گفتیم. ایشان نگاهی به ستون محافظان انداخته و بی اختیار تبسمی بر لبانش نقش بست گفت: از این همه لطف و محبت تشکر می کنم؛ ولی این اسراف است، خواهش می کنم همه ی اتومبیل ها و موتورها بروند. همان لندرور کفایت می کند. من ...
سندی افتخارآمیز از غیرت و بصیرت
بهشت نشان داد نوشت: در مرحله اول کربلای 5 و در زمان پاتک سیداحمد پلارک از ناحیه سینه با تیر دشمن مجروح شد و سید محمد شکری و عباس بیات کمک کردند و بردنش عقب، محمد به احمد می گفت که اگه تو اونجا مجروح نشده بودی و من مجبور نبودم که عقب ببرمت حتما همون پشت دژ شهید می شدم که البته چهل روز بعد در تکمیلی کربلای پنج با اکبر بدیع عارض و محسن منفرد تو یک سنگر شهید شدند. این روزنامه در گزارشی دیگر ...
حاج منصور در حق من پدری کرد+عکس
؟ سال 64 به جبهه رفتم و تا انتهای جنگ و بعد از آن در قرارگاه رمضان حضور داشتم. بارها تیر و ترکش خوردم و در جنوب، طی 7 مرحله شیمیایی شدم. از همان زمان، داروهایی که برای عامل اعصاب می دادند، برای عامل خون و عامل میکروبی بد بود. یا برعکس. کلا داروها ضد و نقیض هم بودند و همین باعث شد خونم لخته و مویرگ های حساس مغز بسته شود. نهایتا سه دفعه سکته عمیق کردم و 72 ساعت در کما بودم. همان ...
حکم پرواز در شب تاسوعا
اسلام پایبند، ولایتمدار و پشتیبان ولایت فقیه بود. امین در اتفاقات فتنه 88 خیلی فعالیت می کرد. اخلاق، رفتار، کردار و منش امین از همه نظر عالی بود. پسرم خیلی جسور و نترس بود. همیشه دنبال این بود که حق را به مظلوم برگرداند. زیر بار حرف زور نمی رفت. تمام تلاشش را می کرد که حقیقت را بفهمد و از کسانی که نیازمند هستند دستگیری کند. عهده دار چند بچه بی سرپرست بود و هر ماه مبلغی را به حساب آنها واریز می کرد ...
دفاع مقدس؛ سندی افتخارآمیز از غیرت و بصیرت
نفر ماجرای رزمنده ای را تعریف می کرد که شب عملیات عکس کودک خردسالش را به این و آن نشان می داد و بغض می کرد. راوی می گفت: آن موقع 17 سال داشتم و رو به آن رزمنده گفتم: اینجا باید از تعلقات بگذری و فکر این چیز ها را نکنی. نگاه معناداری به من کرد و گفت: هر وقت بابا شدی می فهمی چه حالی دارم. نمی دانم راوی این حکایت بعد ها که پدر شد تا چه حد توانست حال آن شب رزمنده داستانش را درک کند. اما اگر خوب نگاه ...
قرار بود به خانه اش بروم که ناگهان دنیا روی سرم خراب شد ؛ فرهاد خودش را سحر جا زده بود
، تا اینکه با سحر آشنا شدم. او در همین گروه فعال بود و عکس روی پروفایلش نیز بسیار معقول و ساده بود . نخستین بار در صفحه خصوصی من درباره دستور پخت غذایی محلی سؤال پرسید و من هم طرز تهیه آن را برایش ارسال کردم. همان پیام جرقه ای برای آشنایی ما شد. روزها می گذشت و رابطه ما عمیق و عمیق تر می شد. گاهی حتی روزی دو ساعت با هم در حال چت بودیم. هر روز منتظر پیام هایش بودم و اگر یک روز از او خبری ...
اعترافات هولناک محبوبه؛ جسد شوهرم را داخل خودرویش گذاشتیم و خودرو را از بلندی پرتاب کردیم
رسیدگی به این پرونده زمانی آغاز شد که زنی به نام محبوبه به پلیس آگاهی استان فارس رفت و خبر داد شوهرش به نام مجید گم شده است. او گفت: مجید سوار بر خودرواش برای انجام کاری از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت و به تلفنش هم جواب نمی دهد به همین دلیل نگران شدم و تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم. مأموران بعد از آنکه مشخصات مجید را دریافت کردند، به تلاش برای یافتن ردی از او پرداختند، اما ...
گفت وگو با بِرَد بِرد کارگردان انیمیشن شگفت انگیزان 2 که صدرنشین سینماهای جهان است
هم داشتم که می خواستم در قسمت جدیدی از شگفت انگیزان ببینم. زمانی هم تدی نیوتون ایده ای داشت که نتوانسته بود جایی برای پیاده کردنش پیدا کند. خیلی دوستش داشتم. بنابراین روی چیزهایی که داشتم کار کردم ولی هنوز یک پیرنگ ابرقهرمانانه نداشتم، حتی یک پیرنگ شرورانه هم نداشتم. یک روزی هم در فستیوال موسیقی تومارولند بودم و داشتم فیلم برداری می کردم که ایده ای سراغم آمد. این دیدگاه را داشتم که ایده ام باحال و ...
درخواست طلاق صدیقه بخاطر 17 سال شب ادراری شوهرش!
باعث شد دلم به حالش بسوزد و من هم این موضوع را 17 سال در بدترین شرایط از همه پنهان کردم. صدیقه با نشان دادن دستانش گفت: آنقدر خانه را شست و شو می کنم آنقدر خوشبو کننده استفاده می کنم تا بوی بد ادرار در خانه نماند که خسته شده ام توحید نیز قدرشناس نیست و هرچه می گویم بیماری اش باید درمان شود نزد دکتر نمی رود بچه هایم دختر هستند و تصور می کنند من وسواس دارم آنها نمی دانند پدرشان شب ادراری دارد. قاضی دادگاه با شنیدن سرنوشت این زن آشفته دستور داد تا شوهر او نیز در دادگاه حاضر شود. ...