سایر منابع:
سایر خبرها
شعرهای سه شنبه
... تو یه رازی که کسی از تو خبردار نشد خواستم فاش کنم اسم تو رو ولی هر بار نشد! بعد اولین قرار سرنوشتم انگار مثل اسمیتِ 1984 متحول شده بود زندگیم درگیر ِ فوبیای جرج اورول شده بود من که اینقد تنهام نمی تونم حتی با دل خودم راه بیام که تو رو تو ملأعام بخوام ...
پروین: آقاویلموتس خیلی بد ارنج می کنه!
زمین نمی ذارن. تیم نیاز به هافبک هم داره. انصاری فرد، طارمی و سردار آزمون سه مهاجمی هستن که همزمان تو ترکیب بازی می کنن. من یه سؤالی دارم. کی باید به اینا پاس بده؟ بابا ما باید یکی تو زمین بذاریم که به این سه تا بازیکن پاس بده. تیم ما پاسور نداره که واسه اینا موقعیت بسازه. دوره کی روش می گفتن پاسور نداریم. الان چی؟ پروین در ادامه از این سه فورواد هم کمی گلایه کرد: وقتی شما سه تا فوروارد ...
ماجرای مریم مقتدری دانشجوی قلابی دندانپزشکی
دروغ ضایع رو نگید که من فقط روپوش میپوشیدم و می اومدم دانشگاه، شما که نمیذارید بگم همه چیو پس چرا رسانه ایش کردید؟! بیشتر بخوانید: در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی چه می گذرد؟ چون قراره بازداشت باشم و حرفی ازم در نیاد؟ من با این خانواده ی 60 هزار نفریم اندازه تموم رسانه هاتون حرف داریم واسه گفتن! گفتی نگو، ولی میگم! به آدم هاتونم بگین منو تهدید نکنن، چون به مقامات قضایی اسنادمو ...
ورود تخیل در ستاره های کوکب تحریف واقعیت نیست
و مردمی که کنارشان بودند. پاره آجرها را ریختند و گروه دوم هم تارومار شد. از روی پشت بام هایی که به هم راه داشت خود را به خانه رساندند. خبر رسید ساواکی ها رد مظفرها را زده اند. کوکب دست به کار شد. این جعبه های گوجه فرنگی را خالی کنید. برای چی مادر؟ - جاش پاره سنگ های کوچه رو بریزید. حمله که شروع شد، کوکب و مردانش هرچه پاره سنگ بود روی سر آنها ریختند؛ همگی الله اکبر گفتند. - مادر دمت گرم! قلعه سنگباران درست کردی. حقا که شیرزنی - شما هم شیربچگانم... ...
کتاب"روزی که آمدی" روایت سیزده سال بیقراری
از خواهر خواسته بود هوای همسایه ها را داشته باشد. چند روز بعد دو شهید گمنام برای خاکسپاری به دامنه آوردند و در پارک نزدیک منزل خواهر شهید به خاک سپردند. شهید علی اکبر صابری در سال 1342 در زمستان استخوان سوز فریدن چشم به جهان گشود. تولدی که مادرش می گوید در حیاط خانه وسط برف ها اتفاق افتاده و خدا دوباره او را برگردانده، نام شهید نیز به دنبال نذر مادر در توسل به حضرت علی اکبر(ع) انتخاب شد ...
عدل بیرجند در بن بست
، شما که بعد از گرفتن گزارش تان میروید ، مائیم که هر روز صبح تا شب این صداها را مجبوریم بشنویم و تحمل کنیم، هر چند، خودمان این صداها را تولید می کنیم و اهالی محل هم از دستمان شاکی اند! چشمم آب نمیخورد کار به این زودی انجام بشه حالا نوبت من بود که سوالم را بپرسم، گفتم: خب مگر قرار نیست به سایت اصناف آلاینده که در مجاورت کمربندی شاهرود بیرجند پیش بینی شده، منتقل شین؟ محمد آقا، صدایش ...
اولین شهید مدافع حرم چطور تربیت شد؟
کردم فرار کنید کتک نخورید. محرم همیشه می ایستاد سرجایش. می گفتم بچه مگر نگفتم فرار کن؟ بعد برای اینکه بهانه ای پیدا کنم می گفتم یا همه تان را می زنم یا هیچ کدام. اهل زدن حرف های بی ادبی هم نبودم و از همین جهت مقابل خدای خودم رو سفیدم. این نصیحت را همیشه به عروس هایم هم می کنم. *حواسم شش دانگ به تربیت پسرها بود حواسم شش دانگ به تربیت پسرها بود. برایشان ساعت گذاشته بودم که از ...
فریبا نادری پایان سریال ستایش 3 را لو داد + فیلم
کننده سریال ستایش درباره انتقادات نسبت به چهره پردازی نرگس محمدی بازیگر نقش اصلی این مجموعه در فصل سوم، گفت: ما در سریال ستایش1 با یک زن 20 ساله رو به رو بودیم و در فصل دوم با یک زن 40 ساله و حالا در فصل سوم که این شب ها روی آنتن شبکه سه می رود شاید در روند داستانی تنها چند ماه از فصل دوم گذشته باشد. این انتقادها پیش از این، نسبت به فصل دوم هم وجود داشت. ستایش 2 هم که شروع شد عده ای گفتند چرا ستایش ...
شهر گراش
محمدخان از اطاعت عبدالله خان سرپیچی کرد و عبدالله خان نیز با نیروهای سواره و پیاده، به صورت غافلگیرانه به قلعهٔ گراش حمله کرد و حاجی محمدخان را کشت. قلعه بعد از سه ماه فتح شد و تمام اموال قلعه را عبدالله خان به یغما برد و میرهاشم اوزی را به عنوان نایب قلعهٔ گراش تعیین کرد ولی مردم گراش با همدیگر اجماع کرده، قلعه را از دست میرهاشم اوزی گرفتند و پسر حاجی محمدخان را که طالب خان نام داشت و در سن ده سالگی ...
ندرن، غلط میکنن بچه مییَرَن
.... _ ندرن، غلط میکنن بچه مییَرَن، بچه خرج دره. چی ی ی ماخا. توام دهنُته بوَن، هرچی من گفتم نق نزن. ** برای سیسمونی دخترعمه سوری که رفتیم، بی بی همانطور که نگاهی به وسایل نه چندان زیاد بچه می انداخت، رو به عمه گفت: _ ننه، میه چه خوره؟ چرا ایطو خودوته اناختی تو خرج؟ شالا بچه باخا خودوش خوب بشه وگرنه به ای چیا خو نی، جون بواش دَر شه، بعد خودوش میسونه! گلابتون ...
آخه ما چقدر رای بدیم؟
امیر حسین ذاکری - دوست اهل تله پاتی ام امروز تماس گرفته می گوید:ننه ام خدا بیامرز همیشه مثلی داشت و می گفت: ننه، خودتو سنگ روی یخ نکن. اگه یه وقت از چیزی سرخورده بشی- مثل یه خواستگاری که جواب رد گرفته تو بشی- سنگ رویخ یه وقت میشی! به قول حشمت فردوس در سریال ستایش: افتاد؟ اگه نیوفتاد بگم: ای ذکی! گفتم: جان تو نیوفتاد. منظورت چیه؟ گفت: ای ذکی، پس گوش کن تا حالیت کنم. به قول حشمت فردوس: یه بارم ...
زندگینامه+وصیت نامه شهید عبدالحسین برونسی/صوت
بعد هم تو شهری، و بالأخره بهش گواهی نامه را دادند. البتّه همین هم خودش یک هفته ای طول کشید. وقتی می خواست راهی جبهه بشود، برای خدا حافظی آمد. بابت گواهی نامه ازم تشکر کرد و گفت: بالأخره این زحمتی رو که کشیدی، بگذار پای بیت المال، إن شاء الله خدا خودش اجرت رو بده. گفتم: حالا خودمونیم حاج آقا! شما هم زیاد سخت می گیری ها. لبخندی زد و حکایتی برام تعریف کرد؛ حکایت طلحه و زبیر که در زمان خلافت ...