سایر منابع:
سایر خبرها
اشاره میداد که دل از سیاهی دالان تنگ و تاریک خانه اش چرکین نکنم، چون صبحِ زیبایِ اندرونی، ساعت ها است چشم به راه قدم هایمان، دستِ انتظار زیر چانه زده است. وسط حیاط بودم و میهمانِ بازیگوشی نوری که پس از توفیق اجباری تاریکی، چشم هایم را میزد؛ هرکجا که سر برمیگرداندم گلدان بود و عطر گل هایی که مارعلی وعده بهشت برینشان را داده بود. حصار اتاق ها و در های دو لنگه شان دور کمر خانه ...
همیشه همراه مساعی موسیقایی ما بود، وجود نداشت. در اورنج تگزاس، در یک خوابگاه کِرم گذاشته زندگی می کردیم که توسط یک صاحب خانه زن که شبیه مخلوط یکی از خواهران هوپس و سگ خواب آلود بود اداره می شد. اجاره اش ماهی پنج دلار بود- که کمی زیاد بود، و خودش این را قبول داشت، اما یک میز بزرگ می چید که در کل تگزاس بهترین بود. اگر می خواستیم همه این کارها را برای ما بکند، آنوقت تمام پول را ...
همین که شش ماه تا یک سال بعد پول کارمان را می گیریم که ارزشش کاسته می شود، چطور امکان دارد که با ما مثل یک صنف برخورد نشود؟ همه ما که امروز اینجاییم عضو پیوسته یا وابسته خانه تئاتر هستیم حتی برای کسانی که هنرمند هم هستند و عضو خانه تئاتر نیستند هم کار سختی نیست که از سوی دولت یک پیام بیاید و کد ملی شان دریافت شود و همه جزو مشاغل محسوب شوند. *اصلا چرا تا به حال این اتفاق نیافتاده است ...
. یعنی انتخاب کلمه ، به شدت و وسواس، مورد نظر می باشد. به این ترتیب، بازاریابی کلمه چیزی فراتر و متمایزتر از بازاریابی محتوا است. در بازاریابی کلمه افراد به تناسب مسئولیت و نقش شان با استخدام، وضع یا جعل کلمه یا عبارت سعی می کنند، مفهومی را منتقل نموده و در جای خوب و موثری بنشانند. به این جهت، اگر ظرافت های لازم در درک اقتضائات و شرایط موجود فهم نشود و ساخت کلمه در غیر جای خودش (از همه ...
به دنبال آرامشی در این تلاطم باشم. دوستانم هم مرا به چشم یک بچه لوس می دیدند و همیشه به تمسخر می گفتند تو حتی عرضه کشیدن یک پک سیگار را هم نداری و من هم که میخواستم کم نیاورم و خودم را به آنها نشان بدهم، اولین بار لب به سیگار زدم. وقتی نخستین پک را زدم و دودش را قورت دادم، حالم به هم خورد و خیلی سرفه کردم. این آغازی بود برای مصرف سیگار. اوایل، دود سیگار آرامش خوبی به من میداد و خوش می گذشت؛ اما ...
که مثل جسدی بی جان در کف لیوان افتاده بود رقص کنان و با شتاب خودشان را به سطح آب لیوان می رساندند و همینطور که از حجم و وزن قرص کاسته می شد بر رنگ نارنجی آب داخل لیوان افزوده می گشت و دست آخر لاشه ی سبک و کوچک شده ی قرص جوشان به روی سطح آب آمد درست مثل جسدی که به روی آب می آید! در مورد داروخانه های قدیمی اراک اگر حافظه ام درست یاری کند، به یاد دارم که داروخانه جاوید به مدیریت مرحوم ...