پدری که به تابوت پسر شهیدش چنگ می زد + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
چه کسانی می خواهند تاریخ را تحریف کنند؟/ دکتر گفت: منم کچلم! نکنه چمرانم
مهم و ارزشمند است. پروانه، اشیاء همراه شهدا را تحویل می گرفت. آن ها را در کیسه شفافی می گذاشت و دورشان را چسب می زد. لیست اشیاء را همراه کیسه تحویل آمبولانس می داد تا با شهیدی که زخمهایش شسته و در پارچه سفیدی پیچیده شده بود به پشت جبهه فرستاده شوند. اسفند سال 66 پروانه شماعی زاده در بمباران اردوگاه جنگ زدگان کرمانشاه شهید شد. چند سال پیش که سفری به سر پل ذهاب داشتم، از هر کس پرسیدم ...
روایت هفتاد و دومین غواص / از پایی که می لنگید تا لباس های غواصی رنگاوارنگ!
پررفت و آمد بود و هر کسی کاری داشت. یکی بار هندوانه خالی می کرد یکی اسلحه تنظیم می کرد و... به حدی شلوغ بود که راننده ما چند بار بلند گفت من یخ آوردم، آب می شود اما کسی نمی شنید. من و دوستم که حالا به خرمشهر و مرکز جنگ رسیده بودیم، جلوتر رفتیم و به کسانی که آنجا بودند، گفتیم به ما هم اسلحه بدهید تا مبارزه کنیم، آنها گفتند اسلحه کجا بود؟ باید جلو بروید و خودتان بگیرید . من و ...
از مخالفت با رژیم شاه تا رزمندگی دفاع مقدس
حاج جواد و برادر شهید پاسدار محمد است که او نیز برای حاج غلامرضا حکم پسر داشته است. روز های کرونایی ما را مجاب می کند تا در ایوان این خانه پرمهر و محبت که با چند قاب عکس از شهیدان جلوه بیشتری پیدا کرده است بنشینیم و خاطرات این جانباز شیمیایی را که سابقه 80 ماه حضور در جبهه را دارد از زبان خودش بشنویم. انتقال به مشهد سال 1316 در خانواده ای مذهبی در زاهدان به دنیا آمدم. خانه ها آن ...
میزگرد| روایتی از محبوبیت و تواضع شهید مهدی باکری / فرمانده ای که پوتین رزمندگان را هم واکس می زد + فیلم
سمت کوه در فصل سرد زمستان بروم، همان که دشمن فهیمد فرار کرده ام کوه را گلوله باران کرده و به رگبار بستند. شب را با لباس زیر در مناطق کردستان تا خود صبح راه رفتم تا این که سحر شد، گرسنه و تشنه و خسته نمی دانستم کی خوابم برده بود همین که بیدار شدم نزدیک غروب شده بود، به سمت روستایی حرکت کردم. به اولین خانه که رسیدم در را زدم چند زن در آن خانه کنار تنور گرم مشغول نان پزی بودند خودم را به ...
جلین در آینه دفاع مقدس
فرهنگی ویا تاریخ شفاهی معاصر یا علوم اجتماعی می گنجد. دراستان ما کسانی چون غلامرضا خارکوهی در حوزه انقلاب اسلامی،غلامعلی نسایی در حوزه دفاع مقدس،قربانعلی جعفری کردکوی شناسی،محمد زمان رضایی در حوزه پیته نو،قائمی وانصار درحوزه گلستان شناسی وگرگان شناسی قدمهای محکمی برداشتند. در چند سال اخیر درشهر جلین نیز این حرکت توسط تعدادی از جوانان اغاز شد که به نگارش حدود 40 مقاله در ...
قلب های عاشقی که مرکز فرماندهی دفاع مقدس بودند
خاکریز رفت. یا در عملیات بستان حسین آقا سه شبانه روز نخوابید. یا در عملیات خیبر حاج همت از شدت بی قوتی و بی خوابی چندبار در جلسات و یا پشت بی سیم بیهوش شد- مگر با مقداری نان و پنیر و چند خرما چقدر قوت به بدن می ماند؟- یا شهادت باکری را ببینید،در کجای دنیا فرمانده لشگر آخرین نفری است که عقب نشینی می کند. این سیره متکی بر ایثار باعث می شود فرماندهی بر قلبها ایجاد شود. مثلا آن صحنه ای که دیده اید در جنگ ...
"سرخپوست" هایی که موفق به شکار رادار بعثی شدند!
شعار سال: حبیب احمدزاده، نویسنده دفاع مقدس، محقق، مستندساز و فیلمنامه نویسی که با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران اولین روز های شانزده سالگی اش را تجربه می کرد، خود در سلک رزمندگانی در آمد که یا چند سالی از او کوچکتر بودند یا بزرگتر یا هم سن و سالانی که قرار بود نوجوانی شان را در راه دفاع از خاک و دین و ناموسشان فدا کنند تا چشم نامحرمان و ناپاکان از دیارشان محو شود. او از سی ام شهریور سال ...
وصایای شهدای دانشجو در دوران دفاع مقدس چه بود؟
را برای آیندگان به اشتراک گذاشته و سپس به شهادت رسیده بودند، خواندنی تر از سایر وصایا بود. بخشی از وصیت های دانشجویان شهید درباره قرآن جمع آوری و منتشر شده است. در ادامه وصیت قرآنی 24 دانشجوی شهیدی که در دفاع مقدس به شهادت رسیده اند می آید: دانشجوی شهید میرپیمان خلیل پور تحصیلات: کارشناسی اقتصاد از داشنگاه علامه طباطبائی این آیات قرآن را فرموش نکنید که خداوند می ...
آن جنگ، این جنگ، هفته ی جنگ
.... به شما یاد می دهند از چشم همه به منافع ملی خودتان بنگرید جز از چشم ایرانی. فکر کرده اید بریتانیایی و سعودی و اماراتی و تروریست اسراییلی و داعشی این قدر نرم و لطیف هستند که از چشم شما هم نگاه کنند؟ بیژن گرد را که کشت؟ سفارت ایران در لندن چند سال پیش از سفارت بریتانیا در تهران اشغال شد؟ علیرضا عسگری را که کشت؟ قاسم سلیمانی را که کشت؟ مردم یمن را که هر روز بمباران می کند ...
13 شهیدی که مفتخر به دریافت درجه از رهبر انقلاب شدند + تصاویر
همراه تعدادی از فرماندهان برای شناسایی منطقه ای جدید در سومار حرکت کرد، اما در کمین دشمن گرفتار شده و دوستانش، محمد آل پور حجازی و حسین جعفری به شهادت رسیدند. رضا مستجیری هم اسیر شده و حسن تاجوک به شدت مجروح می شود و عراقی ها به تصور اینکه او هم شهید شده، رهایش می کنند. دو روز بعد جسم مجروح او به وسیله نیروهای خودی به پشت جبهه منتقل می شود. حسن تاجوک پس از تحمل سال ها رنج ...