سایر منابع:
سایر خبرها
. یک بار دیگر زن جوان جزئیات را توضیح داد و خواستار مجازات متهم شد. مرد متهم که متولد سال 65 است، نیز ابراز پشیمانی کرد و گفت: باز هم می گویم من قبول دارم به خانه زن جوان رفتم و او را اذیت کردم، حتی گوشی تلفن و 20 هزار تومان پول نقد را هم دزدیدم، اما تجاوز نکردم. من معتاد بودم، حالا که در زندان هستم، مدتی است که ترک کرده ام و دیگر مواد مصرف نمی کنم. سپس مرد جوان توبه نامه ای ...
عادی ندارم و حالم بد است. این زن اوایل سال جاری با پلیس تماس گرفت و گفت: زنگ در خانه به صدا درآمد. مردی پشت آیفون بود که صورتش مشخص نبود. او گفت: برای نوشتن قبض برق آمده است. من در را باز کردم، یک دفعه به داخل خانه حمله کرد. سعی کردم در را ببندم. زورم نرسید، به او گفتم هرچه می خواهی بردار و برو. اول، چون صورتش پوشیده بود، او را نشناختم، اما بعد فهمیدم مردی است که در همسایگی ما زندگی می ...
، دلپذیرتر و واقع بینانه تر از لحظه عصبانیت مرد معتاد و نواختن کشیده او به صورت زن مظلوم سریال مانکن از آب در آمده است. از همه بامزه تر نوع اجرای صحنه برگشتن دزد ها به محل دزدی است. جایی که آن ها با اتکا به تاریکی شب و قطع کردن برق خانه، به قصد کشتن همتا وارد خانه می شوند، اما با دیدن صحنه سکته مادربزرگ، پا به فرار گذاشته و عطای کشتن همتا را به لقایش می بخشند. انگار نه انگار که آن دو شرور ...
روزنامه شهروند: تا سال 1387، ایرانی ها هنوز با یک زن قاتل سریالی آشنا نشده بودند. در بهمن سال 87، با پیدا شدن جسد زنی میانسال در قزوین، داستان قتل های زنجیره ای که بعد ها مشخص شد، به دست یک زن اتفاق می افتد، آغاز شد. مهین قدیری ، چهارماه بعد به دست پلیس افتاد. وقتی پنج زن و یک مرد را کشته بود و از آن روز نامش را در تاریخ جنایی ایران ثبت کرد: نخستین قاتل سریالی زن در ایران. ...
اصطلاح متمدن را نشان می دهد، تبعیض و انگ هایی که به گفته او باعث شده بسیاری افراد همچون او از حضور در اجتماع خجالت کشیده و در خانه زندانی شوند، نگاه هایی که حتی صمیمی ترین اعضای خانواده به آنان دارد و بسیاری افراد چون برای اینکه تنها تکیه گاه و حامی خود را از دست ندهند، این مساله را از خانواده خود پنهان می کنند. اسم این فرد را یلدا می گذارم، یلدا داستان زندگیش را برای من بازگو می کند، 17 سال ...
شکایت از برادرش ادامه داد: ما در منطقه شهرک شهید رجایی (قلعه ساختمان) ساکن هستیم مدتی قبل از آن که پدرم را بکشم با برادرم درگیر شدم چرا که من برای تامین مخارج اعتیادم مجبور بودم ضایعات جمع آوری کنم و این ضایعات را به خانه می بردم تا آن ها را بفروشم. پدرم نیز به خاطر این که نگهبان یک زمین بزرگ محصور در منطقه میدان شهدا بود مدت ها به خانه نمی آمد و ما با مادرم زندگی می کردیم. در این میان برادرم که از ...