سایر منابع:
سایر خبرها
گزارش ساعت به ساعت از روز عاشورا
با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: وصیت من این مرد است. یک برا هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. 12:50 اذان ظهر حبیب بن مظاهر وقت اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت بکی برود با عمرسعد مذاکره و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: نماز شما قبول نمی شود. حبیب ...
بی مهری ای که روا می شود: چرا برای این نمایش مذهبی بیلبورد ندارید؟
قرمز رنگ سالن مهر مجموعه حوزه هنری می نشینند. صحنه روشن است. چند مرد سیاه پوش و زنی با گریم عجیب، حلقه به دست دختری را دوره کرده اند. در انتهای صحنه عمار تفتی، کلاه سه پر خود را بر سر کرده است و خیره به جمعیت، ابهت می فروشد. زنگ نمایش زده می شود و سریع تمام می شود. گذر زمان را درک نمی شود. نمایشی تازه از یک واقعه تاریخی، نگاهی خیالی از یک مفهوم انسانی. مردی که به توهم عشق خود، امام خود را به شهادت ...
امام حسین (ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد
به گزارش ایرنا، حجت الاسلام سیدمجتبی رضایی جواهریان پیش ازخطبه های نمازجمعه کاشان اظهار داشت: امام حسین (ع) در وصیتی به محمد بن حنفیه نوشته اند من برای خودخواهی یا خوشگذرانی و فساد قیام نکردم، بلکه می خواهم با احرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر سیره جدم و راه و روش پدرم را احیا کنم. وی تاکید کرد: مهمترین نکته فرهنگ عاشورا ضرورت احیای این دو تکلیف بزرگ الهی است که امروز با توجه به تاکیدهای ...
عَلَم های عزاداری 70 میلیون تومانی با نقوش جن و اژدها!
به اینکه هر یک از اشکال بکار رفته روی علم های محرم وجهی نمادین دارند به خبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت: برخی از آنها علاوه بر وجه نمادین به یکی از حوادث واقعه عاشورا اشاره دارند به طوریکه بر طبق کتاب بحارالانوار در کربلا برخی از حیوانات به حضرت اباعبدالله (ع) پناهنده شدند و این مسئله فلسفه استفاده از اشکال حیواناتی چون گوزن بر روی علامت است. وی افزود: همچنین برخی از حیوانات درنده مانند شیر ...
تکلیف ما در برابر ازخودگذشتگی امام حسین (علیه السلام) پاسداری از حریم امامت و ولایت است
هدایت مردم بود و حتی در حساس ترین لحظات نیز نماز و عبادت را ترک نکرد. وی افزود: یکی از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) ایستادگی در برابر طاغوت و زیر بار دشمن نرفتن است. رییس عقیدتی سیاسی فرماندهی مرزبانی بندر آستارا با اشاره به اینکه هر زمانی عاشورا و هر مکانی کربلاست و واقعه عاشورا همچنان ادامه دارد، تصریح کرد: باید واقعه عاشورا را همانند یک درس بین همه انسان ها آموزش و نشر ...
روز تاسوعا منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلاست
و مردانگی در تاریخ نام گرفت. در این روز علاوه بر شهادت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) وقایع دیگری نیز که متصل به حماسه عاشورا هستند، رخ داده است که یکی از آنها ورود شمر به کربلا است. شمر بن ذی الجوشن که در دشمنی با اهل بیت پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه ای در واقعه کربلا حضور یافت، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رساند و او را از منظور ...
بر این تحریف ها و دروغ ها باید گریست!
دشمن ها اسم هایی می برد که همه جعلی است؛ داستان ها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بی سواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما روضه خوانی می گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانی نمی گفتند، در زمان حضرت ...
■ دنیای امروز نیازمند الگوهایی همچون امام حسین (ع) است
...> وی با اشاره به اینکه هیچ اتفاقی در طول تاریخ بشریت بالاتر از واقعه عاشورا نیست افزود: باید ارزش ها، اصحاب و امام حسین (ع) به عنوان الگو به دنیا معرفی شوند و همه بخش ها من جمله اصحاب رسانه، مداحان، روضه خوانان و فرهنگیان بایستی در این زمینه پیش قدم باشند. حجت الاسلام تاتاری گفت: اصحاب و یاران امام حسین (ع) در بصیرت، فداکاری، تقوا، ایثار و شجاعت سرآمد هستند و اگر این افراد به عنوان الگو ...
ابوالفضل العباس(علیه افضل السلام) چگونه به شهادت رسید
عبّاس بن علی علیه السلام پرچمدار لشکر امام حسین علیه السلام بود. هنگامی که دید تمام یاران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشیدند، گریست و به شوق دیدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از برادرش امام حسین علیه السلام اجازه میدان خواست. امام علیه السلام (که از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختی گریست به گونه ای که محاسن شریفش از اشک دیدگانش ، تر شد، و فرمود: یا أَخی کُنْتَ ...
هیئت انگلیسی زبان های مقیم تهران
به گزارش تابناک به نقل از مهر، برنامه عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) به زبان انگلیسی با حضور انگلیسی زبان های مقیم تهران و دانشجویان رشته زبان انگلیسی دانشگاه ها هر شب بعد از نماز مغرب تا 11 محرم... این جملات بخشی از متنی بود که در شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و واتساپ دست به دست می چرخید و کنجکاوی ما را هم برانگیخت تا سری به این هیات عزاداری که با زبان انگلیسی بود بزنیم. مرضیه هاشمی، خبرنگار ...
امام جمعه موقت ساری : مراسم عاشورا را به مسائل جناحی نیالائیم
حجت الاسلام یوسف یوسف پور در خطبه های این هفته نماز جمعه ساری از عاشورا به عنوان بزرگترین واقعه انسانی و دینی و در عین حال فرا جناحی یاد و تصریح کرد: این حماسه سترگ هرگز نباید وسیله ای برای تبلیغات سیاسی و جناحی شود. وی با بیان اینکه بزرگان سایر ادیان نیز از عاشورا به عنوان یک واقعه بزرگ الهی یاد کرده و احترام بسیاری برای آن قائلند، افزود: بر ماست تا با منشی پسندیده به عزا داری سالار شهیدان و ...
انصاری: دولت مصمم به ریشه کنی فساد است
بلکه رهبر این نهضت یک امام است،؛ امامی که مقام و مسئولیت او بالاتر از مقام و مسئولیت انبیا الهی است و قرآن به صراحت می فرماید که مقام امامت دشوارتر و بالاتر از مقام رسالت است. وی با بیان اینکه مقام امام محدود به مکان و زمان نیست، گفت: سیدالشهداء(ع) امام آن روز ، امروز، فردا و همه قرون و اعصار و نهضت او نهضت دینی و امامت او امامت الهی است. وی افزود: ما نباید به حادشه عاشورا به عنوان ...
تاسوعا؛ روز یقین و اثبات وفاداری
اشاره به روز عاشورا دارد، فرمود: مبادا در کنار فرات پیش از حسین(ع) آب بنوشی. حضرت عباس(ع) وقتی که در فرات دست خود را زیر آب کرد به یاد تشنگی امام حسین(ع) و فرزندان ایشان آب ننوشید. حجت الاسلام حسن امینایی در ادامه خاطر نشان کرد: حضرت عباس(ع) تربیت شده مهد ولایت علوی، از چنان جایگاه و مقام ارزشمندی برخوردار بود که در روز عاشورا امام حسین(ع) پرچم اسلام را که پیش از او در دستان امام علی(ع ...
قیام های پس از عاشورا و حکایت تلخ دیر به صحنه آمدن خواص
. مردم مدینه فرماندار یزید را از شهر بیرون کردند. یزید سپاهی را به فرمانده ی مسلم بن عقبه مُرّی به مدینه فرستاد و سه روز جان و مال و ناموس مسلمانان مدینه مباح اعلام شد. کار به جایی رسید که بنا بر نقل مورخین بعد از واقعه حره هزار زنبی شوهر از اهل مدینه وضع حمل کردند و تعداد کشته شدگان روز حره از مردم سرشناس از مهاجران و انصار هفتصدنفر واز موالیده هزار نفر بود. مورخان آورده اند که امام زین ...
نماز ظهر عاشورا در بندر آستارا اقامه می شود
دینی و سنت عاشورایی را باشکوه هرچه تمام تر اقامه کنیم. وی با بیان اینکه نماز ستون دین است، افزود: سید الشهدا(علیه السلام) و یاران باوفایش در واقعه خونین عاشورا به خوبی از ستون دین اسلام پاسداری کرده و جانشان را در راه اسلام تقدیم کردند. سرپرست اداره تبلیغات اسلامی بندر آستارا بر اقامه نماز اول وقت تاکید و تصریح کرد: مردم خداجوی بندر مرزی آستارا پس از اقامه عزا در سوگ سید و ...
گزارش تصویری از کربلا
هر سال در مراسم بزرگداشت عاشورا و اربعین برپا می شود، و با گذشت 14 قرن از این واقعه که امام حسین علیه السلام همراه با گروهی از خانواده و یارانش به شهادت رسیدند، همچنان ادامه دارد. اگرچه بعد نظامی واقعه عاشورا از نظرنابرابری میان تعداد ارتش اموی که براساس برخی روایات تاریخی حدود سه هزار جنگجو می رسید و گروه 70 نفری امام حسین (ع) که درمیانشان افراد سالخورده و کودک نیز وجود داشت، همچنان ...
امام جمعه بجنورد: مواظب باشیم دیپلماسی روحیه انقلابی را از ما نگیرد
مردم را به همه مسلمانان جهان داد. وی حماسه غیرت، خروش، شور و احساس، مسوولیت پذیری، شجاعت، مقاومت را بعد حماسی عاشورا دانست. یعقوبی گفت: باید مصیبت عاشورا را پاس بداریم و نگذاریم غم عاشورا و عزت مندی، غیرت مندی و حمایت از دین و ناموس و حیثیت اسلام از بین برود. وی اظهار کرد: همت بلند امام حسین (ع) تغییر رژیم ظالم و هموار سازی مسیر برای ارزش های اسلام بود.ک/3 1744/3007/ ...
(اول و دوم محرم).ماه محرم رسید...ماه خون....ماه آزادی و آزادگی و ماهی که به بشریت درس استقامت وصبر داد
----باز نشر--- گردآوری و تنظیم: مجید کریمی /*/ محرم ماه شور و شعور و عشق و فریاد است.ای ماه خون، دوباره می آیی و سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از حنجره ها آزاد می سازی.بانگ کاروانت به گوش می آید و عاشقان را دوباره به مهمانی فرا می خوانی.سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش. آن اصحاب شهادت طلبش که مصداق واقعی آگاهی و ایمان و شجاعت و فداکاری بودند، چه آن هایی که در رکابش به فیض شهادت رسیدند و چه آن هایی که پیش از عاشورا شهید شدند. با توجه به ورود امام حسین(علیه السلام) و یارانش در روز دوم محرم به کربلا و شهادتشان در روز دهم، شیعیان دهه اول این ماه را به یاد آنان و ذکر مصیبتشان به سوگواری و عزاداری ویژه ای می پردازند و در بزرگداشت شهدای کربلای سال 60 هجری هر روز از دهه اول ماه محرم اختصاص به یکی از بزرگان و شهیدان نهضت جاویدان و ماندگار عاشورا دارد. روز اول: مسلم بن عقیل (علیه السلام) روز دوم: ورود کاروان به کربلا روز سوم: حضرت رقیه (علیه السلام) روز چهارم: حضرت حر و طفلان حضرت زینب (علیه السلام) روز پنجم: حضرت عبدالله بن الحسن و اصحاب روز ششم: حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) روز هفتم: حضرت علی اصغر (علیه السلام) و روضه عطش روز هشتم: حضرت علی اکبر(علیه السلام) روز نهم: حضرت عباس(علیه السلام) روز دهم: حضرت اباعبدالله (علیه السلام) و شام غریبان روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا روز دوازدهم: ورود کاروان به کربلا روزسیزدهم: مصائب امام سجاد و حضرت زینب(س) در کوفه و شام این ترتیب نامگذاری، معروف ترین شکل آن است که اکثر هیأت ها بر طبق آن عزاداری می کنند، ولی از آنجایی که این نوع نامگذاری دلیل خاصی ندارد، صورت های دیگری نیز برای آن دیده شده است، مثلاً جابجایی در روزها و یا ذکر مصیبت دیگر اصحاب امام مثل حبیب بن مظاهر و... و هدف از همه این برنامه ها زنده نگه داشتن حماسه ای است که آفریدند. روز هشتم ذی الحجه امام حسین(ع) از مکه معظمه عزم سفر کردند طی منازل مختلف از هشتم ذی حجه تا دوم محرم منازلی از قبیل : منزل صفاح –وادی عقیق و ذات عرق – وادی حاجز –خزیمیه – زرود –ثعلبیه – زباله ( و دیدار با هلا ل بن نافع و فرزدق -) - عقبه – شراف – ذوحسم – بیضه – عذیب هجانات – قصر مقاتل و دیداربا عمروبن قیس – قطقطانه را با کاروان حسینی طی نمودند. روز اول: به یاد مسلم بن عقیل - آغاز ایام حسینی -امام حسین علیه السلام در راه کربلا -قیام مردم مدینه بر علیه یزید مسلم پیشاهنگ نهضت کربلا و سفیر امام حسین (علیه السلام) به سوی مردم کوفه بود. او که در عرفه شهید شد تا دعای عرفه امامش را تفسیر کند و حماسه مسلم بودن و تسلیم نشدن را بیافریند. مسلم بن عقیل اسوه همه کسانی است که در زندگی به هدف هایی والاتر از دنیا اعتقاد دارند و ارزش هایی متعالی را می جویند. او الگوی عمل به وظیفه، اطاعت از امام و بنده بودن و بندگی کردن است. نام مسلم یادآور همه خوبی ها، رشادت ها و جوانمردی هاست. در حدیثی از پیامبر (ص) خطاب به امیر المؤمنان (ع) آمده است: من عقیل را دوست دارم، یکی به خاطر خودش و یکی هم به خاطر این که پدرش ابوطالب او را دوست می داشت. فرزند او کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد، چشم مؤمنان بر او اشک می ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می فرستند به شهر کوفه گشتم بی کس و بی یار، می گریم غریبانه من سر بر دل دیوار، می گریم اگر این است رسم میهمانی کردن کوفی گذشت از من به حال سید ابرار می گریم ندای باغبان کاروان هر دم بگوش آید به حال زینب و این کوچه و بازار می گریم برای قتل من شوری به پا گردیده در کوفه به طفلان و جوانان شه ابرار می گریم نوشتم نامه یابن عم بیا کوفه، میا کوفه ولی صد حیف بگذشت است کار از کار، می گریم روز دوم: کاروان اباعبداللَّه الحسین (ع) به کربلا رسید -ورود امام حسین علیه السلام به کربلا -نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه گرمای سوزان کویر، بدن های خسته کاروانیان را می آزارد و خورشید آرام، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد، کاروان توقف کرد، صدایی پرسید: این جا کجاست؟ پاسخ آمد: اینجا کربلاست! آری اینجا کربلاست، اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است، اینجا نگارخانه گل های پرپر است، اینجا حریم قرب شهیدان داور است. حسین(علیه السلام) آمد با اهل بیتش، عباس و زینبش، اکبر و اصغرش، رقیه و سکینه اش، ...، دل کویر در تب و تاب و چهره آسمان درهم شده است. زمین بغض خود را فرو می خورد و فرات آرام و بی صدا اشک می ریزد. امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار “سید بن طاووس” نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است.2 در این روز “حر بن یزید ریاحی” ضمن نامه ای “عبیداللّه بن زیاد” را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود. . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه که مورد اعتماد حضرت بودند را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به “قیس بن مسهّر” دادند تا عازم کوفه شود.3 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود: “اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی ءٍ قَدیرٌ؛ خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی.”4 در اوایل ماه محرم سال 61 قمری، لشکریان عبیداللَّه بن زیاد به فرماندهی حُرّ بن یزید ریاحی با آن حضرت مواجه شده و مانع پیش روی آن حضرت به سوی کوفه شدند. گرچه حرّ بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین (ع) برخورد شدید نماید ولیکن رفتار وی با امام بر رِفق و مدارا بود. از این رو حرّ و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین (ع) شرکت می کردند و به خطبه های دلنشین وی گوش جان می سپردند و این دو سپاه چند روز بدون هیچ گونه مشکلی در کنار هم بودند. امّا عبیداللَّه بن زیاد که در جنگ با اباعبداللَّه الحسین (ع) اصرار فراوان داشت، نامه ای به حرّ بن یزید نوشت و وی را مأمور سخت گیری بر امام حسین (ع) نمود. حرّ بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین (ع) و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوی منطقه خشک و بی حاصلی به نام کربلا هدایت کرد و در آن جا آنان را در محاصره خویش قرار داد. قافله امام حسین (ع) چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید: این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا. آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اَللّهمَّ اِنّی اَعوُذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلاءِ. و سپس فرمود: این، موضع کَرْب و بَلا و محلّ محنت و عِنا است. فرود آیید که این جا منزل و محل خیمه های ما است و این زمین، جای ریختن خون ما است و در این مکان قبرهای ما واقع خواهد شد. جدّم رسول خدا (ص) مرا به این امور خبر داد. به ناچار، آن حضرت و یاران و اصحابش در روز پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 قمری در آن سرزمین فرود آمدند و حرّ بن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت، خیمه زدند. به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا دلا حجاج بیت الله خون، احرام بر بندید که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم که جای موی سر، سرتان گردد جدا اینجا نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا ز شمشیر هزاران قاتل خونخوار می بینم هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا به موج خون میان قتله گه با پیکر بی سر زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا به پاس اجر سقایی و قانون علمداری شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا پیدا کند این امت گم کرده ره تا راه خود اینجا درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدی اینجا ندای ارجعی را در یم خون می دهم پاسخ که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا 1٫ الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10٫ 2٫ اللهوف، ص35٫ 3٫ مقتل الحسین مقرّم، ص 184٫ 4٫ بحارالانوار، ج44، ص381٫ گردآوری وتدوین:مجید کریمی ...
لطفاً به هیأت های عزاداری خیانت نکنید
عنصر محبت یک اصل اساسی و عمیق در جریان تشیع است. عنصری که بسیار در ترویج و تحکیم این مکتب اثرگذار بوده است. بدیهی است که این نوع عاطفه متکی به منطق و حقیقت است و نه عاطفه پوچ، سطحی و زودگذر. در مورد میزان اهمیت و توجه به این عنصر اشاره پیامبر به پاداش اش در برابر رسالت بسیار می تواند اهمیت این ماجرا را نشان می دهد.(1) با توجه به این امر بدیهی است که برگزاری جلسات هیئت ها، مدح و مرثیه برای اهل بیت یکی از نمونه های ابراز این نوع از محبت است. در مقابل این جریان، خدشه دار کردن این محبت به هر شکل و به هر صورتی، خیانت به جریان عظیم محبت اهل بیت(ع) است. توجه اهل بیت به محبت و کسانی که مدح اهل بیت را می گفته اند دلیلی بر تائید این ذوات مقدس در مورد محبت و نقش آن بوده است. در دوران ائمه اطهار(ع) شاگردان آگاه و فقهای بزرگی در خدمت امام صادق(ع)، امام باقر(ع) و ائمه دیگر شرف حضور داشتند و معارف، احکام، شرایع، اخلاقیات را نقل می کردند؛ اما در کنار همه این ها، وقتی انسان با دقت به تاریخ می نگرد، در می یابد که امثال زراره و محمدبن مسلم و بزرگانی از این قبیل در دستگاه ائمه(ع) حضور دارند؛ اما امام رضا(ع) دعبل را می نوازد، امام صادق(ع) سید حمیری را مورد توجه و محبت قرار می دهد. ایام محرم و آسیب جدی برگزاری مراسم عزاداری در ایام شهادت اهل بیت علیهم السلام یکی دیگر از نمونه های نشان دادن عشق و عاطفه به ایشان است. در ایام محرم یکی از زمان هایی است که برگزاری مراسم ها حال و هوای دیگری می گیرد. بدیهی است که شور و شدت هیجان موجود در فضای جامعه عده ای را برای جذب بیشتر مخاطب تحریک کند. نگاه به سبک عزاداری های مردم در هر دوره ای یکی از اصول مهم است. متأسفانه استفاده از ابزار عزاداری برای تخریب وجهه شیعیان یکی از موارد دم دست و نفوذپذیر است. هرسال با شروع ایام عزاداری حضرت امام حسین(ع)، بازار برگزاری مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله(ع) نظم و انسجام خاصی پیدا می کند. حال و هوایی که فضاسازی های شهری اعم از سیاه پوش شدن کوچه و خیابان ها پیدا می کنند این حال و هوا را تقویت و غنی تر هم می کند. در این ایام برگزاری جلسات عزاداری همراه با سخنرانی و مداحی ازجمله برنامه های غیرقابل حذف از این مجموعه برنامه هاست که روایت مصائب، مشکلات و روایت ماجرای شهادت حضرت اباعبدالله(ع) ویارانش قسمت اصلی ماجرا محسوب می شود. دراین بین بعضی اوقات مشاهده می شود که سخنران یا مداح مجلس اقدام به خواندن روایت ها و نقل قول های نامعتبر و حتی غیر مستند کنند. در طول تاریخ و درگذر زمان، آسیب ها، تحریف ها و آفت هایی متوجه این فرهنگ بوده است که آن را از طراوت و تازگی و پاسخ گویی کامل و مداوم به نیازهای زمان بازداشته است. این مسئله ناشی از عوامل مختلفی بوده است که مهم ترین آن فلسفه بافی های انحرافی نسبت به قیام عاشورا بوده است. شهید مطهری یکی از کسانی بوده که در برابر این تحریف ها به خصوص در مورد شهادت حضرت اباعبدالله(ع) نوشته ها و سخنرانی های روشنگرانه ای دارند و ایشان به طور صریح در برابر این نوع از انحراف ها موضع می گرفت. حتی برخی از کتاب ها را مقدمه ساز انحراف و کج روی معرفی می کرده است. استاد در مورد تحریف لفظی عاشورا، نمونه های زیادی ارائه داده اند، برای مثال در کتاب حماسه حسینی می نویسند: در همین تهران در منزل یکی از علمای بزرگ چیزی را درباره حادثه کربلا شنیدم که در عمرم نشنیده بودم. روضه خوان گفت: بعدازاین که حضرت لیلا رفت داخل خیمه و موهایش را پریشان کرد، نذر کرد که اگر خدا؛ علی اکبر را سالم به او برگرداند... از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد! [روضه خوان] این را گفت و زد زیر آواز: (نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طریق الطفت ریحانا) گشتم دیدم این طفتی که در این شعر آمده، کربلا نیست، بلکه این طفت, سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است. این داستان را خود این شخص جعل کرده است. بدیهی است که این نمونه ها آسیب پذیر مجالس اهل بیت را بالاتر می برند. اما می شود که بخشی از این آسیب ها را توسط مداحان از بین برد. معلمی مداحان مداحان اهل بیت دارای جایگاه ویژه ای هستند. در این زمینه حضرت آیت الله خامنه ای، می فرمایند: با این چشم به حرفه مداحی نگاه کنید. وقتی آنجا می ایستید برای خواندن، احساس کنید که به عنوان یک مبلّغ دین، به عنوان یک پیام آور حقائق دینی، در اثرگذارترین شکل، آنجا ایستاده اید. اگر این احساس وجود داشت، آن وقت انتخاب شعر محدودیت پیدا می کند، کیفیت ادا محدودیت پیدا می کند، انسان هایی که می خواهند این مسئولیت را انجام دهند، محدودیت پیدا می کنند؛ چاره ای هم نیست. این کار را خود شما باید انجام دهید؛ کار خود مداح است. امروز اگر چنانچه بپرسند: آقا حرفه مداحی به چی احتیاج دارد؟ یکی می خواهد مداح شود، از امروز شروع کند، چه چیزی نیاز دارد؟ دو یا سه چیز را می شمارید؛ می گویید باید صدایش خوب باشد، حافظه خوبی داشته باشد، بتواند شعر یاد بگیرد؛ البته روح هم داشته باشد. انسانی با داشتن حافظه خوب و صدای خوش، می تواند مداح شود، به نظر ما این کافی نیست. شما به مداح به چشم یک معلم نگاه کنید که می خواهد چیزی را به مستمع خود تعلیم بدهد. همه شماها این صلاحیت رادارید. هیچ کس را از این دایره نباید بیرون کرد. هر که شوق این کار را دارد، بسم الله، خیلی خوب است؛ اما صلاحیتش را در خودش به وجود بیاورد. شعری که می خوانید، شعر معرفت و آموزنده باشد. فرض بفرمایید فاطمۀ زهرا(س) را که می خواهید معرفی کنید، آن چنان معرفی کنید که یک انسان مسلمان، یک زن مسلمان، یک جوان مسلمان از آن زندگی درس بگیرد؛ در دل خود نسبت به آن مجسمه قداست ، طهارت ،حکمت، معنویت و جهاد، احساس خشوع، خضوع و وابستگی کند. این، طبیعت انسان است. ما انسان ها تابع و متمایل به کمالیم. اگر بتوانیم کمال را در خودمان ایجاد کنیم، می کنیم؛ اگرنه، آن کسی که صاحب کمال است، به طور طبیعی انسان به او گرایش دارد. این کمال را در فاطمۀ زهرا(س)، در امیرالمؤمنین(ع)، در ائمه ی اطهار(ع) برای شنونده تشریح کنیم و شنونده ما در قالب شعر، در قالب کلام موزون، و به خصوص در قالب صدای خوش و آهنگ درست و خوب، این معرفت را مثل آب زلالی که می نوشد، بنوشد و به همه اجزای بدن او برسد. این کار از خیلی گویندگان، هنرمندان و معلمان برنمی آید اما از شما برمی آید، اگر این کار را انجام دهید . داشتن الگو – بایدها و نبایدها یکی از شرایط مرثیه خوانی پایندی به اصل واقعه است و برای گریاندن مستمعین نباید از هر سخن بی اساسی استفاده کرد. بلکه سوزندان قلب محبان اهل بیت(ع) به وسیله هنرنمایی در کیفیت بیان واقعه توسط مداحان باید تأمین شود. باید گفت اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشک آلود که اشک را به چشم می رساند و چشم را اشک بار می کند به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائی. در همین زمینه رهبر انقلاب نقل می کنند: ما در مشهد یک منبریِ معروفی داشتیم، خدا او را رحمت کند، مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم رکن الواعظین. او منبر می رفت و مردم پای منبر روضه خوانی او مثل ابر بهار گریه می کردند؛ درحالی که خودش هم بارها می گفت من اسم نیزه و خنجر نمی آورم. واقعاً هم نمی آورد؛ بنده ده ها منبر از او دیده بودم. حادثه را آن چنان هنرمندانه تصویر می کرد که مجلس را منقلب می ساخت؛ بدون اینکه بگوید کشتند ، بدون اینکه بگوید تیر زدند ، بدون اینکه بگوید شمشیر چنین زدند یا خنجر چنین زدند ؛ این ها را نمی گفت. می توان با شیوه های هنرمندانه، روضه خوانی خوب کرد و گریاند. البته این را هم به شما عرض کنم؛ اینکه آقایان مداح ها، و سابق ها روضه خوان ها که ما حالا کمتر توفیق پیدا می کنیم ببینیم، اما در مواردی از افاضات مداح ها مستفیض می شویم، اصرار می کنند که بلند گریه کنید، لزومی ندارد؛ خوب، آرام گریه کنید. وقتی می خواهند سینه بزنند، اصرار بر اینکه صدا، صدای این جمعیت نیست ؛ یا وقتی مردم می خواهند صلوات بفرستند، اصرار بر اینکه صلوات، صلوات این جمعیت نیست . شما بخواهید مردم صلوات بفرستند، ولو توی دلشان. گرم شدن مجلس به این شیوه ها، اصل نیست؛ کاری کنید که دل های مستمع را در اختیار بگیرید. دل مستمع وقتی در اختیار شما آمد، مقصود حاصل است؛ اگر آهسته هم گریه کند، باز مقصود حاصل است؛ اگر به شما توجه کرد، باز مقصود حاصل است. جلوگیری از تفرقه یکی از موارد دیگری که به نظر می رسد مداحان و مرثیه سرایان اهل بیت علیهم السلام می توانند آن را کنترل کند و به نوعی آن را مدیریت کنند مسئله تفرقه و از بین بردن فتنه است. مداحان می توانند از گسترش و ایجاد فضاهای عوامانه ای در برخی محافل مذهبی جلوگیری کنند. فضایی که موجب بدبینی و تفرقه افکنی میان شیعیان و اهل سنت می شود. تفرقه ای که زمینه ساز سوءاستفاده وهابیت و صهیونیسم می شود. یکی از آسیب های جدی در روابط شیعه و سنی که استعمار و استکبار از آن سود می برد، تحریک علما و عوام اهل سنت به وسیله برخی سخنان مجالس و اقدامات نسنجیده و غیر مرتبط با سیره اهل بیت(ع) توسط برخی افراد نادان است که علیرغم نهی و هشدار علما و بزرگان به مسیر نادرست خود ادامه می دهند. اهانت های علنی و زشت و تأسف بار به برخی صحابه و خلفا و لعن برخی همسران پیامبر نه تنها با سیره ائمه هدی و علمای بزرگ تناسبی ندارد، بلکه زمینه را برای سوءاستفاده وهابیت و تندروهای القاعده برای آتش افروزی و خشونت فراهم می سازد. اگرچه بانیان جدید جریانات برائتی که با پرچم تبری به میدان آمده اند، دارای ارتباطات واضح و عمیق با قدرت های استعماری به ویژه استعمار هستند، اما متأسفانه به علت عدم آگاهی برخی جوانان و مداحان، آن ها عملاً در میدان دشمن بازی کرده و هیزم آتش جنگ مذهبی را فراهم می آورند که فاتح نهایی آن اسراییل در منطقه است. بسیاری از گروهک های تندروی تکفیری که هم اکنون در عراق و سوریه و پاکستان و افغانستان مشغول فعالیت هستند، به منظور یارگیری و تحریک احساسات مردم، از نوارها، فیلم ها و سخنان مطرح شده در این مجالس استفاده می کنند و جواز قتل شیعیان را صادر می کنند. ................................ (1) قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّهَ فِی القُربی (سوره شوری-23) ...
آیا بعد از فاجعه منا، می توان حج را تعطیل کرد؟
مطالعه این حدیث امام صادق علیه السلام که فرمودند: من مات فی طریق مکه ذاهبا او جائیا امن من الفزع الاکبر یوم القیامه، من مات محرما بعثه الله ملبیا. (کلینی، الکافی ج 4 ، ص263) کسی که در راه زیارت خانه خدا در مکه، در حال رفتن یا برگشتن از دنیا برود، از ناله بزرگ روز قیامت در امان خواهد بود، و اگر در حال احرام از دنیا رفته باشد، لبیک گویان در روز قیامت محشور می گردد. این حدیث، روح انسان را نشاط می بخشد و ...
روز سوم"روز سوم محرم بنام روز حضرت رقیه (س) نامگذاری شده است.بهمین مناسبت مطالبی کوتاه در خصوص این ...
کلمه رقیه، در اصل از ارتقاء به معنی صعود به طرف بالا و ترقی است .این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته، مثلا نام یکی از دختران هاشم( جد دوم پیامبر اکرم (ص)) رقیه(ع) بوده است، که عمه پدر رسول خدا (ص) رقیه می شود. نخستین کسی که در اسلام، این نام را داشت، یکی از دختران رسول خدا(ص) از حضرت خدیجه(ع) است. پس از آن، یکی از دختران امیر المومنین علی(ع) نیز رقیه(ع) نام داشت، که به همسری حضرت مسلم بن عقیل (ع) درآمد . در میان دختران امامان دیگر نیز چند نفر این نام را داشتند، از جمله یکی از دختران امام حسن مجتبی(ع) و دو نفر از دختران امام موسی کاظم(ع) که به رقیه و رقیه صغری خوانده می شوند . اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین(ع) ذکر کرده اند؛ اما علامه ابن شهر آشوب، و محمد بن جریر طبری شیعی، سه دختر به نامهای سکینه، فاطمه و زینب (ع) را برای آن حضرت بر شمرده اند.در میان محدثان قدیم، تنها علی بن عیسی اربلی- صاحب کتاب کشف الغمه ( که این کتاب را درسال 687 ه.ق تالیف کرده است )- به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین(ع) شش پسر و چهار دختر داشت؛ ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب، سکینه وفاطمه را نام می برد و از چهارمی ذکری به میان نمی آورد .احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیه(ع)بوده باشد . علامه حائری در کتاب معالی السبطین می نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می نویسد: امام حسین(ع) دارای ده فرزند، شش پسر ، و چهار دختر بوده است. سپس می نویسد: دختران او عبارتنداز : سکینه، فاطمه، صغری، فاطمه کبری، و رقیه علیهن السلام . سوالی که در ذهن بسیاری مطرح میشود این است که آیا نبودن نام حضرت رقیه (ع) در میان فرزندان امام حسین (ع) در کتابها و متون قدیم- مانند : ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمه و دلائل الامامه طبری – بر نبودن چنین دختری برای امام حسین(ع) دلالت ندارد؟ در پاسخ میتوان چنین گفت که اولاً: درآن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان (ع) از سوی دیگر، وسانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند ازسوی سوم، و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگی امامان (ع) موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پرده خفا باقی بماند؛ بنابراین ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد. ثانیاً: گاهی بر اثر همنام بودن، وجود نام رقیه(ع) در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند، مشکل می نموده است. همچنین گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند؛ مثلا طبق قرائنی که خاطر نشان می شود به احتمال قوی همین حضرت رقیه (ع) را فاطمه صغیره می خواندند، و شاید همین موضوع، باعث غفلت از نام اصلی او شده باشد . بعضی از علمای بزرگ ، از حضرت رقیه (ع) به عنوان دختر امام حسین (ع) یا دکرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند . پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلی در دسترسی آنها بوده باشد که بر اساس آن، از حضرت رقیه(ع) سخن به میان آورده اند؛ کتابهایی که در دسترس دیگران نبوده است، و در دسترس ما نیز نیست . بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیه(ع) در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دختری برای امام حسین (ع) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیاری از جزئیات ماجرای عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران، در کتابهای مربوطه، دلیل آن نمی شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است. هر چند فلسفه قیام عاشورا و هدف حضرت امام حسین(ع) را نباید با اینگونه شبهاتی تحت تاثیر قرار داد.چرا که صحت وسقم وجود برخی از افرادی که در حادثه عاشورا مورد اختلاف نظر است، کوچکترین تاثیری بر اصل محتوای قیام امام حسین(ع) نخواهد داشت.وشاید برخی از معاندان و مغرضان برای ایجاد تفرقه و کمرنگ کردن اهداف قیام عاشورا،به چنین مسایلی دامن زده اند. وقایع مهمی که در روز سوم محرم سال 60 هجری روی داده است –اعزام لشکر عمر بن سعد به سوی کربلا، – خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام ، –نامه عمر بن سعد، –نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد، – عبیدالله در نخیله. **اعزام لشکر عمر بن سعد به سوی کربلا عمر بن سعد یک روز بعد از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا یعنی روز سوم محرم با چهارهزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته اند که بنوزهره که قبیله عمر بن سعد بودند نزد او آمدند و گفتند تو را به خدا سوگند میدهیم از این کار درگذر و تو داوطلب جنگ با حسین مشو زیرا این باعث دشمنی میان ما و بنی هاشم میگردد عمر بن سعد نزد عبیدالله بن زیاد رفت و استعفا کرد، ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او تسلیم شد. **خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام: از وقایعی که در روز سوم ذکر شده است این است که امام علیه السلام قسمتی از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع شده است، از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز مهمانی نمایند. هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیه السلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را میکشم . عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟ کثیر بن عبداله به طرف امام حسین علیه السلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که میآید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را میرسانم در غیر این صورت برمیگردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت میگذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمیگذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمیگذارم به نزد امام بروی. پس ازاین مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد. عمر بن سعد شخصی به نام قرة بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری! این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی میشناختم و گمان نمکردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیه السلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز میگردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت. **نامه عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد: حسان فائد میگوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصد ی نزد او فرستادم و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کرده اند، اگر آمدنم را خوش نمیدارید باز خواهم گشت. عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد ولی حالا وقت فرار نیست. **نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد: عبیدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند اگر چنین کرد ما نظر خود را خواهیم نوشت. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید گفت: میپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست. عمر بن سعد نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام نرسانید زیرا میدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد. عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا اندیشه سپاه انبوهی را در ذهن میپرورانید. **عبیدالله بن زیاد در نخیله: عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین به تمیم که با قادسیه رفته بود فرستاد و او به همراه چهارهزار نفر که با او بودند به نخیله آمده سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر گردش کنید و مردم را از اطاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمای و برپا کردن فتنه برحذر دارید و آنان را به لشکرگاه فرا خوانید. پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بن زیاد بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچه ها و گذرگاه ها میگذشت و مردم را به پیوستن به شکر عبیدالله بن زیاد تشویق میکرد و آنان را از یاری امام حسین علیه السلام بر حذر میداشت. عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود و در هنگامی که او در لشکرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد. منابع وماخذ: -ارشاد، شیخ مفید، ج2- - مستدرک الوسایل، ج14، -مجمع البحرین، ج5 -تاریخ طبری، ج5 - بحار الانوار ج15 - سرگذشت جانسوز حضرت رقیه(ع) گردآوری وتنظیم: مجید کریمی ...
ضرورت و اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع)
شیطانی زد. ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت... ماهی که باید مشت گره کرده آزادی خواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید. حضرت امام خمینی (ره) با پیوند دادن دل ها به یکدیگر، مردم را بر محور وحدت بخش عاشورا، گرد آورد. ایشان موج فزاینده احساسات انقلابی جامعه را با یادکرد شهیدان نهضت خونین کربلا و ...
چهارم محرم"در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای ...
در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود. عبیداللّه به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید، یافتید! و یزید را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکو است! و به زیر دستان احسان می کند! و عطایای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.وی برای مردم شام نیز عطایائی مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوی نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند. برخی از مورخین تعداد افرادی که به سپاه عمر بن سعد پیوستند را در 4گروه ذکر کرده اند که شامل: شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ این نیروها تا روز عاشورا در سپاه عمر بن سعد حضور داشته اند.در برخی از اسناد تاریخی هم تعداد لشکریانی که به عمربن سعد ملحق شدند را بیست هزار نفر ذکر کرده اند. حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا حر بن یزید بن ناجیه ریاحی، جد او، عتاب ، ندیم نعمان بن منذر ( پادشاه حیره ) و پسر عمویش، احوص، شاعر و از اصحاب رسول خدا بود.حر از سران کوفه بشمار میرفت. عبید ا...ابن زیاد او رابرای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد. حر اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری نمود. حر علی رغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود و هنگامی که دید عمر بن سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام مصمم است، به کاروان حسینی ملحق شد، توبه کرد و در سپاه امام جنگید تا به شهادت رسید. در تاریخ آمده است: حر به امام حسین علیه السلام گفت: هنگامی که عبیدالله بن زیاد مرا به سوی شما روانه ساخت و از قصر بیرون آمدم، از پشت سرم صدایی شنیدم که می گفت: ای حر! شاد باش که به خیر رو می آوری. وقتی پشت سرم را نگاه کردم، کسی را ندیدم. با خود گفتم من به پیکار حسین علیه السلام می روم و این چه بشارتی است؟! هرگز تصور نمی کردم که سرانجام از شما پیروی خواهم کرد. (ابصار العین، صفحات 115 و 116) بعد از توقفگاه عقبه ، کاروان امام حسین یکسره تا منزل شراف رفت. هنگام سحر، امام به جوانان فرمان داد آب فراوان با خود بردارند و به راه بیفتند. نیمه های روز، همچنان که راه می رفتند، یکی از همراهان امام گفت: الله اکبر امام حسین علیه السلام فرمود: چرا تکبیر گفتی؟ عرض کرد: نخلستان دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا سوگند، ما هرگز در این سرزمین، درخت خرما ندیده ایم. امام فرمود: پس چه می بینید؟ گفتند: به خدا سوگند آنچه می بینیم، تعداد زیادی اسب است. فرمود: به خدا من نیز همان را می بینم. آن گاه فرمود: اینجا پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم؟ برخی از اصحاب گفتند: بله، داریم. توقفگاه ذوحسم سمت چپ ماست. اگر به آن جا برویم، تپه ای است که می توان از یک سو با این لشگر مواجه شد. امام به راه افتاد و اصحابش نیز به دنبالش به سوی ذوحسم رفتند. چیزی نگذشت که گردن اسبان نیز از دور پیدا شد. لشگریان ابن زیاد، چون دیدند کاروان امام حسین علیه السلام، راه خود را کج کرده است، آنان نیز راه خود را کج کردند و برای تصرف ذوحسم شتاب کردند اما کاروان امام زودتر به انجا رسید و آن را تصرف کرد. عصر شده بود و امام حسین علیه السلام و لشگر حر در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند. امام به سپاهش فرمود آماده رفتن شوند، آن گاه به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید. پس از نماز، امام حسین علیه السلام رو به لشگریان حر کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: اگر از خدا بترسید و حق را برای اهل آن بدانید، خداوند خشنود خواهد شد. ما خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستیم و از اینها به فرمانروایی بر شما سزاوارتریم. اینها مدعی چیزی هستند که به ایشان تعلق ندارد و به زور و ستم در میان شما رفتار می کنند. اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و می خواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامه هایتان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز می گردم. حرّ گفت: به خدا سوگند، من نمی دانم این فرستادگان و این نامه ها که می گویی چیست؟ امام به یکی از یارانش فرمود: ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامه های ایشان در آن است بیرون بیاور. عقبه نامه ها را آورد و جلوی امام خالی کرد. حر گفت: ما از آن کسان نیستیم که این نامه ها را به تو نوشته اند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم. امام حسین فرمود: این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم. امام حسین علیه السلام پس از آن که نماز عصر را در ذوحسَمَ به جا آورد و با لشگریان حرّ احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد: به سوی مدینه باز گردید. اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می خواهی؟ حرّ گفت: غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین می گفت، من نیز می گفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمی توانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. امام حسین فرمود: از من چه می خواهی؟ گفت: می خواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم. فرمود: به خدا من همراه تو نخواهم آمد. حرّ گفت: من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت. این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حر گفت: من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامه ای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و درباره ی شما مرتکب گناهی نشوم. اینجا بود که امام علیه السلام از راه قادسیه (که به کوفه می رفت) به سمت چپ حرکت کرد و حر و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند. امام حسین علیه السلام پس از رویارویی با حرّ و لشگریانش و اصرار حر بر رفتن امام به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و اصرار سرسختانه امام بر بازگشت به مدینه، تصمیم گرفت راه سومی را پیش گیرد. بنابراین حرکت کرد و حر و لشگریانش نیز در پی او به راه افتاد. حرّ پیوسته به امام علیه السلام می گفت: ای حسین! به خدا سوگند اگر جنگ کنی، کشته خواهی شد! امام حسین می فرمود: مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا گمان می کنید اگر مرا بکشید، کارهای شما رو به راه و خاطرتان آسوده خواهد شد؟ اشتباه می کنید! من در پاسخ شما همان چیزی را می گویم که برادر اوس به پسر عمویش گفت. آن هنگام که اوس می خواست به یاری رسول خدا برود و پسر عمویش او را می ترساند و می گفت: کجا می روی؟ کشته خواهی شد. اوس در پاسخش سه بیت شعر خواند: من می روم و مرگ برای جوان ننگ نیست، آن هنگام که نیتش حق باشد و در حال ایمان به اسلام بجنگد. و در راه مردان صالح و شایسته جانبازی کند و از نابودشدگان در دین جدا گشته، به گنهکاری پشت کند. پس در این صورت اگر زنده ماندم، پشیمان نیستم و اگر مردم، بابت تو که زنده خواهی ماند و بینی ات به خاک مالیده خواهد شد، سرزنشی بر من نیست. حر بن یزید با شنیدن این حرف ها دانست که امام حسین تن به کشته شدن داده ولی تن به خواری و تسلیم شدن به ابن زیاد نداده است. از این رو خودش را کنار می کشید و با همراهان خود می رفت تا اینکه حسین علیه السلام به منزل عذیب الهجانات رسید. حر بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است، به عمر بن سعد گفت: آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟ عمر پاسخ داد: آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسان ترین اتفاقش افتادن سرها و بریده شدن دست ها باشد. حر گفت: آیا پیشنهادش راضی تان نکرد؟ ابن سعد گفت: اگر به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت. حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد. مردی از قبیله ی او به نام قره بن قیس به او گفت: امروز اسب خود را آب داده ای؟ حر گفت:نه. گفت: نمی خواهی بدهی؟ من نیز اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم آبش دهم. حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین علیه السلام رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: ای حرّ می خواهی چه کنی؟ می خواهی حمله کنی؟ حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت. مهاجر گفت: به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو می بینم؟! حر گفت: به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمی گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست. حّر هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با امام حسین علیه السلام مصمّم است، به سپاه حسینی پیوست و به امام گفت: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! من همان کسی هستم که تو را از بازگشت به وطنت بازداشتم و همراهت آمدم تا تو را ناچار کردم در این سرزمین توقف کنی. گمان نمی کردم پیشنهاد تو را نپذیرند و به این سرنوشت دچارت کنند. به خدا اگر می دانستم کار به این جا می کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی زدم. اکنون از کرده ام به سوی خدا توبه می کنم. آیا توبه من پذیرفته است؟ حسین علیه السلام فرمود: آری، خداوند توبه تو را می پذیرد. اکنون از اسب پایین بیا. حر گفت: من سواره باشم برایم بهتر است از این که پیاده شوم. می خواهم همچنان که بر اسب خود سوار هستم، ساعتی با دشمن برای یاری ات بجنگم تا کشته شوم. سخنان حرّ خطاب به سپاهیان یزید حرّ پس از آنکه به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست و توبه کرد، در برابر لشگر عمر بن سعد ایستاد و گفت: ای مردم کوفه، مادرتان در سوگتان بگرید! این بنده ی صالح خدا را فرا خواندید و هنگامی که به سوی شما آمد، دست از یاری او برداشتید؟ شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهیم جنگید، اکنون رو در روی او ایستاده اید و می خواهید او را بکشید؟ راه نفس کشیدن را بر او بسته اید، از هر سو محاصره اش کرده اید و از رفتنش به سوی سرزمین ها و شهرهای الهی جلوگیری می کنید. حسین همچون اسیری است که در دستان شما گرفتار شده؛ نه می تواند سودی به خود برساند و نه زیانی را از خود دور کند. آب فرات را که یهود و نصاری و مجوس از آن می آشامند و سگان و خوک های سیاه در آن می غلتند، بر روی حسین و زنان و کودکان و خاندانش بسته اید، تا جایی که آنان از فرط تشنگی به حال بیهوشی افتاده اند. چه بد رعایت محمد صلی الله علیه و آله را درباره فرزندانش کردید! خدا در روز تشنگی محشر، شما را سیراب نکند! . ظاهرا حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود: اضرب فی اعناقکم بالسیف انی انا الحر و ماوی الضیف اضربکم و لا اری من حیف عن خیر من حل بارض الخیف که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را حر گذاشته است، حر و آزاده ای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة و دست بر چهره اش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنی تمیم او را بیرون کربلا دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، جایی که در قدیم به آن نواویس می گفته اند. درباره فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) در منابع تاریخی آمده است که عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند. جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. گردآوری وتنظیم:مجید کریمی ...
دلایل پیوند عاشورا و انتظار
عاشورا و انتظار ، در تطوّر حیات مکتب شیعه، دو نقطه عطف، محسوب می شوند و با همین دو مفهوم، بسیاری از مبانی، اصول و عقاید مذهب تشیع، مورد مطالعه قرارگرفته و از سایر فرقه ها و نحله های اسلامی، باز شناخته می شود. البته ما معتقدیم که اساس و مبنای تشیع، به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گذاشته شده است و شخصیت هایی مانند حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن (علیه السلام) برای نشو و نشر آن زحمات فراوانی کشیده و مرارت های بسیاری را تحمل کرده اند؛ اما حادثه عاشورا به عنوان انقلابی شناخته می شود که موجب شد بسیاری از زوایای تاریک و پنهان عملکرد خاندان اموی آشکار شود و اسلام حقیقی و نیز حقانیت ائمه (علیهم السلام)، عیان گردد. پس از واقعه کربلا و امامت ائمه بعدی (علیهم السلام)، جریان غیبت آخرین امام شیعیان، برجسته ترین موضوعی است که جزء اعتقادات اصلی پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، به شمار می آید. این اعتقاد برخواسته از این اصل است که خداوند هیچ گاه، زمین را بدون حجت نمی گذارد. بر این اساس و با غایب شدن ظاهری حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نظرها، مفهوم انتظار متولد، و مسئله انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جزء مبانی فکری و عقیدتی واقع شد. بر اساس این مفهوم، اگر چه حجت خدا، در پسِ پرده غیبت به سر می برد، اما به صورت محسوس و غیر محسوس، جهانیان و خاصه، شیعیان را همواره از عنایات و توجهات خود، بهره مند می کند و لحظه ای از راهنمایی و ارشاد آنان، باز نمی ایستد. به دنبال پذیرش مسئله غیبت، این اعتقاد نیز تثبیت شد که با فراهم شدن شرایط ظهور، آن حضرت به اذن خداوند ظهور خواهد کرد و بساط ظلم و بیداد را برخواهد چید و جامعه را به سوی کمال و سعادت، هدایت خواهد کرد. هرچند که از عاشورا، به عنوان یک واقعه و حادثه یاد می شود و از انتظار، به عنوان یک اعتقاد؛ ولی بررسی و شناخت شخصیت های خالق این دو مفهوم و اهداف و برنامه های ایشان، این فرضیه را به دست می دهد که میان این دو عنصر اصلی اعتقادات شیعی، اتحاد و هم پوشانیِ کامل برقرار است. اما این ارتباط، چیست و چگونه این دو مفهوم، در یک قالب جای می گیرند و نهایتاً به هم می پیوندند؟ این، سوالی است که پاسخ به آن، هدف این نوشتار است. تحلیلی بر مفاهیم پیوند: در لغت به معنی خویشاوندی و نزدیکی نَسَبی و هم چنین به عمل فروبردن شاخه درختی به درخت دیگر گفته می شود.68 گاهی، پیوند و رابطه ای که میان دو چیز و یا دو کس برقرار می شود، آن دو را تا سر حدّ اتحاد پیش می برد؛ به گونه ای که میان آنان، هیچ فاصله و مرزی باقی نمی ماند. مراد از پیوند در عبارت پیوند عاشورا و انتظار ، به نوعی با هردوی این معانی سازگار است. عاشورا: در زبان عربی، به معنی دهمین روز ماه است. عاشورا از جمله روزهایی است که نزد مسلمانان و یهودیان، اهمیت داشته و دارد. به اعتقاد یهودیان، عاشورا یا کیپور ، روزی است که خداوند در آن، فرعونیان را در رودخانه نیل غرق کرد و حضرت موسی (علیه السلام) و بنی اسرائیل را از دست ایشان نجات داد؛ از این رو، روز دهم ماه تشرین را -که عید کیپور نامیده می شود- روزه می گیرند و آن را کفاره گوساله پرستی ِ بنی اسرائیل، می دانند. البته بسیاری از مورخان عرب، معتقدند که عاشورای مورد نظر یهودیان، با عاشورا ی مسلمانان، از لحاظ زمانی تفاوت دارد. به اعتقاد آنان، عاشورای یهود (کیپور)، روز دهم ماه تشرین (اولین ماه عبری) است. اما در نزد مسلمانان، این روز اعتبار دیگری دارد. بسیاری از اهل سنت، این روز را روزی مبارک و خجسته می دانند و بر این باورند که در این روز، خداوند، آدم و حوا را آفریده است؛ لذا روزه گرفتنِ در این روز را مستحب می دانند. ولی در نظر شیعیان، این روز، به جهت کشته شدن امام حسین (علیه السلام) در آن، شوم است؛ لذا این روز را روز حزن و اندوه قرار می دهند و در مساجد، برای امام حسین (علیه السلام)، نوحه سرایی و مرثیه خوانی می کنند.69 انتظار: در لغت، به معنی چشم به راه داشتن 70، و در اصطلاح چشم انتظاری برای فرا رسیدن ظهور موعود آخرالزمان است. هرچند که اعتقاد به مهدویت ، در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود دارد، اما انتظار ، در فرهنگ شیعه، هویت یافته است. به اعتقاد مکتب شیعه، دوازدهمین وصی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، در پس پرده غیبت است و در زمانی که فقط خدا می داند، ظهور خواهد کرد؛ لذا اعمال و مناسکی را جهت تعجیل در فرج آن حضرت، انجام می دهند. عاشورا و انتظار به مثابه دو فرهنگ روشن است که منظور از عاشورا، صرف واقعه ای که در آن، امام حسین (علیه السلام) و یارانش به شهادت رسیدند نیست. چه آن که، اگر با این رویکرد، سالگرد عاشورا را گرامی بداریم، آن را به سطح یک سنت، تنزل داده ایم. بنابراین عاشورا را باید به چشم حادثه ای نگریست که رفته رفته به شکل فرهنگی پایدار در آمده و بر باورهای اعتقادی، استوار گشته است؛ لذا می توان ادعا کرد که حادثه عاشورا، از سطح فرهنگ نیز گذشته و به مثابه یک مکتب درآمده است. در این فرهنگ و مکتب، مفاهیمی همانند عزت، ایثار، شجاعت، ایمان، عمل به تکلیف و... به برکت حماسه امام حسین (علیه السلام) و اصحابش، بسیار جلوه نمایی می کند. انتظار نیز به باور ما، بر مدار معنای لغوی و حتی بر محور اعتقاد تعبدی به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نمی گردد. انتظار در فرهنگ شیعی، مفهومی با تشعشعات همه جانبه است. در این باور، انتظار، صرفاً اعتقاد به ظهور منجی نیست؛ بلکه اعتقاد ی عملی و همراه با مسئولیت می باشد و مهمترین مسئولیت نیز، فراهم نمودن زمینه های ظهور و دعا برای فرج حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به این ترتیب، اعتقاد به ظهور، همراه با عمل به تکالیف، رنگ و بوی عبادی پیدا می کند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند: اِنتظارُ الفَرج عِباده 71٫ پس انتظار نیز همانند عاشورا، تبدیل به فرهنگ شده است؛ فرهنگی که در رأس آن، اعتقاد به غیبت و ظهور دوازدهمین ولیّ خداوند، قرار دارد. شخصیتهای اصلی فرهنگ عاشورا و انتظار چنان چه گذشت، عاشورا و انتظار از حد یک واقعه و عقیده عبور کرده و تبدیل به دو فرهنگ قوی و بالنده شده اند که امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به عنوان قهرمانان و شخصیت های اصلی، در رأس آن ها قرار دارند. در واقعه کربلا، امام حسین (علیه السلام) مرکزیت جریان را بر عهده داشت. ایشان در تمام طول جریان کربلا- یعنی از زمانی که کاروان حسینی (علیه السلام)، به واسطه اجبار یزید بر اخذ بیعت، تصمیم به خروج از مدینه گرفت و در مسیر پر حادثه کربلا واقع شد، تا زمانی که حماسه خونین عاشورا به وقوع پیوست- محوریت اصلی را به دوش می کشید و تصمیمات به اراده ایشان، اتخاذ می شد. هر چند که در قیام عاشورا، خاندان آن حضرت، به ویژه حضرت زینب علیها السلام و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) نیز هنرنمایی کرده اند، اما جملگی آنان، تحت پرچمی گرد آمده بودند که امام حسین (علیه السلام) به اهتزاز درآورده بود. اما در فرهنگ انتظار، قهرمان و شخصیت اصلی، حضرت حجت بن الحسن (علیهما السلام) است. در این فرهنگ، همان گونه که امام حسین (علیه السلام)، در جایگاه امامت، حماسه عاشورا را خلق کرد، حضرت حجت (علیه السلام) نیز از همان جایگاه، فرهنگ و عقیده انتظار را آفرید. پنهان شدن آن حضرت از نظرها، باعث شد که پیوسته شعله شور و اشتیاق به ظهور و دیدار آن حضرت، در قلوب منتظران و پیروان، زبانه کشد. در فرهنگ انتظار، همه عناصر، پیرامون شخصیت آن حضرت قرار می گیرد. سخن گفتن از تاریخ و فلسفه غیبت، دوران غیبت، مدت غیبت، ارتباط با نائبان خاص، شرایط و زمان ظهور، وظایف منتظران و هر موضوعی که در فرهنگ انتظار مطرح می شود، به صورت مستقیم به شخصیت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبط است. بدین ترتیب، هنگامی که از پیوند عاشورا و انتظار سخن می گوییم، به نوعی از پیوند امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته ایم؛ چه آن که، عاشورا و انتظار با نام این دو شخصیت الهی، قابلیت طرح و معنا پیدا می کند و اگر برای یک لحظه نام امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از مفهوم عاشورا و انتظار جدا کنیم، برای این دو مفهوم، ماهیتی جز معنای لغوی، باقی نخواهد ماند. . منبع: تبیان مهدویت ...
نگاهی به تاریخچه پیدایش هیئت های عزاداری
دهة اول محرم در تکیه دولت حضور پیدا می کرد و سالانه مبلغ پنجاه هزار تومان برای برگزاری مراسم سوگواری امام حسین علیه السّلام خرج می شد. گزارش های نظمیة تهران از محلات مختلف در سال های 1303 تا 1305 خبر از برپایی مراسم عزاداری می دهد. از بررسی گزارش های مربوطه به روز هفتم محرم 1304 بر می آید که 48 مجلس روضه و در روز تاسوعای همان سال 53 مجلس برگزار شده است. گذشته از دو ماهِ محرم و صفر ...
از عاشورا بیشتر بیاموزیم
عتاب قرار می دهد و حیات اسلامیت را در پرتو اجرای صحیح این فریضه می داند! به عبارتی اجرا و احیاء این فریضه در اندیشه حسین بن علی علیه السلام آن درجه از اهمیت را پیدا می کند، که برای تحقق آن، دست به خونبار ترین حادثه تاریخ می زند و خالق صحنه هایی می شود که نشان از رقت آور ترین و فجیع ترین دارد! و در این راه نه تنها خود و فرزندان و بستگان و اصحاب خود را فدا می کند، حتی اهل بیت خویش را به ...
نامه رهبری به رئیس جمهور تضمین کننده منافع ایران اسلامی است/ فرهنگ عاشورا جامعه را زنده نگه می دارد
، شهادت امام زین العابدین(علیه السلام)، خاطرنشان کرد: مصیبت و رنج اهل بیت عصمت و طهارت از بعد از واقعه عاشورا شروع شد. حجت الاسلام میرعمادی، 11 محرم را روز اسرا و مفقودان نامید، با گرامیداشت یاد مفقودان فاجعه منا، ابراز کرد: کشته شدن بیش از 8 هزار زائر در حرم امن الهی، مایه ننگ و رسوایی آل سعود است. وی، تصریح کرد: آل سعود عامل قتل دردناک حجاج در فاجعه منا ست، و دردناک تر از ...
نامه رهبری به رییس جمهور داستان برجام راپایان داد
عباس(ع) پیام دینداری، ولایت مداری، اسکتبارستیزی و امید به مردم را برای همه مسلمانان به ارمغان آورد. حجت الاسلام یعقوبی با بیان اینکه حماسه غیرت، خروش، شور و احساس، مسئولیت پذیری، شجاعت و مقاومت از ابعاد حماسی واقعه عاشورا هستند، تصریح کرد: باید واقعه عاشورا را گرامی داشته و اجازه ندهیم غم عاشورا و عزت مندی، غیرت مندی و حمایت از دین و ناموس و حیثیت اسلام در جامعه ما کمرنگ شود. ...
اذعان غرب به نقش قیام حسینی در مهدویت
کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت در ویژه نامه عاشورا و مهدویت در این زمینه می نویسد: یکی از مباحثی که در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین(ع) و حادثه کربلا در شکل گیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اکثر این پژوهشگران به ارتباط حرکت امام حسین(ع) علیه ظلم حاکمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر ...
چرا روز تاسوعا به حضرت عباس(ع)تعلق دارد؟
...، در برخی مقاتل آمده است: قبل از شهادت عباس(ع) طفلی از آل امام حسین(ع) به شهادت رسید. حضرت عباس(ع) چندبار به تهیه آب اقدام نمود. از جمله طبری نقل می کند: چون تشنگی بر امام حسین(ع) و یارانش شدت گرفت، امام حضرت عباس را با بیست نفر پیاده و سی نفر سواره مأمور نمود که آب بیاورد، حضرت بیست مشک را برداشت و به سوی شریعه رهسپار شد. نافع بن هلال نیز همراه حضرت عباس بود. میان آنان و سپاه عمر ...