سایر منابع:
سایر خبرها
نزار قطری: سبک بخشو طلاست / مداحان منبع درآمدشان مداحی نباشد+فایل صوتی
کنار گذاشته ایم. بنده بسیار شرمنده شدم و گفتم که بنده موفق برای خواندن نشدم، این هدیه نیاز نیست. اما آنها گفتند که آمدن شما کافی است و هدیه شما هم آماده است. وقتی رفتم بیرون، کیسه ای به بنده دادند که وقتی در خانه کیسه را باز کردم، پرچم گنبد حضرت ابوالفضل عباس(ع) بود. این هدیه پر بهاترین و گرانبها ترین هدیه برای من است، آنهم در شبی که من نخواندم. حالا تصور کنید که اگر می خواندم حضرت چه هدیه ای به ...
سازگار وژولیده وصرافان ودین پرور وانسانی وموید وحسان وسهرابی وشفق ودیگرشاعران وسوم محرم
...> ویران نشین شدم که تماشا کنی مرا مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا گفتم می آیی و به سرم دست می کشی اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا آن شب که گم شدم وسط نیزه دارها می خواستم فقط که تو پیدا کنی مرا از آن لبی که دور و برش خیزرانی است یک بوسه ام بده که سر و پا کنی مرا با حال و روز صورت تغییر کرده ات هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا ...
این دل شده هیأت اباعبدالله(29)/از فکر بوسه صرفنظر می کنم پدر
کنم پدر وحید قاسمی تو را آورده ام اینجا که مهمان خودم باشی شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی من از تاریکی شب های این ویرانه می ترسم تو را آورده ام خورشید تابان خودم باشی فراقت گرچه نابینام کرده باز می ارزد که یوسف باشی و در راه کنعان خودم باشی پدرنزدیک بود امشب کنیز خانه ای باشم به توحق می دهم پاره ...
حضرت رقیه (س) در مقاتل
...> یا أبتاهُ، لَیْتنی کَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم . یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد . آن معصومه نوحه می کرد و اشک می ریخت تا آن که نَفَس او به شماره ...
ستاره اسکندری: بعد از نرگس دستمزدم 10 برابر شد
... اولین عکس العملم بعد از اینکه بعد از گذشت 16 سال باز هم برای نقش نیر دندون طلا انتخاب شدم، هیجان خیلی زیادم بود. حتی خودم به آقای میرباقری گفتم، 16 سال زمان گذشته و شاید من برای این نقش بزرگ باشم. ولی خوشحالتر شدم زمانی که آقای میرباقری گفتند، به جز تو هیچ کس نمی تواند نقش نیر را بازی کند. همین اعتمادی که آقای میرباقری به من کرد برایم خیلی مهم بود. تفاوت های 20 سالگی تا 40 سالگی ...
قتل پدر با بیل بخاطر اعتیاد و آزار و اذیت
. بنابراین بلافاصله پسر جوان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی در بازجویی ها با اعتراف به جرم خود به ماموران گفت: پدرم اعتیاد داشت و مرتب من و خواهر و مادرم را اذیت می کرد. او همیشه ما را کتک می زد. تا اینکه روز حادثه هم به خاطر اینکه تحت تاثیر مواد مخدر حال طبیعی نداشت با مادر و خواهرم درگیر شد و آنها را کتک زد. من که به شدت عصبانی شده بودم، دسته بیلی که در حیاط بود را برداشتم و ضربه ای ...
خلاصه کتاب مهتاب خیّن خاطرات شفاهی سردار همدانی
...! همین اشتهار هم کار دستمان داد. چطور؟ یک روزآمدند به بنده گفتند: آقای فلانی، بیا و این دو قبضه خمپاره انداز را تحویل بگیر و ببر توی خط و آن ها را فعال کن. رفتم به اسلحه خانه ی مقر آقای بروجردی تا ببینم قبضه ها در چه وضعیتی است. دیدم هر دو قبضه، از نوع 120 م.م اسرائیلی است؛ مرده ریگ نظامی رژیم شاه با صهیونیست ها. از طرف دیگر، من اصلا با نحوه ی کار با قبضه های 120 م. ...
ادعای تکاندهنده دختر جوان در دادسرا
شماره تلفتش را به من داد و ادعا کرد اگر مشکلی با برنامه های گوشی داشتم از او کمک بگیرم. بعد از این که به خانه رفتم متوجه شدم شماره سریال گوشی با شماره سریال روی جعبه همخوانی ندارد. با شماره ای که از فروشنده داشتم، تماس گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. این پسر جوان با من قرار گذاشت تا گوشی را از من بگیرد و مشکلم را حل کند. در خیابان با او قرار داشتم که با یک پژو سیاه رنگ به دنبالم ...
محمود بصیری: بهترین دانشگاه برای بازیگری زندگی مردم است
دوباره وی به عالم هنر این گفت وگو را می خوانیم. از خودتان بگویید؟ محمود بصیری متولد شهر بابک هستم. پدرم اهل شهر بابک و مادرم اهل شهر انار از توابع استان کرمان هستند. کودکی شما چگونه گذشت؟ 4 ساله بودم که از شهر انار کرمان به یزد نقل مکان کردیم، خانواده ام مرا پیش خاله هایم گذاشتند و خودشان به تهران آمدند و از 4 سالگی بزرگ شده محله عباسی معروف به عباس خاکی ...
تازه عروس در دادگاه خانواده: همسرم به جای ماه عسل به دیدن مادرش در شهرستان رفت
که باید به دیدن مادرش در شهرستان برود و آنجا بماند. اصلا باور نمی کردم و تصور می کردم شوخی می کند. ولی واقعا رفت و مرا تنها گذاشت. از این رفتارش خیلی شوکه شدم و حتی با خودم گفتم شاید موضوع مهمی در خانه مادرش رخ داده باشد. ولی وقتی پیگیری کردم، متوجه شدم هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاده است و شوهرم بی دلیل مرا تنها گذاشت. زن جوان ادامه داد:او فقط می خواست که مرا به ماه عسل نبرد و با اینکارش مثلا ...
سرگذشت سارا زنی که شوهرش را کشت
مشاوره معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی یکی از شهرستان های استان فارس انتقال داده شد. وی با اندامی بسیار نحیف و لاغر با رنگی پریده در حالی که نای حرف زدن نداشت ماجرا را این گونه بیان کرد: دومین فرزند خانواده هستم، پدرم دارای دو همسر است که من از همسر اولم، در خانواده ای پرجمعیت با وضع مالی نسبتا خوب بزرگ شدم. پدرم راننده است و مادرم خانه دار و بی سواد، پدرم همیشه بیرون از خانه ...
شهرام جزایری:بزودی عالم بوجودم افتخارمی کند
سادگی نمی توانستند با من ملاقات داشته باشند. در یکی از سایت ها دیدم یکی از عزیزان محبت کرده و گفته، شهرام جزایری بعد از آزادی از زندان، 10 سال جوان تر شده است، من اگر جوان ماندم به خاطر این است که ورزشکارم، در زندگیم حتی یک نخ سیگار نکشیدم، مشروب نخوردم، مواد مخدر مصرف نکردم، مال کسی را نخوردم و حال کسی را هم نگرفتم. در کار مردم هم فضولی نکردم. هر وقت در زندان غصه دار می شدم، قرآن را بغل می ...
نمایش قدرت موشکی ایران/ صالحی در مجلس تهدید به مرگ شد /"عماد" از مرزها گذشت/ آژانس بین المللی انرژی ...
.../ اژه ای: منظورم از جاسوس ظریف نبود روز یکشنبه روزی پر از موفقیت بود.موشک دور برد بالستیک عماد با موفقیت پرتاب شد و از سویی دیگر کلیات برجام پس از ساعت ها بحث و جنجال تصویب شد. ** جدیدترین موشک دوربرد بالستیک ایران با نام عماد آزمایش شد فارس: موشک دوربرد عماد ، نسل جدید موشک های بالستیک ساخت وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران با موفقیت آزمایش شد. عماد نخستین موشک ...
عینکی های تاریخ ایران
با این پرسش درگیر بودم که چطور عدسی، تبدیل به قدرت می شود! همیشه پدیده ای مثل انکسار نور ذهنم را به خود مشغول کرده. این شد که از همان کودکی، به طور جدی فکر و وقت و انرژی ام صرف این رشته شد. پدر میر غفار از آن دسته آدم هایی بوده که معتقد بودند مهر پدر و فرزندی نمی گذارد پدر آن طور که بایسته است کودکش را تربیت کند. همین موضوع، علتی می شود برای فرستادن میرغفار به تهران. پدرم مرا به عینک ...
اشعار ویژه شب پنجم محرم الحرام _ حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
خُرد ترک، دست شد آویز به پوست آه از این صحنه ی جانسوز دلِ سنگ گرفت گوهرش را وسطِ معرکه ی تاخت و تاز به رویِ سینه ی پا خورده ی خود تنگ گرفت با پدر بود در آغوشِ پُر از مِهرِ عمو مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت باز تیر و گلو و طفل به یک پلک زدن باز هم چهره ی خورشید ز خون رنگ گرفت حسن لطفی : عمه محکم ...
اشعار ویژه شب چهارم محرم - ابناء الزینب
... شیرهایم به پدر نه که به دایی رفتند دست رد گر بزنی دست ز دامان نکشم دست از این خیمه رسد از سر پیمان نکشم بعد از این شانه به گیسوی پریشان نکشم تیغ می گیرم و پا از دل میدان نکشم به تو سوگند که یک دشت به هم می ریزم چشم تا کار کند تیغ و علم می ریزم دختر مادرم و جان پس در خواهم داد او پسر داده و من هم دو پسر ...
ربودن نوه آلمانی برای رسیدن به خانه میلیاردی
را جدی نگرفتم. گروکشی برای انتقال خانه شاکی در توضیح ماجرای ربودن پسرخردسالش هم گفت: امروز صبح در حالی که پسرم کنار پدر و مادرم مشغول بازی بود، برای انجام کاری خانه را ترک کردم. وقتی به خانه برگشتم، متوجه شدم پسرم در خانه نیست. وقتی ماجرا را از مادرم پرسیدم، گفت پدرم او را با خودش برده و تهدید کرده تا سند خانه را به نامش نزنم، او را بازنمی گرداند. از حرف های مادرم شوکه شدم و فکر ...
پدر بزرگ ایرانی نوه آلمانی اش را ربود
شکایت کودک ربایی در دادسرای جنایی چندی پیش یک مرد جوان با مراجعه به شعبه پنجم دادسرای جنایی پایتخت، شکایت تکان دهنده ای را پیش روی بازپرس حسین پور قرار داد و گفت: من در آلمان زندگی می کنم و وضع مالی ام خوب است. در همان کشور ازدواج کردم و همسرم نیز آلمانی است. سال ها قبل برای سرمایه گذاری، چند خانه و ملک تجاری در تهران خریده بودم و چند روز پیش برای سرکشی به املاک و دیدن خانواده ام به همراه ...
ربودن نوه آلمانی از سوی پدربزرگ در تهران
پدربزرگ و مادربزرگش را ببیند اما اتفاق عجیبی افتاد. وی افزود: روز گذشته برای کاری از خانه خارج شدم اما وقتی به خانه برگشتم اثری از سام و پدرم نبود. گمان می کردم پدرم با نوه اش برای تفریح به بیرون رفته است و به همین خاطر خیالم راحت بود تا اینکه چند ساعت بعد تلفن خانه به صدا درآمد. در کمال ناباوری از پدرم شنیدم که پسرم را به گروگان گرفته است. باور نداشتم پدرم دست به چنین کاری بزند. او در ازای آزادی ...
بچه جوادیه را همه دوست دارند
جلسه هیأت تحریریه بود و مرا به آنجا بردند. در جلسات تحریریه به سوژه فکر می کردند. یک خبر را جلو من گذاشتند و من هم به سوژه فکر کردم. خلاصه تصادفاً همه سوژه هایم تصویب شد و خیلی تشویق شدم. البته این را هم بگویم که توفیق بیشتر از کاریکاتور من خوشش آمده بود و من را به آتلیه فرستاد که آقای درم بخش و پاک شیر هم آنجا بودند ولی من خودم حس کردم آمادگی بیشتری برای شعر و مطلب دارم. از سال 45-44 رسماً در ...
ملی پوش شمشیربازی: حریف تمرینی ندارم/ به جای البرز در اصفهان تمرین می کنم!
حمایت های پدرم (علی برزگر) و مادرم (پریسا بهرام علیان) نبود، زیر فشارهای سنگین و سخت شمشیربازی نمی توانستم ایستادگی کنم. نگاه مسئولان استان به قهرمانان مطلوب است یا خیر؟ حمایت ها محدود است و مورد انتظار ورزشکاران و قهرمانان نیست. وقتی مدال نقره آسیا را کسب کردم هیچ مسئولی تبریک نگفت و رئیس هیات نیز چند روز بعد متوجه مدال من شد! امیدوارم با مدیریت رضا گل محمدی، مدیرکل ورزش ...
واکنش اهل سنت به ادعای وهابیت بر عدم جواز عزاداری
او را در آغوش تو قرار می دهد! پس از مدتی حضرت فاطمه حسین را به دنیا آورد و همان گونه که پیامبر وعده داده بود، حسین را در آغوش من قرار داد؛ روزی خدمت پیامبر رسیدم و حسین را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ پیامبر به من التفاتی کرد و چشمانش پر از اشک شد، عرض گفتم: یا نبی الله! پدر و مادرم به فدایت! چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئیل علیه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت که امت من به زودی فرزندم حسین ...
گفتگو با مردی که زندگی اش را در قمار باخت
پیش اما وقتی تمام دار و ندارش را در قمار باخت، یک تصمیم بزرگ گرفت؛ این که سالم زندگی کند. چند سال دارید و از چند سالگی دست به قمار زدید؟ 48 ساله ام و از همان بچگی وقتی می دیدم پدرم و عموهایم قاپ می اندازند و قمار می کنند، پایم به این راه باز شد. یعنی به نوعی به این کار عادت کرده بودم و قمار برایم قبحی نداشت. با قاپ چطور قمار می کنید و چه کسانی بیشتر در دام این کار ...
روزه گرفتن در کدام روزهای ماه محرم مستحب است؟
علیه السلام نقل می کند که فرمود: دو روز نهم و دهم محرم را روزه بگیرید، زیرا کفّاره گناه یک سال است. مرحوم سید بن طاووس نیز در اقبال الاعمال به همین نکته اشاره می کند: بدان که روایات متظافری در تحریم روزه روز عاشورا (اگر با نیت خوشحالی از فعل بنی امیّۀ باشد) وارد شده است و اهل دین از این مسئله آگاهی دارند. همچنین در روایات زیادی به روزه این روز ترغیب شده است.[10] ...
200 شهید گمنام را به خانواده هایشان رساندم
می پرسم که در جوابم خاطره ای می گوید. ماجرا از این قرار است که چند روز پیش در خانه شهید ابوطالبی، یکی از همین شهدایی که با کمک دکتر تولایی و همکارانش شناسایی شده، مراسم تجلیل با حضور خانواده های شهدا برگزار می شود. دکتر تولایی خاطره جالبی دارد از این مراسم خودمانی: مثل تمام مراسم ها من را هم یک جا نشاندند. یکی یکی پدرومادرهای شهدا با یک قاب عکس به دست وارد می شدند. پدر شهیدی را هدایت کردند و کنار ...
حسن معجونی؛ ریلکس ترین بازیگر ایران
کوندرا را از یادم برود؟ من آن همه فیلم خوبی را که دیدم از خاطر نخواهم برد. اولین فیلمی که در زندگی ام دیدم کینگ کونگ بود، خیلی کوچک بودم و آن را فقط یک بار دیدم. دومین فیلم زندگی ام پاپیون بود که آن را 8بار دیدم، حتی از خانه فرار می کردم و می رفتم آن فیلم را می دیدم. اصلا نمی دانستم چه چیز آن کار مرا جذب کرده، شاید تنهایی یک مرد بود. بعد از آن در تمام این سال ها دیگر پاپیون را ندیدم! حال و هوایی که ...
خبرنگاری را برای شغل خانگی رها کردم
پریدری متولد 16 مهر در محله پیروزی تهران و بچه آخر خانواده است. در دانشگاه خبرنگاری خوانده و بعد از چندسال کار خبری حالا یک دختر4 ساله به نام ستاره دارد. من به واسطه اینکه بچه آخر بودم. معمولا کارهای خانه روی دوشم نبود. به خاطر همین هیچ وقت آشپزی نمی کردم. شاید فقط دوبار ماکارونی درست کردم. برای همین در جلسه خواستگاری مادرم به خانواده شوهرم گفت که نجمه چیزی بلد نیست. اما وقتی آدم مسئولیت قبول می کند ...
گفتگوی خودمانی با انگین آکیورک
مدعی شوم که به نوعی مرد اول سریال ها هستم. این یک جور غرور نیست!؟ هرگز دچار غرور نشده ام چون نیازی به آن ندارم. اگر دنبال این طور مسائل بودم، هر روز با رسانه ها و مجلات در حال مصاحبه و بحث و جدل بودم. الگوی شما در زندگی شخصی کیست؟ قطعا پدر و مادرم چون تربیت خود را مدیون آنها هستم. می خواهید در آینده پدری مانند پدر خود باشید؟ حتما این کار را ...
دختران مجرد! این کارها را بکنید
آن همه خستگی باید تا آخر شب بشورم و بپزم و پذیرایی کنم اذیتم می کنه . یا دختر سی ساله ای می گفت: از خواهر برادرها، خاله و عمه و مادر بزرگ هر کس مریض می شه می فرستند، دنبال من... چند ماه پیش یکی از خواهرهایم وضع حمل کرده بود که مصادف شد با دو هفته تعطیلات تابستانی من... بیمارستان پیشش بودم. خونه هم که آوردیمش همه گذاشتنش برای من.. آنقدر از کار و شب بیداری خسته شدم که عطای تعطیلات رو به لقاش بخشیدم ...
جزییات سقوط مرگبار دختران نوجوان در تهران
دوستانشان قرار دارند و می خواهند بیرون بروند. از آنجایی که شناختی نسبت به دوستش فرناز نداشتیم، اجازه رفتن به آنها ندادم. بعد از خوردن شام به اتاق خواب رفتند. من هم برای این که نگران خارج شدن آنها از خانه بودم در آپارتمان را قفل کردم و کلید را به اتاق خودم بردم. تا این که متوجه شدم دخترم و دوستش از پنجره اتاق سقوط کرده اند. اظهارات تکان دهنده این پدر ماتم زده پرده از راز سقوط مرگبار 2 ...