عموی ناتنی مریلا 18 ساله او را می فروخت!
سایر منابع:
سایر خبرها
دلایل تاریخی و روایی برای ولادت و حیات حضرت مهدی(ع)
؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت می کند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار ، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید/سردار سلیمانی: ازدواجت جهاد بود
زدم منزل پدر شهید و گفتم قرار است مهمان بیاید برایمان شما هم خودتان را برسانید. از محمود یاد گرفته بودم پشت تلفن رعایت مسائل امنیتی را بکنم برای همین به آن ها نگفتم مهمان چه کسی است. *زنگ خانه به صدا در آمد خانه ما طبقه چهارم است برای همین دید مسلطی به کوچه داریم. زمانی که زنگ اف اف را زدند من سریع رفتم پشت پنجره ماشینی را دیدم که چند جوان حدود سی و چند ساله داخلش هستند. گفتم ...
افشاگری کاناوارو درباره روز های حضورش در مادرید
...: کریسمس رسید و من هنوز خانه نداشتم و در هتل زندگی می کردم. به کاپلو گفتم که دیگر نمی توانم تحمل کنم و از او خواستم که بگذارد بروم. او هم مرا نگاه کرد و خیلی خونسرد و شفاف گفت: نفهمیدی چه گفتم. من رهایت نمی کنم. من در رئال مادرید بود که جایگاه و شخصیت واقعی کاپلو را شناختم. در یوونتوس ما تیمی بسیار قدرتمند داشتیم، طوری که در فینال جام جهانی 2006 بین ایتالیا و فرانسه، بسیاری از بازیکنان تیم ما عضو یوونتوس بودند. در اسپانیا، اما ما لالیگا را با جبران 7 امتیاز اختلاف فاصله با بارسلونا در هفته های پایانی کسب کردیم. ...
پرستار داوطلب شدیم تا شما تنها نمانید
...> آمد به سرم از آنچه می ترسیدم با روایت های پرستار داوطلب 28 ساله همراه می شویم. ساده و صمیمی حرف می زند و ما را به پشت در قرنطینه بیماران کرونایی می برد. آنجا که ترس ها ترمز جسارتش را کشیدند؛ چشم باز کردم دیدم با لباس های مخصوص چند قدم بیشتر تا قرنطینه بیماران کرونایی فاصله ندارم. بالاخره آمد به سرم از آنچه می ترسیدم. ترس به جانم افتاد و دست و پایم شروع کرد به لرزیدن، همان ترس های دور ...
عشق و انتقام؛ انگیزه های پسری برای دزدی
شغل مناسبی نداشتم، به همین دلیل چاره ای برایم نمانده بود جز اینکه دزدی کنم و از این راه وسایلی را که مهسا می خواهد برایش بخرم. بعد از مدتی به اتهام سرقت دستگیر شدم و دو سال تمام در زندان بودم. وقتی از حبس آزاد شدم، به سراغ مهسا رفتم، اما فهمیدم او با پسری به اسم آرش دوست شده است. متهم ادامه داد: من به خاطر مهسا به زندان افتاده بودم و نمی توانستم تحمل کنم پسری دیگر با او دوست باشد، به همین دلیل ...
انتقام عجیب خواستگاران شکست خورده از نوعروس
.... مدتی بعد از این آشنایی به او علاقه مند شدم و قصد ازدواج داشتم و برای این که بتوانم او را راضی به ازدواج کنم، برایش هدیه های گرانقیمت می خریدم. اوایل از خانواده ام یا دوستانم پول قرض می گرفتم. تصمیم گرفتم برای او خودروی پژو بخرم. بنابراین موضوع را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم که او مرا با دوستان خلافکارش که زورگیری خیابانی می کردند، آشنا کرد و عضو باندشان شدم. با همان پول های به ...
سرقت های سریالی 2 رقیب عشقی پس از دوئل خونین
گرفتند و در بازجویی از آنها بود که معلوم شد پشت پرده این سرقت های سریالی، یک رقابت عشقی و دختری جوان بوده است. گفت وگو با متهم سهیل یکی از سارقان که سابقه دار است و چند وقت قبل از زندان آزاد شده، در گفت وگو با همشهری از ماجرای عشقش به دختر جوان و ورودش به باند سرقت می گوید. از آن دختر بگو؟ فکر می کردم عاشقم است. فکر می کردم مرا دوست دارد اما تصورم اشتباه بود. او ...
همیشه از ولایت فقیه پشتیبانی کرده و در خط امام باشید که خط پیامبران است
...:56:0 1399/02/02 به مناسبت سالگرد شهادت شهید صمد کرداری یامچی شهید صمد کرداری یامچی فرزند محمد رضا، در 1 مهرماه سال 42، در شهر مرند در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. وی 19 ساله بود و یک فزرند دختر داشت که در 2 اردیبهشت سال 61، در فتح خرمشهر به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار در گلزار دیزج غریب در استان آذربایجان شرقی به خاک سپرده شد. به گزارش پایگاه خبری حیات ، بخشی ...
در خانه بمانیم فدای پاساژگردی شد
مغازه ای را اجاره کرده و امروز بعد از مدت ها درب مغازه اش را با ذکر الهی به امید تو گشوده است. وی که حضور مرا پشت ویترین مغازه اش دید از من دعوت کرد تا از اجناس داخل مغازه نیز دیدن کنم. خود را به او معرفی می کنم و با حالتی بهت زده می گوید: فکر نمی کردم اولین کسی که بعد از هفته ها تعطیلی به مغازه ام می آید یک خبرنگار باشد. قصد خرید نداشتم، به همین خاطر و بدون فوت وقت از او پرسیدم: طی این ...
عفتم را در حالی که مست بودم باختم ! / علیرضا شوهرم قهر کرد و من همان شب به پارتی رفته بودم
شدم اوج گرفت. من دوستم را به خانه خودمان دعوت کردم و همسرم به محض آن که این دختر جوان را دید از کوره در رفت و گفت: تو نباید با چنین فرد بی حجابی رفت و آمد کنی. زن جوان گفت: بی توجهی من به حرف ها و خواسته های علیرضا او را از زندگیمان دلسرد کرد و آن قدر لج بازی کردم و روی اعصابش راه رفتم که دیگر نتوانست طاقت بیاورد و رهایم کرد و به خانه پدرش رفت. مادرم با اطلاع از این موضوع گفت صبر کن تا ...
سرقت با همدستی رقیب عشقی
عروسی مجلل برای خودمان بگیرم. هر چه پول هم بدست می آوردم به الهام می دادم تا او پس انداز کند. اما دستگیر شدم و به زندان افتادم. دو سال حبس کشیدم و تصور می کردم که الهام منتظرم مانده است اما وقتی آزاد شدم و به سراغش رفتم فهمیدم که با پسری به نام حمید نامزد شده است. به سراغ حمید رفتم و باهم درگیر شدیم. درگیری ما بشدت بالا گرفت و کلی هم هر دویمان کتک خوردیم. از آن موقع دیگر از الهام و حمید خبر نداشتم ...
قتل کرونایی زن کارگردان تلویزیونی در تهران + جزییات
بود و به همین دلیل بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد.همسر این زن در تحقیقات گفت: همسرم قبلاً ازدواج کرده بود و به خاطر اختلافاتی که داشت از او جدا شده بود. او دختر عمه ام بود و علاقه زیادی به او داشتم و با اینکه تفاوت سنی زیادی داشتیم اما درنهایت باهم ازدواج کردیم.او ادامه داد: اغلب من و همسرم در پروژه های کاری مشترک باهم بودیم و به همین خاطر ...
درخواست بخشش برای قاتل پسر عمو
مواد را هم از من می گرفت. چندباری به او پول دادم و بعد هم از پدرام خواستم تا دیگر این کار را نکند اما توجهی نکرد. آخرین بار سر این موضوع با هم درگیر شدیم. متهم درباره اینکه قتل چطور اتفاق افتاد، گفت: مدتی بود من و پدرام از هم دلخور بودیم. روز حادثه من به قهوه خانه رفتم و دیدم که پدرام هم آنجاست وقتی من وارد شدم جر و بحثی بین ما اتفاق افتاد من هم عصبانی شدم و پدرام را به بیرون از قهوه خانه ...
با لباس و غسل به استقبال شهادت رفت
...، ببین چه بر سر بچه من آورده اند؟ گفت: همان شب از خواب بیدار شدم و به همسرم گفتم: باید بروم شیراز ببینم چه اتفاقی افتاده، از خانواده ام می ترسم. همسرم اجازه نداد و گفت: تو یک زن جوان هستی و من هم نمی توانم تو را ببرم. تا فردای آن روز اجازه گرفتم و آمدم شیراز. پدر و مادرم در شیراز زندگی می کردند. رفتم پیش آنها و گفتند چنین اتفاقی افتاده. من 14 تا خانه را گشتم که ببینم آن جوانی که در ...
پدر آرات حسینی: از علی کریمی برای خودم بت ساخته بودم
ما نبود و ناخواسته وارد یک حاشیه شدیم. امیر تتلو یک پست برای علی کریمی گذاشت و به او گفت چرا برای آرات نظر نمی گذارد و همین موضوع کلید جنجال ها را زد. من به تتلو گفتم چه لزومی دارد کریمی برای ما کامنت بگذارد و چرا چنین حرفی زدی ولی او گفت می خواستم همانطور که مسی برایش نظر گذاشته کریمی هم بعد از این همه ابراز علاقه یک واکنشی نشان بدهد. نیت تتلو خیر بود ولی به هر حال باعث این جنجال ها شد. ...
پرونده قتل چمدانی دوباره بازشد
همراه خانواده هایمان رفته بودیم، آشنا شدیم. دوستی ما ادامه پیدا کرد تا این که غزاله تصمیم گرفت از ایران برود. من خیلی ناراحت شدم و گفتم نباید این کار را بکند اما او قبول نکرد. ما با هم بحث کردیم و من هم او را هل دادم. به زمین افتاد و بیهوش شد. با میله بارفیکس چند ضربه به سرش زدم، جسدش را داخل چمدان گذاشتم، به بیرون بردم و جسد را داخل سطل زباله انداختم. با وجود این ، او در جلسه رسیدگی به ...
وقتی دختر 20 ساله مشهدی عاشق گنده لات محله شان شد !
شده است، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس پاسخ داد و راز سرقت های خودرو را فاش کرد، در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 20ساله بودم که عاشق جهانگیر شدم. او در محله ما زندگی می کرد و جوانی قلدر و سرکش بود. هیچ کدام از اعضای خانواده ام راضی به این ازدواج نبودند اما من که به تیپ و جذبه او دل باخته بودم، به حرف هیچ کس گوش نمی کردم و هیچ نصیحتی را نمی شنیدم. ...
ماهینی: مصدومیت مرا عقب انداخت/ به تیم ملی برمی گردم
رفتم خیلی خوب بودم و علی دایی هم به من علاقه زیادی داشت ولی اتفاقاتی افتاد و کاری کردند که من در آن تیم نباشم و نخواستند پیشرفت کنم. در آن دوره ای که در سایپا هم بودم چند بار به تیم ملی دعوت شدم و بعدش اتفاقاتی افتاد که خودم از سایپا رفتم و فسخ کردم. دلیل رفتنم را جایی نگفته ام و فعلا هم نمی گویم اما یک روز حتما خواهم گفت. او ادامه داد: بعد از آن هم سرباز شدم و به ملوان رفتم و جوری شد ...
روایت هایی خواندنی از زندگی و مرگ سهراب سپهری
ها همه شاعر بودند... مهدی قراچه داغی، نوه بزرگ خانواده و پسر همایون دخت است که با سهراب رابطه بسیار نزدیکی داشته و رابطه اش با دایی اش که او را سهراب خان می نامد، بیشتر دوستانه بوده: نخستین تصویری که از او یادم می آید زمانی بود که 11 ساله بودم و پدربزرگم (پدر سهراب) فوت کرده بود. رفته بودم روی پله های خانه آقا جان نشسته بودم و گریه می کردم و سهراب آمد و به من گفت مردها که گریه نمی کنند ...
به آری هان گفتم در خانه می نشینم ولی برای پرسپولیس بازی نمی کنم!
تیم صدرنشین را قهرمان اعلام کنند. آیا طرح این نظر خنده دار نیست؛ آن هم در شرایطی که یک سوم مسابقات باقی مانده است؟ شما هنوز نسبت به استقلال تعلق خاطر دارید؟ سنی از من گذشته، اما حقیقتاً باید بگوییم بله از زمانی که با فوتبال آشنا شدم، علاقه زیادی به استقلال داشتم. قبل از پیوستن به استقلال از جانب باشگاه های دیگر پیشنهادات خوبی داشتم، اما دوست نداشتم به تیمی بروم که هرگاه با استقلال ...
حاجی برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت
همسرش دانشجوی دانشگاه مشهد بودند. دوره انقلاب فرهنگی که دانشگاه ها را تعطیل کردند، جاری ام که مربی پرورشی خواهرم بود، بحث خواستگاری از من را مطرح کرد. آن موقع 21 ساله و معلم دبستان بودم. سال 61 با محمود آقا ازدواج کردم و یک پسر از شهید به یادگار دارم که بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. پسرم خرداد 1365 به دنیا آمد و همسرم اسفند سال 1364 به شهادت رسید. زمان جنگ ازدواج با یک پاسدار سختی های ...
استایل خاص شیوا طاهری + عکس
: *همیشه دوست داشتم بازیگر شوم اما چون خانواده ام روی تحصیل به شدت حساس بودند و دوست داشتند در رشته فنی درس بخوانم بعد از فارغ التحصیل در رشته کامپیوتر سراغ بازیگری رفتم *در سال 1393 وقتی 24 ساله بودم برای سریال گذر از رنج ها فراخوان تست بازیگری داده بودند، رفتم و شرکت کردم و خوشبختانه با این سریال در نقش دنیا به شهرت رسیدم. *من واقعا دوست ندارم بازیگران به صورتشان ...
پسر مست تهرانی اعدام نشد ! + عکس
ساله ای به نام قاسم را به عنوان ضارب معرفی کردند. ردیابی متهم فراری شواهد نشان می داد قاسم پس از درگیری خونین به محل نامعلومی گریخته است .تلاش برای ردیابی قاسم آغاز شده بود که از بیمارستان خبر رسید رامین به خاطر بریدگی سفیدرانش و شدت خونریزی تسلیم مرگ شده است . با مرگ پسر جوان ، تلاش پلیس روی دستگیری عامل جنایت متمرکز و قاسم یک هفته بعد ردیابی و بازداشت شد . اعتراف به قتل ...
خیانت به شوهر به خاطر مرد جوان / پدر بچه الهه کیست؟
حوادث رکنا: الهه در حالی که نامزد داشت با هومن به شمال رفت و با او خلوت کرد. فیلم پر بازدید گفتگو با یک متجاوز به گزارش گروه آرشیو رکنا، الهه، دختر 23 ساله در حالی که برای شکایت از نهومن بخاطر فریب در ازدواج در اتاق بازپرس حاضر شده بود گفت: ترم آخر دوره کاردانی بودم که پسری از بستگان مادرم به خواستگاری ام آمد، به اصرار خانواده ام مجبور شدم با او ازدواج کنم. رضا جوان مودب و ...
موندیگای: شوخی ترسناک دی کانیو یک ماه مصدومم کرد/ از ترس حمله سگش پایم آسیب دید!
آن فصل، پائولو تمام بازیکنان جدید تیم را به خانه اش دعوت کرد که من هم یکی از آنها بودم. وقتی رفتم بلری، ایگلی تاره و والون بهرامی هم آمدند. ما با هم وارد محوطه خانه دی کانیو شدیم. او یک سگ نگهبان داشت که به یکی از درخت های باغچه بسته شده بود و دیوانه وار پارس می کرد. به همین دلیل به بقیه گفتم که از سر راه او کنار برویم. بعد رویم را برگرداندم و دیگر نمی توانستم ببینم دارد چه اتفاقی می افتد. ناگهان ...
خاطرات جالب یک روحانی در مواجهه با بیماران کرونایی
دارند و از اینکه در کنار احساس آرامش می کنند، بسیار خوشحال هستند و این حس خوب وقتی بیشتر می شود که متوجه می شوند ما روحانی و طلبه هستیم! و بارها به جهت این خدمات از ما تشکر و قدردانی کرده اند. واکنش تند بیمار 70 ساله از دیدن یک آخوند/ هر وقت دوستانت را دیدی بگو مرا حلال کنند وی ادامه داد: روزی بالای سر بیماری رفتم که یک مادربزرگ حدوداً 70 ساله بود. خودم را معرفی کردم و گفتم ...