سایر منابع:
سایر خبرها
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
...، امیدوارم با لطف و مرحمت خودشان در های حرم به رویمان باز شود. لحظات پایانی است و خانم احمدی هم می خواهد حواسش به مراسم باشد. تنهایش می گذارم و در دلم برای همه آرزوی سلامتی می کنم. امشب همه عاشقان با جان و دل ذکر اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ را می گویند تا بیماری بدون شفا از در خانه یکتای بی همتا نرود. ابیات حافظ را زمزمه می کنم؛ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند/بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند/باده از جام تجلی صفاتم دادند/چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/آن شب قدر که این تازه براتم دادند. ...
ملاقات سعید و سارتر، در آپارتمان فوکو
باران می بارید، بُردن همه با تاکسی، صرف یک غذای چهاربخشی و بعد برگرداندن دسته جمع، حدود سه ساعت و نیم طول کشید. درنتیجه، بحث های روز اولمان دربارۀ صلح خیلی کم طول کشید. مضمون بحث ها را ویکتور بدون مشورت گرفتن از دیگران (تا جایی که می دانم) تعیین کرده بود. از همان اول احساس کردم که او سرخود عمل می کند، علتش هم بی تردید قرابت او به سارتر بود (که گاهی در گوش هم چیزی زمزمه می کردند) و گویا اعتمادبه نفسِ ...
به بهانه دومین سالروز درگذشت خالق " بارو بارو" + مصاحبه قدیمی
وقت 3 ساعته پای صحبت های استاد نشستم. در هر دو جلسه مصاحبه، "افتادگی و یکرنگی" مهم ترین مشخصه های استاد بود که هنوز هم در ذهنم به جا مانده است. در طول مصاحبه بارها و بارها خاطرات را به حرص و ولع بازگو می کرد، دوست نداشت چیزی از قلم بیفتد، جاهایی از مصاحبه هم تکرار خاطرات گذشته برایش تلخ بود و با بغض موضوع را ادامه می داد. حتی یک بار وقتی که گفت " تاکنون برای اجرای ...
علی وار زندگی کرد و علی وار به شهادت رسید
به گزارش خبرگزاری بسیج از فارس، سحرگاه چهارشنبه، 23رمضان 1440، مصادف با 8خرداد 98، خبری شهر کازرون را در شوک غیرمنتظره ای فرو برد. این شوک، در مدت زمان اندکی، استان فارس و حتی ایران را لرزاند. امام جمعه مردمی شهرستان کازرون، پس از بازگشت از مراسم آخرین شب قدر، در جلوی درب منزلش به شهادت رسید. خبر، سنگین بود. اطلاعات اولیه، حاکی از آن بود که ایشان در مقابل منزل خود با ضربات چاقو هدف ...
خیامِ شاعر اصلا برای کسی مطرح نبود
طراوت و تازگی می بخشد. مرا عهدی است با شادی که شادی آنِ من باشد . شادی همچو آبِ لطیفِ صاف به هر جا می رسد در حال شکوفه عجبی می روید... غم همچو سیلاب سیاه، به هر جا رسد شکوفه را پژمرده کند.[33] شکی نیست که این عالم فراخِ منبسطِ مملوّ از بهجت و شادی و شکفتگی عالمی دوست داشتنی است و شمس هم آن را دوست می دارد. اما پیشتر گفته ایم که شمس مرگ را هم به قدر زندگی بلکه بسیار بیشتر از آن دوست می ...
داستان خیال انگیز سفر عاشقانه من و پروانه
شبِ خدا و نورِ ماه و سحرگاه دلنشین را دوست دارد و می داند که در این سپیده دم بهاری، خداوند مهربان، آرامش بخش و فریاد رس همه قلب هایی است که به عشق او، شیدا شده اند... پروانه و همسفر خوب من، به یکباره بال می گشاید و اوج می گیرد و به سمت آسمان پرواز می کند. او پس از عبور از کنار گنبد و مناره بلند مسجد، با کمی فاصله از من، به سمت مقصدش رهسپار می شود تا هم چنان مرا بدنبال خود بکشاند و... او ...
دعای جوشن کبیر با متن عربی و فارسی
الْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ گفته شود. بنا بر روایت، هر کس این دعا را هنگام خروج از خانه بخواند، خدا او را حفظ می کند و ثواب بسیار به او می دهد و هرکس آن را بر کفنش بنویسد از عذاب قبر مصون می ماند و هرکس آن را اول ماه رمضان بخواند، خدا به او درک فضیلت شب قدر را روزی می دهد و هر کس آن را سه بار در این ماه بخواند، در طول زندگی اش در امان خدا قرار می گیرد. جوشن کبیر ...
یک دلال نوزاد: قیمت بچه رو به گرانی است!
...> - من و همسرم مشکلی داریم و صاحب فرزند نمی شیم، پیگیری های زیادی هم برای درمان انجام دادیم که تقریبا به نتیجه نرسیدیم. چند وقتی هست که به فکر افتادیم از بهزیستی بچه بگیریم که اون هم هنوز به دلیل پیچ وخم هاش نشده... یکی از دوستانم گفت: با شما تماس بگیرم، نمی دونم شماره رو درست گرفتم؟ (صریح به موضوع خرید و فروش نوزاد اشاره نمی کنم، مثلا پلیس بازی در می آورم و در ابتدا موضوع را گنگ مطرح ...
شهید خرسند؛ امام جمعه موفق و فعال
حجت الاسلام خرسند از روز 21 ماه رمضان ماه در مسجد شهدا به عنوان آخرین دیدار با برادر یاد کرد و گفت: همان روز، پاسداری که همیشه با حاج آقا خوش و بش داشت پس از مراسم پیش حاج آقا آمد و گفت من فدایی و علاقه مند به شما هستم که برادرم در پاسخ گفت من کسی نیستم که برای من جانفشانی کنید، خدا را در نظر بگیرید زیرا حافظ همه مردم خدا است. وی در زمینه رفتار شهید در روزهای پیش از شهادت تصریح کرد ...
معرفی امام علی در 20 عنوان کتاب و کلام شعرا
تاب کجاست حزین لاهیجی ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبده هشت و چار وقت مددست من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست ابوسعید ابوالخیر ای پسر تو بی نشانی از علی عین و یا و لام دانی از علی تو ز عشق جان خویشی بی قرار و او نشسته تا کند صد جان نثار عطار نیشابوری منم بنده اهل بیت نبی ...
با دباغ، بَر سَرِ سُفره سهراب
مِهر سهراب را یکی از همکلاسیهای دباغ در رشته داروسازی به جان او انداخت. وی که چند سالی از سروش دباغ بزرگتر بوده، پیشنهاد بحث حول شعر و عرفانِ سپهری را می دهد و دباغ می پذیرد. روزها در کتابخانه دانشکده می نشسته اند و به تفصیل از سهراب سخن می گفته اند. این دوستِ دیرین، سال ها بعد در دریا غرق شد و جان سپرد. [1] دباغ که قدر این دوستیِ اثرگذار را می دانست، بعدها در دیباچه کتاب “فلسفه لاجوردی سپهری ...