سایر منابع:
سایر خبرها
پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (س)
زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشته اند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است. میلاد نور هوا گرم بود و سکوت، خیره خیره، پرده سیاه شب را تماشا می کرد. شهر در تاریکی فرو رفته بود. پنجره خانه ای در ...
قدم به قدم با قافله امام حسین (ع)، از مکه تا کربلا
محض اطلاع از حرکت امام، به عبیدالله زیاد نوشت: شنیده ام از مکه قصد سرزمین تو کرده است. 1.در راه نگهبانان قرار بده. 2.جاسوسان بگمار تا مسائل را اطلاع دهند. 3.همه روزه اخبار را برای من بنویس. 4.هرکس با تو جنگ کند با او بجنگ. بزرگانی که همراه نشدند: 1.محمد حنیفه برادر اباعبدلله الحسین (ع) که دلیل نپیوستن او را برخی عدم توفیق یا هم افق نبودن با ...
سید حسن نصرالله در شب اول محرم چه گفت؟
...، مسئله ای که بر ما اندوه و غم و عزاداری را ناگزیر می سازد، درد و تاسف و اشک و اندوه بر این مناسبت واجب می گرداند، تاسف می خوریم بر حال و روز امتی که فرزند دختر پیامبرش را به شادت رساند، در این شب یعنی در شب نخست از احیای ماه محرم، رو به سوی صاحب نخستین این عزا می کنیم، یعنی رو به سوی پیامبر اعظم خدا حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم می کنیم، تا این مناسبت را به ایشان به دلیل ...
همه چیز زیر سر یک ژن است
ای دهانش را چسبانده به پنکه و می گوید آآآآآآآ؛ لرزش دست را زیر چادر گلدار قایم می کند، صدای لرزانش اما هوار می شود توی خانه: آزمایش دادیم، هم من هم شوهرم، تو خون هر دوتامان هم این ژن هست، این ژن لعنتی... . همه چیز زیر سر یک ژن است؛ نابینایی در روستای چهار برجِ شهرستان اسفراین مادرزادی است، یک ژن معیوب دمار از روزگار مردم این ولایت درآورده و این یک کف دست جا شده است رکورددار این بد اقبالی ...
هزار رنگ
، نفهم که نیس! این خروکین همیشه دنبال شر درست کردنه قربان !" " بی چشم ورو، چراداری دروغ میگی؟ این پرت وپلاها چیه ازخودت درمیاری؟ جناب سروان آدم باشعوری هستن، خودشون می دونن کی دروغ میگه کی راست. اگه دروغ گفته باشم حاظرم درحضور قاضی محاکمه بشم ! اونه که تصمیم میگیره. این روزها دادگاه همه روبه یه چشم نگاه میکنه . اصلا، اگه بخوای بدونی ،برادر خود من تو نیروی انتظامی یه ..." ...
محمود بصیری: ماه محرم نقش طفلان مسلم را بازی می کردیم
و با یک روزنامه در دستم رفتم سمت بیمارستان سرطانی محک. رفتم به کعبه کعبه را دیدم گفتم کعبه تو از خاکی من هم خاک چرا باید که من دورت بگردم ندا آمد که با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم (با بغض) با این نیت رفتم، داخل بیمارستان و شروع کردم به خواندن: ابراب خودم ساملی علیکم ابراب خودم سر تو بالا کن ...
مداحی، اشعار و مقتل سوم محرم حضرت رقیّه(س)
نشان می دهد؟ بلی مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن علی بن محمّد طبری ، معاصر خواجه نصیرالدین طوسی ، در کتاب پر ارج کامل بهائی نقل می کند که : زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله ...
سازگار وژولیده وصرافان ودین پرور وانسانی وموید وحسان وسهرابی وشفق ودیگرشاعران وسوم محرم
گرفته ام زهرا به چادرش زعلی می گرفت رو من از تو رو به موی پریشان گرفته ام من بلبل حسینم و افتادم از نوا چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام بر داغدیده شاخۀ گل هدیه می برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام (میثم) مدار خوف زموج بلا که من دست تو را به دامن طوفان گرفته ام (غلامرضا سازگار) ************* ...
این دل شده هیأت اباعبدالله(29)/از فکر بوسه صرفنظر می کنم پدر
.. این کیست که بهشت شده رو نمای او قصری هزار آینه شد سرسرای او آمیخته به عصمت و توحید و معرفت زرّینه خشت محکم اول بنای او بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط هنگام خواب قصه بگوید برای او سمت نگاه مشرقی اش صبح دائم است خورشید سالهاست نشسته به پای او عطر هزار باغچه گل در ترنّمش شهر بهار ساکن سبز ...
حضرت رقیه (س) در مقاتل
...، رنج سفر و داغ پدر و برادر دیده، بر بالای شتر برهنه راه درازی پیموده، کعب نیزه و تازیانه خورده. پدر او را خیلی دوست می داشت، محبّت این دختر در دل امام علیه السلام منزل گرفته بود، همیشه در کنار پدر می نشست و دم به دم مانند دسته گل او را می بوسید، و شبها هم در بغل امام علیه السلام می خوابید... پیوسته احوال پدر می پرسید و گریه می کرد که أیْنَ أبی وَ والدی وَ الْمُحامی عَنّی ...
اشعار ویژه شب پنجم محرم الحرام _ حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
ز خیمه بال زدم تا کنار مقتل خون به این امید که سرباز آخرت گردم مگر نه بر سر دست تو ذبح شد اصغر بده اجازه که من ذبح دیگرت گردم به جان مادر پهلو شکسته ات بگذار که رهنورد دو فرزند خواهرت گردم مگر نه نالۀ هل من معین زدی از دل من آمدم که در این عرصه یاورت گردم بدست کوچک من کن نگاه رخصت ده که ...
اشعار ویژه شب چهارم محرم - ابناء الزینب
تو به جانم شرر زده این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟ پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم خواهر بلاکش غم و درد برادر است باید برای تو سپر دست و پا کنم امروز اگر برای تو از این دو نگذرم فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟! شاگرد مادرم که برای امام سوخت وقتش رسیده است به او اقتدا کنم ...
اشعار ویژه شب سوم محرم - حضرت رقیه (س)
زخم جگر ...زخم پا ...کبودی گونه مرهم این قلب غصه دار نیامد شامل حالم شدند لطف لگد ها راه اگر پای پر زخار نیامد تاب غمت را نداشت جسم نحیفم شانه ی من پا به پای بار نیامد جان در آغوش بردن تو ندارم مادری ام عاقبت به کار نیامد محمد حسن بیاتلو: همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر ...
من جنگ را آغاز نمی کنم
...> هنگامی که حسین بن علی(ع) قدم در خاک کربلا گذاشت. رنگ خاک زرد شد و از آن غباری برخاست و سر و موی امام پر از گرد و خاک شد. ام کلثوم به امام(ع)گفت: برادر! این چه حالی است؛ از این سرزمین هولی عظیم به دل من افتاد. امام (ع) خواهر را تسلی داد. برپا کردن خیمه ها هنگامی که یاران امام در کربلا فرود آمدند. به برپایی خیمه ها اقدام کردند. آنها خیمه ها را در مقابل نیزار و بوته زار نصب کردند که ...
--- کاروان وارد کربلا شد ---
ریخت امروز میان تو و حُرّ ابن ریاحی تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت ای آینه ی خواهر خود تا که غبار ِاین دشت به دور و برت افتاد دلم ریخت امروز که یک مرتبه در موقع بازی بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت درباره ی تنهایی و بی یاوری تو تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ریخت خورشید من امروز که این ...
دختران مجرد! این کارها را بکنید
آن همه خستگی باید تا آخر شب بشورم و بپزم و پذیرایی کنم اذیتم می کنه . یا دختر سی ساله ای می گفت: از خواهر برادرها، خاله و عمه و مادر بزرگ هر کس مریض می شه می فرستند، دنبال من... چند ماه پیش یکی از خواهرهایم وضع حمل کرده بود که مصادف شد با دو هفته تعطیلات تابستانی من... بیمارستان پیشش بودم. خونه هم که آوردیمش همه گذاشتنش برای من.. آنقدر از کار و شب بیداری خسته شدم که عطای تعطیلات رو به لقاش بخشیدم ...
علی مشهدی و زندگی عجیب و غریبش (2)
تنم چیزی نداشتم. رفتم حرم امام رضا(ع) و جلوی پنجره فولاد ایستادم. پشتم را چسباندم به پنجره فولاد و گفتم یا امام رضا خدا که دست همه بنده هایش را می گیرد، تو پشت من باش و ضامن من شو که خدا خواسته های مرا بدهد. بدون غلو از آن سال به بعد ماجرای زندگی من عوض شد. این را به همه می گویم که اگر در اوج دلشکستگی از امام رضا (ع) بخواهید، به شما می دهد چون خیلی ها را دیدم و حتی در مورد خودم. داریوش ...
این دل شده هیأت اباعبدالله(29)/با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن
به سیه خرمن ظلم که به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز بر جبین شفق این لوحه گلرنگ غروب هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز ***محمد حسین بهجتی (شفق)*** به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را آن چه دیدیم همه ...
آبروی همسرتان را حفظ کنید!
تو هیچ کاری رو درست انجام نمیدی ، اخلاق برادرت خیلی از تو بهتره ، یه ذره آشپزی رو از مادرم یاد بگیر ، شوهرهای مردم همه کار برای زن هاشون انجام میدن ولی تو فقط ادعا داری ، مامانت خودشو کشت با این جهیزیه دادنش و هزار طعنه و کنایه دیگر میان برخی همسران رد و بدل می شود و زندگی شیرینشان را به سمت و سوی تلخی سوق می دهد. درست است که تحمل این رفتار برای زوجین بسیار سخت است اما باید گفت این ...
شب دوم؛ اینجا کربلاست
... دل زینب می لرزد: این سخنان از آنِ کسی است که یقین دارد کشته می شود. - بله خواهرم! یقین دارم. آه از نهاد زنان حرم برمی آید. صدای اُمّ کلثوم به گوش حسین می رسد: یا محمد، یا علی، یا حسن ... کمی به ام کلثوم نزدیک می شود و می خواهد آرامش کند: صبور باش. ساکنان ملکوت اعلی و اهل زمین، همه فانی هستند. و بعد: اُمّ کلثوم، زینبم، فاطمه ام، رَبابم. مبادا بعد ...
این دل شده هیأت اباعبدالله(28)/شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حس کرد یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری بیشتر از همه، تو شوق محرم داری کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها می کنی گریه و ای کاش کنی یاد ...
مداحی و اشعار دوم محرم ورود کاروان به کربلا
عباسی) 786 00:01:43 10 زائر کوی حسین گشته دل و جان ما (شور) 2,077 00:04:52 1 1 کجایی ماه پشت ابر پنهانم (نجوا با امام زمان) 2,182 00:05:07 حاج سعید حدادیان ردیف موضوع پخش دانلود حجم (KB) زمان 1 خون پاک تو اشک دیده ماست (روضه) 5,366 00:12:52 2 گر ز مکه برون آمدی خوش باشی (روضه) 7,729 00 ...
طنز؛ مشکل زود عاشقی!
طلاق بدهد یا سفارش ساندویچ بدهد و وقتی ساندویچ آماده شد، آن را بریزد توی جوی. تازه اگر می خواستیم هم کسی نبود که به آن برسیم. تو کوچه و خیابان همه سبیل بودند. حتی بعضی وقت ها که جنس مخالفی هم می دیدیم، باز هم سبیل داشت به این معنا که یا دختر بود یا عزادار. جنس مخالف را فقط تو راه مدرسه می شد دید با آن مانتوهای گل و گشاد و اپل های آرنولدی و سبیل های از بناگوش در رفته شان. بعدا مسئولین ...
اشعار شب دوم محرم؛ ورود به کربلا
صحرا؟ این همان وعده گاه موعود است؟ در نگاه پر از تلاطم تو ندبه هایی غریب می لرزد می روی تا به سمت آن گودال دل زینب عجیب می لرزد بی مهابا غروب خواهد کرد در همین خاک تیره ماه من می شود عاقبت همین گودال قتلگاهت نه، قتلگاه من این زمین پر شده است از داغ ِ لاله هایی که تشنه می روید این چه مهمانی است کز هر سو نیزه ...
گلچین شب ششم محرم حاج سید مجید بنی فاطمه
... ببین گل نازم اشک چشمای عمو رو یه نامه اوردی بستی دستای عمو رو واسه زنده بودنم پیشم بمون امانتی حسنم پیشم بمون نرو که میلرزه تنم پیشم بمون قاسمم راهی میدون شدی و اشک چشام پشت سرت خیره شده به رفتنت چشمای خیس مادرت دل پر از خونم مثل چشمات پره خونه دیدم که پرتاب ...
بخوان قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ که این سرخی از خون فرزند رسول خداست
مرگ پدر به فرزند ارشد می رسد . از کوخ کاهگلی پیامبر اکرم (ص) تا کاخ خضرای معاویه ، از دنیا تا آخرت فاصله بود ... با این همه ، اگر پنجاه سال پس از آن بدعت نخستین در سقیفه بنی ساعده ، این بدعت تازه پدید نمی آمد ، کار هرگز بدانجا نمی رسید که خورشید تاریخ در شفق سرخ عاشورا غروب کند وخون خدا بریزد.... اما دل به تقدیر بسپار که رسم جهان این است ! ساحل را دیده ای که چگونه در آیینه آب وارونه انعکاس یافته ...
گلچین شب دوم محرم حاج سید مجید بنی فاطمه
...> یه رحمی کن، گرفتارم چی بهتر از این که تو رو دارم یه کاری کن که چشمام شبیه دریا بشه تو روضه ها پیر بشم تا کمرم تا بشه تا بشم اسیر غم زیر بیرق و علم این محرم و بیام من تا حرم چقدر خوبه، محرم ها میاد عطریاس گل زهرا (س) آهسته ران ای ساربان دریافت فایل رنگها رنگ خزان است بیا برگردیم ...
---- سفیر عشق ----
نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت. آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. پس استری آوردند و آن حضرت را بر او سوار کردند و بر دور او اجتماع نمودند و شمشیر او را گرفتند. مسلم در آن حال از حیات خود مأیوس شد و اشک از چشمان نازنینش جاری شد و فرمود: این اول مکر و غدر است که با من نمودید. محمد بن اشعث گفت: امیدوارم که باکی بر تو نباشد. مسلم فرمود: پس امان شما چه شد؟! پس آه حسرت از دل پر درد ...
سه روایت از دیدار با سردار همدانی
سال ها با سختی ها ساخت تا من امروز این جا هستم، تقدیم کنم. و ایشان به بالای سن آمد و هدیه را تقدیمش کردم. وقتی رفتم پایین، کنار سردار حسین همدانی که نشستم، با خنده ای زیبا دم گوشم گفت: خب پدر آمرزیده به من می گفتی می خوای چنین کاری بکنی، منم خیلی دوست داشتم هدیه ام رو به همسرم تقدیم کنم، همین کار رو می کردم. که عذر خواستم و گفتم اصلا به ذهنم نرسید. همان جا ازش پرسیدم که چطور ...
گلچین مداحی شب اول محرم کربلایی محمد حسین پویانفر
کلی رفیق دارم ولی آقا جای تو رو هیچکس نمی گیره خیلی به عشق تو بدهکارم من هر چی دارم از شما دارم پشت و پناهم تا شما باشین تو اوج سختی کم نمیارم تنهام نذار تو لحظه های مردنم تنهام نذار شب به خاک سپردنم تنهام نذار به روز حسرت خوردنم نفسی فداک حسین حسین حسین حسین دور از حرم توی دلم ...