روایتی از یک انتظار تلخ/ وقتی قرآن، وسیله نجات ما شد
سایر منابع:
سایر خبرها
عشق قهرمانی
شده بود. دست به دامن امام رضا (ع) شده بودم. به او گفتم فقط خودت می توانی کمکم کنی. برگشت به ورزش این عشق آن اندازه در وجودش ریشه دوانده که یک ماه بعد از وضع حمل دوباره به ورزش بازمی گردد. او در این باره می گوید: در بین شاگردانم بچه هایی هستند که از همان سه، چهار سالگی در کنار من بودند و حالا قد کشیده اند و برخی هم قد من شده اند. بچه های خودم هم بیشتر از اینکه در خانه بزرگ شوند سال ...
نفس های دوباره یک فرشته / کرونا گرفتی و باید فوری بستری بشی!
هایی که در بیمارستان بودم، با خودم عهد کردم اگر خوب شدم، همه توانم را برای کمک به بیماران کرونایی بگذارم. وقتی برگشتم، این موضوع را به مسئولان گفتم و با این شرایط کارم را در بخش بیماران کرونایی کادر درمانی، از سر گرفتم. پرستار ها و پزشک های زیادی در این مدت به خاطر کمک به بیماران کرونایی، مبتلا شدند. من بالای سرشان می روم و تلاش می کنم روحیه و امید را در آن ها زنده نگه دارم. وقتی نفس کشیدن ...
شوخی جنجالی متین ستوده با بهرام افشاری + فیلم و عکس
حضورش در پایتخت گفت:من در جشنواره تئاتر جایزه گرفتم و بعد از آن بیکار شدم؛ روزی در چایخانه نشسته بودم که به من زنگ زدند و گفتند احمد مهرانفر دنبال من است. با آقای مهرانفر تماس گرفتم و به من گفتند بیا دفتر آقای مقدم. وقتی رسیدم دفتر، آقای تنابنده را دیدم و بلافاصله به من گفت:قدت چنده؟! صحبت ها انجام شد و خدا را شکر اعتماد شکل گرفت. بازیگر سریال پایتخت نظرش درباره تلویزیون را هم اینگونه ...
بائو: در برابر کرونا خودم را باخته بودم
پشت سرگذاشته گفت:" من در همان شروع این جریان به کرونا مبتلا شدم و نوع حادش را هم گرفتم. " او افزود:" شروع به سرفه کردم، فردایش تب و لرز داشتم و هر یک ساعت تمام لباس هایم کاملا خیس عرق می شد، پاهایم کاملا جانشان را از دست داده بودند، می توانم بگویم در پانزده شب حتی یک شب هم نخوابیدم. اگر اکسیژنم هشت تا کمتر بود الان اینجا نبودم. می توانم بگویم خودم را کاملا باخته بودم. ". اما آنچه به ...
پرداخت دیه و حبس مجازات کور کردن سرایدار مدرسه
دستگیر شد و در بازجویی ها گفت: من به خاطر اعتیاد به شیشه زندگی ام را از دست دادم همسرم طلاق گرفت، اما دخترم را نگه داشتم. من و دخترم درخانه مادرم زندگی می کردیم. اما زن تنهایی هم همراه دخترش که هم سن و سال بچه من بود در خانه مادرم مستأجر بود. الهه زن مهربانی بود و به دختر من خیلی توجه می کرد او را با دختر خودش به مدرسه می برد و برمی گرداند. تا اینکه یک روز الهه گفت: سرایدار مدرسه مزاحم او شده و متلک ...
رضا صادقی | عزادار شدن و پست جنجالی در اینستاگرام + عکس
دوست دارد و به بچه ها عشق می ورزد. جزو طرفداران تو بود؟ بیشتر طرفدار تفکر من بود تا طرفدار آهنگ هایم؛ این بیشتر جذبم می کرد. تفکرات و حتی مطالعات و مصاحبه های من. از مصاحبه هایم بیشتر از شعرهایم آگاه بود و این برای من جالب بود. همسرم سال ها از ایران دور بود، با فرهنگ اروپا آشناتر بود. برای من مهم این است که همسرم در یک خانواده اصیل و با تفکرات ایرانی بزرگ شده است. ...
رقیب پولدار!
به گزارش رکنا، زن 28ساله در حالی که مدعی بود در تامین هزینه های زندگی اش درمانده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: اولین فرزند خانواده بودم و در دوران متوسطه تحصیل می کردم که کم کم سرو کله خواستگاران پیدا شد. به رغم علاقه ای که به تحصیل داشتم، بنابر رسوم خانواده تصمیم به ازدواج گرفتم و قبل از گرفتن دیپلم درسم را نیمه کاره رها کردم. پسرخاله ام علاقه زیادی به من داشت و چندین ...
ورمزیار: با فریب عابدزاده توپ را تبدیل به گل کردم
خاطر همان جمله معروفی که عابدزاده به او گفته بود؛ پسر من پنالتی خیلی ها را گرفتم؛ پنالتی تو را هم میگیرم من پشت توپ ایستادم و به عابدزاده گفتم اگر جهت توپم را هم تشخیص دهی انگار ضربه پنالتی را مهار کرده ای! خدا کمک کرد و با فریب عابدزاده توپ را تبدیل به گل کردم و دقایقی بعد ادموند اختر گل دوم را به ثمر رساند. اگر آن بازی نیمه کاره رها نمی شد استقلال گل سوم را هم می زد و برنده از زمین ...
وقتی مجری دورهمی تسلیم پرحرفی مهمانش شد/ ژیلا صادقی:برای ازدواج دنبال مردتر از خودم بودم
... صادقی درباره چگونگی شکل گیری فعالیت خود در عرصه اجرا اظهار کرد: بعد از اینکه از بازیگری خداحافظی کردم، در واحد دوبلاژ روی صدای خودم کار کردم؛ وارد فضای گویندگی شدم و نریشن خواندم. حتی گویندگی خبر انجام دادم که با روحیات من سازگار نبود. تا اینکه در سال 83 تصمیم گرفتم خودم را به دنیای کودکان نزدیک کنم؛ خوشبختانه با سبکی نو بیدار شو آفتاب شد را اجرا کردم که برنامه خوبی از آب در آمد. بعد از آن هم ...
صدای اذان اولین جرقه تحقیق درباره اسلام و مسلمان شدن معلم روس
قرار گرفتم. از آن به بعد در مورد دین اسلام به تحقیق پرداختم و درنهایت تصمیم گرفتم مسلمان شوم”. او گفت: از دوستانی که در اینجا داشتم و از کتابها , دین اسلام را فراگرفتم. سه سال است که در مورد دین اسلام تحقیق می کنم. در پیشگاه خداوند و در حضور شاهدان , دین اسلام را با خواست خودم , و با علاقه و بدون اینکه تحت فشار باشم قبول کردم و بسیار خوشحالم”. خانم تاتیانا , که ساکن روسیه است ...
نبرد سخت (10): با تمرینات ذهن آگاهی بر تنفس و اکسیژن رسانی به بدنم متمرکز شدم (+فایل صوتی آرامش)
و با هر بازدم تمام تنش ها از ذهن و بدنم خارج می شد و اینقدر احساس سبکی می کردم که بعد از هفت تا ده دقیقه تمرین ذهن آگاهی وقتی چشمانم را باز می کردم خودم را غرق در محبت های الهی می دیدم. 43 سال از عمرم را بدون توجه نفس کشیده بودم، در هر حالتی، حتی در خواب، در حال دویدن و نشستن، استراحت و کار کردن، شب و روز و .... بدون اینکه برایش برنامه ریزی کرده باشم و حتی به آن فکر کرده باشم . اما ...
"رضایت نامه با طعم کافور"
: مشکلی نداره می تونی بیای یه لحظه تکیه دادم به دیوار از یه طرف خیالم راحت شد که اجازه دادند از یه طرف حس می کردم آمادگیشو ندارم. با این که خودم ماما بودم و در بخش زایمان مهارت داشتم، ولی آخرین بار که با یه میت از نزدیک روبرو شدم تو پزشکی قانونی بود که اون روز حالم بشدت بد شد، نه این که کلاً از این احوالات بیماری دور باشم. به خاطر وضعیتی که کرونا بوجود آورده بود منم داوطلبانه و با ...
کنایه های ژیلا صادقی به برخی مجریان تلویزیون در دورهمی+ بیوگرافی و عکس
اول ژیلا صادقی سال 1370 همزمان که دیپلم را گرفتم، به طور افتخاری در مناطق محروم تدریس می کردم سال های بعد از آن که دانشجو بودم، در مدارس نمونه مردمی تدریس می کردم ستاره پسیانی، بیتا معیریان (دختر آرش معیریان) در پایه پنجم ابتدایی از شاگردان من بودند.همزمان با تدریس در سال 1371 در آزمون گویندگی پذیرفته شدم؛ چون خودم علاقه به کار گویندگی داشتم و احساس کردم خیلی نمی توانم تدریس را به طور ...
جغرافیای فعالیت های جهادی؛ از مبدا قم به مقصد رشت
محسوب می شود و همان روز تصمیم گرفتم که تا آخرین لحظه ای که برای حضورم نیاز احساس میشد میدان را ترک نکنم . روزهای اول احساس وظیفه بود و اینکه کاری کرده باشد اما بعد حس دیگری بود که اجازه ترک این مسیر را به او نمی داد و آن هم تلاش برای رضایت خدا، این را خانم خوشرو گفت و ادامه داد: در بیمارستان شهید بهشتی یکی از بیماران زن مسنی بود که هیچ کس را نداشت، حضورم در بیمارستان و خدمت رسانی به او ...
ارتشی مداح
که اگر شهید شوم، در تکلیف دینی خود انجام وظیفه نکردم، تا اینکه روزی دایی ام به من گفت: در سن و سالی هستی که باید تشکیل خانواده بدهی، نمی خواهی ازدواج کنی؟ من هم از این فرصت استفاده کردم و عصر همان روزی که دایی به من آن جملات را گفت، به همراه خانواده ام به خواستگاری دخترش رفتیم و در سال 1362 زمانی که به مرخصی آمده بودم، ازدواج کردیم و ماحصل آن دو فرزند دختر و یک پسر است. خوشبختانه همسرم پا به پای ...
بیوگرافی ژیلا صادقی و همسرش + عکس های ژیلا صادقی مجری زن و در مورد زندگی شخصی و هنری
تعریف می کند: بچه آرامی بودم، وقتی حرفی برای گفتن داشتم می زدم تا جایی که مادرم می گفت قانع ترین بچه اش بودم. الان هم هنوز همان ژیلای کودکی هستم، یادم می آید به زور، خواهر و برادرم را می نشاندم و برایشان صحبت می کردم، احساس درونی خود را با صحبت می گفتم،این حس را همیشه داشتم، اما دیر به استعداد خود پی بردم. وی درباره ویژگی های یک گوینده می گوید:در حرفه گویندگی ابتدا باید عشق و علاقه خود ...
عاشقانه های محدثه با هدیه حضرت آقا / سجاده ای که به خانه های خوزستان زندگی بخشید
میخواست سجاده ی سفر به این درگاه را از بهترینِ بندگان خدا بگیرم به خاطر همین با همان زبان کودکانه به بیت رهبری نامه نوشتم و از رسیدنم به سن تکلیف خبر دادم. بچه بودم و نمیدانستم که حضرت آقا کارهای مهم زیادی دارد اما با خودم فکر میکردم حالا که قرار است به سن تکلیف برسم حتما باید رهبر را خبر کنم و هدیه ای بگیرم، چون مدام در تلویزیون دیده بودم که چقدر به هم سن و سال های من محبت دارند. ...
پروفسور یزدان پناه مسئول ایرانی تبار مقابله با کرونا در فرانسه به ویروس مبتلا شد
همیشه خندان بود و صدای رسایی داشت این بار با لحنی لرزان و نفس زنان ببینی که می گوید: خوبم، خیلی بهترم. حالا فقط به یک لیتر اکسیژن نیاز دارم. لحظات دشواری را پشت سر گذاشتم اما امیدوارند هفته آینده از بیمارستان مرخص شوم. او در باره اینکه در بخش تحت مدیریت خودش بستری است، می گوید: برای اینکار تردید داشتم، نمی خواستم افراد را به زحمت اندازم اما اینجا احساس می کنم در خانه خودم هستم. نیاز به ...
مارعلی شیرزنی با عطر باروت/ از جنگ عراق تا جنگ کرونا
آن زمانی که قصه دلاوری هایش گوش دزفول را پر کرده بود؛ همه او را مارعلی صدا میزدند و میزنند، یعنی مادر علی، شیرزنی از زنان سرزمینم که پس از گذشت 30 سال، هنوز لباس های روحش بوی باروت می دهند! مارعلی را دیدم قدِ کوتاه و جثه ریز مارعلی تصویری برخلاف تمام پرداخته های 24 ساعت گذشته خیالم را رقم زد، او حالا در برابر من و من در برابرش ایستاده بودم و بی سلام و علیک با خودم زمزمه ...
شیطنت محمدرضا با سیستم صوتی دبیرستان!
رسیم که اطرافش پر است از بنرهای تسلیت و عکس های شهید. به کمک دوستانش هماهنگی ها برای گفت وگو با خانواده شهید دهقان انجام شد. اگرچه تنها 3روز از شهادت بزرگ مرد محله می گذشت، اما خانواده مهربان و صمیمی اش به گرمی پذیرای مان شدند. داغ از دست دادن فرزند سخت است، اما مادر شهید اعتقاد دارد مرگ فرزند در راه اهل بیت پیامبر(ع) سعادت می خواهد. فاطمه طوسی، مادر شهید می گوید، محمدرضا از کودکی جنب ...
لج کرونا با من موقع ضد عفونی محلات گرفت / بسیجی همیشه برای حفظ جان مردم اهل خطر است
.... برای گزارش میدانی از فعالیت مساجد گذرم آنجا افتاده بود که با آقای امین آهنگر زاده آشنا شدم. می گفت از بچگی مسجد سالار شهیدان و پایگاه بسیج پاتوق همیشگی ام است تا اینکه چند روز قبل شنیدم به علت ابتلا به کرونا در قرنطینه است. از بچه های مسجد شماره تماسی گرفتم و سراغش رفتم. با اینکه بیماری در چهره اش مشخص بود اما همان روحیه بسیجی را داشت. گفت از روز اول خودم را ...
بائو: خدا به من زندگی دوباره داد
. لژیونر شوی و هم در استقلال، هم پرسپولیس و هم تراکتور و دیگر تیم ها بهترین باشی. بازیکن ملی و لژیونر باشی. از این بزرگتر نمی شوم. می شوم؟ خدا را شکر به اندازه خودم، خدا بهم لطف کرد و الان کنار خانواده ام دارم عشق می کنم و از زندگی لذت می برم. الان شمال زندگی می کنید یا تهران؟ - هم شمال هستم و هم تهران. این هفته به خاطر کارهایم به تهران می آیم. اما الان همه خانواده ام شمال است و ...
قصه آمدن و رفتن هشتمین شهید مدافع حرم ارتش
که رضایت دادید؟ من حقیقتش مخالف بودم. باباش خیلی موافق بود. گفتم بیا من از حرف های تو یک سند بردارم. اگر یک اتفاقی دو روز دیگر برای بچه ام افتاد یک سند باشد که تو نگویی من بچه ام را فرستادم. نگو این از جانب خدا بود که من صدای بچه ام را ضبط کنم. باباش رفت توی اتاق و من داشتم با گوشی فیلم می گرفتم. پسرم آمد با حالت شوخی گفت: من سیدمهدی جودی ثانی می روم سوریه. این قدر می روم و می آیم تا اینکه ...
گفت وگو با غسال فوت شدگان کرونایی
بهداشتی به ما نکردند. حتی ماسک خودم را نیز در خانه دوختم. البته برخی مواقع خانواده متوفا برایم ماسک و دستکش می آوردند که در هنگام شست و شو جنازهایشان و غسل و کفن استفاده می شود. خبرنگار: شما چند سال سن دارید و از کی تا به حال به غسل و کفن مردگان مشغول هستید؟ رحمانی : من حدود 58 سال سن دارم و حدود 30 سال نیز است که این کار را می کنم. ابتدا شوهرم کار غسل و کفن انجام می داد و ...
عکس های جدید همسر شاهرخ استخری به همراه فرزندانش + تصاویر
گفت : همسرم مثل خودم از خانواده متوسطی است و به قول معروف به لحاظ اجتماعی هم طبقه بودیم. آن چه قرار بود در زندگی اتفاق بیافتد چیز خیلی متفاوتی از زندگی قبلی امان نبود. همسرم از کودکی در ایران زندگی نمی کرد و از 16 سالگی کار کرده و این را با افتخار می گویم، چون فاکتور مهمی برای من بوده است. برایمان اتفاق عجیب و غریبی نبود اگر من در بازیگری بیکار بودم؛ چون هر دو نفرمان می توانستیم و برویم کار کنیم و ...
حضور مخفیانه شهید بابایی در راهپیمایی های علیه شاه/ عباس عاشق امام (ره) بود
. یکسره برا ساری گرفتم. این شاهی پیاده می شد، می رد خانه شان. دیگه تو خیال راحت باشد. فردا صبح هم دیگه نیا پهلو من تا من با دشتی زاده صحبت کنم. گفتم: باشه. صبح اول وقت رفتم کاماند پست خودم را معرفی کردم، بعد رفتم حفاظت اطلاعات. تبریزی نشسته بود. احترام گذاشتم. صدا کرد: سرباز، بیا اینو ببر! گفتم: کجا ببر جناب تبریزی؟ مگه ما چیکار کردیم؟ گفت: خفه شو پدرسوخته ی فلان فلان شده! نون شاه رو ...
ساختمان ایران و اشکودا
برداشتن ماشین سخت بود. خدا رو شکر هیچ وقت برای خودم حادثه ای پیش نیامد. آقای کردی هم مثل تمام خانواده های ایران یک پیکان در کارنامه اش دارد. هنوز هم درباره پیکان طوری حرف می زند که نشان می دهد دوستش دارد. اما ماشینی که او را تبدیل به یک کلکسیونر کرد یک 405 قسطی بود: اولین ماشین شخصی ام یک پیکان 48 بود. من برعکس ماشین بازها بیشتر دوست دارم ماشین را تمیز و مرتب کنم تا اینکه تعمیرش را یاد ...