سایر منابع:
سایر خبرها
همین که شش ماه تا یک سال بعد پول کارمان را می گیریم که ارزشش کاسته می شود، چطور امکان دارد که با ما مثل یک صنف برخورد نشود؟ همه ما که امروز اینجاییم عضو پیوسته یا وابسته خانه تئاتر هستیم حتی برای کسانی که هنرمند هم هستند و عضو خانه تئاتر نیستند هم کار سختی نیست که از سوی دولت یک پیام بیاید و کد ملی شان دریافت شود و همه جزو مشاغل محسوب شوند. *اصلا چرا تا به حال این اتفاق نیافتاده است ...
. یعنی انتخاب کلمه ، به شدت و وسواس، مورد نظر می باشد. به این ترتیب، بازاریابی کلمه چیزی فراتر و متمایزتر از بازاریابی محتوا است. در بازاریابی کلمه افراد به تناسب مسئولیت و نقش شان با استخدام، وضع یا جعل کلمه یا عبارت سعی می کنند، مفهومی را منتقل نموده و در جای خوب و موثری بنشانند. به این جهت، اگر ظرافت های لازم در درک اقتضائات و شرایط موجود فهم نشود و ساخت کلمه در غیر جای خودش (از همه ...
خوردم و توانسته بودم به تعادل روحی برسم. حسین : سمانه ، ناگهان تغییر کرد. صبور و آرام شده بود و رفتارش برای من روزهایی را تداعی می کرد که در ابتدای ازدواج ، همه چیز را آسان می گرفتیم و عشق بین مان بیشتر و بیشتر می شد. انگار از اینکه نتواند بچه دار شود ، نمی ترسید و در دلش آرامش و اطمینانی به خدا داشت که من را هم آرام می کرد. برایم باور کردنی نبود ولی وقتی از IVF و عدم موفقیت آن حرف می زدم ...
همیشه همراه مساعی موسیقایی ما بود، وجود نداشت. در اورنج تگزاس، در یک خوابگاه کِرم گذاشته زندگی می کردیم که توسط یک صاحب خانه زن که شبیه مخلوط یکی از خواهران هوپس و سگ خواب آلود بود اداره می شد. اجاره اش ماهی پنج دلار بود- که کمی زیاد بود، و خودش این را قبول داشت، اما یک میز بزرگ می چید که در کل تگزاس بهترین بود. اگر می خواستیم همه این کارها را برای ما بکند، آنوقت تمام پول را ...
دالان تنگ و تاریک خانه اش چرکین نکنم چون صبحِ زیبایِ اندرونی، ساعت ها است چشم به راه قدم هایمان، دستِ انتظار زیر چانه زده است. وسط حیاط بودم و میهمانِ بازیگوشی نوری که پس از توفیق اجباری تاریکی، چشم هایم را میزد؛ هرکجا که سر برمیگرداندم گلدان بود و عطر گل هایی که مارعلی وعده بهشت برینشان را داده بود. حصار اتاق ها و درهای دو لنگه شان دور کمر خانه را تنگ گرفته بود تا رقص حیاطِ ...
هم مثل پسر من... میدانم سرتان شلوغ است و حتما فرصت تهیه شام نداشته اید! (درست حدس زده بود) فردای آن روز زیر و بالای خانه و انباری و پشت بام و کولر و ... را با دقت و وسواس بسیاری به من آموخت و آدرس نانوایی و قصابی درست و هر آنچه تجربه از محل و محله داشت منتقل کرد. وقتی در مورد شارژ ماهیانه ساختمان پرسیدم گفت شارژ را مهمان اباعبدالله هستید! گمان کردم خواب نما شده که اضافه کرد. واحد همکف ...
موارد علائم استرس پس از سانحه را داشته باشد. عواملی مثل مدت زمان طولانی قرنطینه، فرسودگی در مراقبت و رابطه با فرزندان، ترس از بیماری، خستگی، منابع اطلاعاتی ناکافی، مشکلات اقتصادی، ضرر مالی و عدم اطمینان از آنچه روز بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، استرس قرنطینه را افزایش می دهد. معاون پژوهشی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور ادامه می دهد: دکتر جان گاتمن-پژوهشگر و روانشناس نیز از اصطلاح سیلاب ...
به دنبال آرامشی در این تلاطم باشم. دوستانم هم مرا به چشم یک بچه لوس می دیدند و همیشه به تمسخر می گفتند تو حتی عرضه کشیدن یک پک سیگار را هم نداری و من هم که میخواستم کم نیاورم و خودم را به آنها نشان بدهم، اولین بار لب به سیگار زدم. وقتی نخستین پک را زدم و دودش را قورت دادم، حالم به هم خورد و خیلی سرفه کردم. این آغازی بود برای مصرف سیگار. اوایل، دود سیگار آرامش خوبی به من میداد و خوش می گذشت؛ اما ...