سایر منابع:
سایر خبرها
علی بخوان! +صوت
...> پیشنهادی از سوی شهید محمد مقدسیان متولد سال 39 بود و از سال 62 رسماً مداحی را شروع کرده بود. خودش می گفت: از همان کودکی به دستگاه اهل بیت علیهم السلام علاقه مند بودم و دنبال پدرم در جلسات مذهبی می رفتم. عشقم این بود که پدرم نوکر امام حسین علیه السلام است، اما خودم خیلی به این کار علاقه نشان نداده بودم؛ تا اینکه پدرم از دنیا رفت و لباس مداحی را با اصرار حاج اکبر کاظمی، مرحوم حاج سیدمصطفی هاشمی ...
گزارشی از ورود بانو آرنت به ایران
می کند. دومین کتاب هم یکی از چند کتابی بود که ذیل مجموعه ای با عنوان نام آوران فرهنگ منتشر شد. اما در اواخر دهه هشتاد دو اثر دیگر از آرنت منتشر می شود. در گذر از عصر انقلاب و اصلاحات، این بار کارهای فلسفی تر او مورد توجه قرار گرفتند: میان گذشته و آینده و وضع بشر . اولی به ترجمه سعید مقدم و دومی توسط مسعود علیا. علیا مترجم جوان و تازه نفس، در پیش گفتار وضع بشر از ترجمه دیگر آثار آرنت ...
68 سال پیش دندانپزشک شدم
خانوادگی پدر من بودند. پدر من همانطور که گفتم به واسطه شغل و ثروتی که داشت همیشه با کلی خدم و حشم این طرف و آن طرف می رفت، مادرم می گفت اولین بار که پدرم را می بیند با خودش می گوید این مرد چه بروبیا یی دارد و خلاصه کلی شیفته ژست و پرستیژ ایشان می شود وبعد با میل و رغبت به ازدواجی با این فاصله سنی رضایت می دهد. مادرم با تمام بچه ها رابطه خوب و صمیمانه ای داشت. با تمام 9 بچه رابطه داشت و تا ...
کودک مرده
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: هانس کریستین آندرسون برگردان: کامبیز هادی پور در یک شهر بزرگ افراد خانه ای پسر چهار ساله شان را از دست داده بودند و برای آن پسر بچه گریه می کردند. شب شده بود، اما هنوز پیکر بی جان پسربچه در آغوش مادرش بود و او دلش نمی آمد که از بچه جدا بشود. او نمی خواست باور کند که بچه اش مرده است. چند روز گذشته بود اما ...
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ داماد شب کار
آمد آخرین بار داشتم می رفتم دستشویی. یعنی سه روز پیش من را کنار در دستشویی دیده بود و سه روز بود دنبال تصویر جدیدی از دخترش نمی گشت. معده ام داشت سوراخ می شد و اکسیژن زیر پتو به حداقل رسیده بود که چیزی کوبیده شد توی کمرم. زخم بسترم تا مغز سرم سوخت و حدس می زدم لابد مامان دوباره با لوله جارو برقی می خواهد پتو را از رویم بکشد. درواقع در خانه ما لوله جاروبرقی فقط یک لوله جاروبرقی نبود بلکه نصف امور ...
محمدسعید مهدوی کنی: بازجویان ساواک برای فرار از ایران پیش حاج آقا استخاره کردند
سعی کرد خود را در موضع مذهبی نگه دارد و دور نشود. حتی به خاطر دارم حاج آقا سال 51 یا 52 بود که می خواستند به مکه بروند، او به خانه ما آمد، وقتی به حاج آقا گفتم فلانی است، گفتند زود بگو داخل بیاید، چون این ها خیلی اوقات همراه خود اسلحه داشتند. احمد آن شب آخری که حاج آقا می خواستند به مکه بروند در خانه ما ماند و با حاج آقا هم گفتگو کرد. حاج آقا بعدها نقل کرده بود که احمد گلایه های کرده بود و به حاج ...
فرهنگ در رسانه
تولیدکنندگان آثار شنیداری و تهیه کننده چندین اثر موسیقایی ضمن تشریح وضعیت موسیقی کشور از تربیت چند خواننده جدید در گروه های سنی مختلف خبر داد. محسن رجب پور در گفت وگو با مهر در تشریح تازه ترین فعالیت های خود گفت: از سال 68 که وارد جریان موسیقی شدم به واژه گوش شنیداری جامعه توجه بسیار زیادی داشتم و درباره این واژه بیش از 10 سال است که تحقیق می کنم. بر این مبنا تمام زوایای جامعه شناسی و آسیب ...
مردم کتاب نخوان سر ذوق آمدند/ چیستا یثربی، نویسنده پاورقیِ پستچی کیست؟
گفت از سرویس های مختلف می آیند و برای خواستگاری تو با من صحبت می کنند. خوشگل نبودم ولی تخس و شیطان بودم. مثلاْ می گفتند برو ایتالیا برای ترجمه حضوری و در لحظه مصاحبه ها، می رفتم. این کارها اعتماد به نفس بالایی می خواست. خانواده فهمیده ای هم داشتم. پدرم سید بود، محترم و رئیس بانک بود. بعد از انقلاب هم رئیس کل صندوق بازنشستگی بانگ ها شد. پدرم مرا طوری بار آورده بود که می دانستم برای ...
جزییات جدید از زندگی خصوصی و شب قتل تختی
پنج سالگی ام است. یک دختر بشاش و شاداب. زمانی که ایشان هفده-هجده ساله بود و من هم بزرگتر شدم، پشتیبانی و رسیدگی اش به من خیلی زیاد بود. برخلاف خیلی از خانواده های آن زمان که خیلی جر و بحث درآنها زیاد بود، من شاهد هیچ جر و بحث آنچنانی در خانواده نبودم. نه از سوی پدر و نه کل خانواده. شهلا بی ریا در خانه به مادرم کمک می کرد. زمانی که به کلاس هفتم رفتم و وارد دبیرستان شدم شهلا با من همراه بود و می ...
میکروب ها همراه همیشگی ما هستند
دست با دستگیره در، کلید روشن و خاموش لامپ، میز آشپزخانه و نیز تماس پا با کف اتاق به محیط منتقل می شوند. البته نمونه های گرفته شده از یک جهت با هم متفاوت بود. وقتی افراد با هم در تماس نزدیک باشند، یعنی همان چیزی که بین همسران و یا والدین دارای کودکان کم سن مشاهده می شود، تفاوت زیادی بین میکروبهای افراد وجود ندارد. با این حال تفاوت میان برخی دیگر از اعضای خانواده نظیر والدین و نوجوانان ...
ویژه نامه ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
: خداوند متعال بر هر چیز و هر کاری قدرت دارد. سپس به من فرمود: ای داود! بلند شو و برو داخل حیاط منزل ببین چه خبر است ؛ و در باغ چه می بینی. پس، از جای خود برخاستم و به طرف حیاط حرکت کردم، همین که وارد حیاط شدم، با حالت تعجّب دیدم درخت انگور و انار پر از میوه است. با دیدن این صحنه شگرف، بر اعتقاد و ایمانم افزوده شد؛ و با خود گفتم: اکنون به اسرار و علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ...
استخاره بازجویان ساواک نزد مهدوی کنی
، خواهر و برادرانش گرایش های مارکسیستی پیدا کردند و نتوانستند مقاومت کنند، اما احمد همراه حاج آقا از مسجد تا خانه می آمد تا بحث کند و یک مقدار آیه و روایت بپرسد، گرچه عقاید او هم اعوجاجاتی داشت، ولی خیلی سعی کرد خود را در موضع مذهبی نگه دارد و دور نشود. حتی به خاطر دارم حاج آقا سال 51 یا 52 بود که می خواستند به مکه بروند، او به خانه ما آمد، وقتی به حاج آقا گفتم فلانی است، گفتند زود بگو داخل بیاید ...
اخبار حوادث
خواهد به من خیانت کند. اصلا نمی توانستم این موضوع را تحمل کنم برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم. روز حادثه یک بطری را پر از بنزین کردم و به خانه ام رفتم. نیمه شب بود. همسرم همراه کودک 4 ساله ام خوابیده بودند. با عصبانیت وارد شدم و داد و فریاد کردم. وقتی درگیریمان بالا گرفت، بنزین را روی همسرم ریختم. او نزدیک آبگرمکن ایستاده بود برای همین بنزین گر گرفت و کل خانه را سوزاند. فرزندم هم در این حادثه کشته ...
کرامات امام رضا (ع)
رفتن تو را به شهرت بدهم . از او تشکر کردم و آمدم. یک ماه گذشت، زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم. درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت: آماده رفتن هستی؟ گفتم : آری گفت: بسیار خوب، بیا! بیا! نزدیکتر. رفتم . گفتم: خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین. تعجب ...
اشعری قمی ، سعد بن سعد
مامقانی هم که تألیفهایی در زمینه زندگی بزرگان تاریخ تشیع نوشته اند، همان سخنان برجستگان رجال شیعه را ذکر کرده اند. یار امامان شیخ طوسی و نجاشی او را از یاران و راویان حضرت رضا و حضرت جواد (ع) می دانند(6)/(7) و از حدیثی هم که کشی نقل کرده استفاده می شود که او از راویان و یاران حضرت جوادالائمه (ع) بوده بعضی از علماء معاصر هم همین مطلب را مورد تأیید قرار داده اند(8). ...
شاهزاده ی روم حاصل تلاش انیمیشن سازان ایرانی با دست خالی است/هدف مان این است که در بازارهای جهانی اکران ...
.... وقتی مبارک را دیدم، خیلی خوشحال شدم که کار دیگری هم هست. مایلم سینمای انیمیشن شکل بگیرد، چون بچه دارم و دغدغه های شخصی ام هم همین است. هر چه این فضا وسیع تر و تولیدات بیشتر باشد به نفع مردم کشورمان است. اینکه اثر من باشد یا دیگری چندان مهم نیست. به بنده خدایی می گفتم کدام پدر و مادر ایرانی با هر طرز تفکر و اعتقادی Ben 10، مرد عنکبوتی و هالک را به قصه های خودمان مثل رستم و سهراب، پوریای ولی ...
سیره علمی امام رضا (ع)
امام رفتم و پیش خود گفتم: اسم یکی را محمد و دیگری را علی می گذارم. در این هنگام امام مرا فراخواند و بدون اینکه از من چیزی بپرسد، به من فرمود: اسم یکی را علی و دیگری را امّ عمرو بگذار. وقتی که به کوفه رسیدم، همسرم یک پسر و یک دختر به دنیا آورده بود و اسم آنها را همان گونه که امام فرموده بود، گذاشتم. به مادرم گفتم: معنی امّ عمرو چیست؟ پاسخ داد: مادر بزرگت امّ عمرو نام داشت. ▪ جعفر به زودی ...
از دفتر احمدی نژاد زنگ زدند و گفتند دایی را بردارید/ اگر سندی دارید که من دادکان را برکنار کردم رو کنید
در امجدیه ساخته شده است. ما در بعضی از استان ها سالن های 2-3 هزار نفره و بر اساس نیاز ساختیم و روی این کار کارشناسی شده است. یعنی هر آجری که روی آجر گذاشته شده با برنامه ریزی بوده و این طور نبوده که در سفر های استانی تان مردم شعار بدهند که ما سوله می خواهیم و بعد...؟ به من خیلی فشار آوردند که این سالن هایی که آقای احمدی نژاد گفته اند 25 در 36 بسازید. من زیر بار نرفتم و گفتم ...
هق هق عباس هم قطع شد!
دیگر چیزی به عید نمانده بود. اسفند آخرین نفس خود را می کشید که خبر آوردند محسن رستمی موحد - برادر زندانی ام- یک شنبه 28 اسفند در عملیات بدر شهید شده است. پیکر او را از جلوی مسجد لیله القدر تا دم خانه شان تشییع کردیم و برای دفن به بهشت زهرا (س) بردیم. در آنجا پدرش دستمالی را به من داد و خواست صورت او را که گلی شده بود، پاک کنم. برایم خیلی سخت بود. محسن پاک و آرام که کم حرفی و ادبش همیشه برایم زیبا ...
به بهانه سالروز شهادت حاج عباس محمد ورامینی دانشجوی پیرو خط امام ره و رییس ستاد لشگر محمدرسول الله (ص)
...، سکوت سنگینی برفضا حاکم گشت. در مقابلم تپه ای پر از مرواریدهای زیبا و درخشان بود. مردی نورانی در کنارتپه ای ایستاد. عمامه ای سفید بر سرداشت با دلهره نزدیک مرد روحانی رفتم و او یکی از مرواریدهای را نشانم داد و گفت: این مروارید مال توست آن را برداشتم، درخشش عجیبی داشت، سفید بود و به پاکی ابرهای آسمان، در همین لحظه از خواب بیدار شدم. روز بعد تعبیرش را پرسیدم گفتند: به زودی صاحب فرزندی پاک ...
مردی که دوستش را کشته بود با پرداخت یک میلیاردتومان از خانواده مقتول رضایت گرفت
رهایش کردم و به خانه رفتم و موضوع را به دوستم امیر گفتم و خواستم وی را به بیمارستان برساند! این مرد در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران تحت محاکمه قرار گرفت و به قصاص نفس محکوم شد که این حکم از سوی شعبه 16 دیوانعالی کشور تأیید شد و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای اجرای احکام فرستاده شد. این مرد مهرماه امسال پای چوبه دار رفت اما در آنجا توانست با پرداخت 950 میلیون تومان رضایت خانواده ...
ماجرای اطلاع امام از شروع جنگ و امکان پیشگیری آن
...> روزی در سال 1359 از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت کنم . وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند آقای دعایی گزارشی دارند. آقای دعایی بیان کرد که در ماههای اخیر هر چند وقت یکبار و گاهی گاهی هرهفته مرا به وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به دخالتها و کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق اعتراض ...
زندگی شخصی محسن بنگر و دخترانش
زندگی خصوصی محسن بنگر محسن بنگر، مدافع متعصب پرسپولیس برخلاف داخل زمین که محکم و جنگنده بازی می کند و هر مهاجمی را به ترس وادار می کند، در خانه و در میان اهالی خانواده نمونه یک مرد مهربان و خانواده دوست است که بیشتر وقتش را با دخترهایش، دریا و دنیز می گذراند. او در سال های اخیر، چه زمانی که در سپاهان بود و چه در سال هایی که به پایتخت کوچ کرده و برای سرخ پوشان تهران بازی می کند ...
مرد افغان زن و بچه اش را آتش زد اما ...
همین تصمیم گرفتم او را بکشم. روز حادثه یک بطری را پر از بنزین کردم و به خانه ام رفتم. نیمه شب بود. همسرم همراه کودک 4 ساله ام خوابیده بودند. با عصبانیت وارد شدم و داد و فریاد کردم. وقتی درگیریمان بالا گرفت، بنزین را روی همسرم ریختم. او نزدیک آبگرمکن ایستاده بود برای همین بنزین گر گرفت و کل خانه را سوزاند. فرزندم هم در این حادثه کشته شد. من نمی خواستم او را بکشم. فقط می خواستم از همسرم انتقام بگیرم ...
مرد بدبین، جان هر دو زنش را گرفت
دیگر نفس نمی کشد. وحشت کرده بودم و حدود ساعت 3بامداد جسد همسرم را داخل پتو گذاشتم و سوار ماشین کردم. به سمت بیابان های شاهین شهر رفتم و برای اینکه جسد شناسایی نشود، آن را آتش زدم. بعد هم به اداره آگاهی رفتم و به دروغ گفتم که او گم شده است. سرهنگ ستارخسروی، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان با بیان این خبر گفت: با اعترافات متهم راز قتل هر دو همسر او فاش و مرد جنایتکار با قرار قانونی راهی بازداشتگاه شد. ...
قتل برای 90 هزارتومان
مرد جوانی که دوستش را در تسویه حساب خونین از پا درآورده و به قصاص محکوم شده بود، پس از جلب رضایت اولیای دم دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. به گزارش فرهیختگان، علیرضا 35 ساله یازدهم مهر90 جواد 30 ساله را در گیلاوند دماوند قربانی تسویه حساب مالی کرد و همان شب بازداشت شد. این مرد پای میز محاکمه جرمش را گردن گرفت و به قصاص محکوم شد. این حکم در شعبه 16 دیوان عالی کشور مهر ...
همسر نوروزی: در تهران می مانم تا هانی جای پدرش را بگیرد
گذاشته و روی پاهایش ایستاده اما هادی فک و گردنش را بالا گرفته است. او را تکان دادم و متوجه شدم یک فاجعه رخ داده است. فوراً به طبقه پایین رفتم تا صاحبخانه مان را خبر کنم. تا آنها بیایند، به خانه برگشتم. نمی فهمیدم چه کار می کنم. هادی تکان نمی خورد. نفس کشیدنش با ناله همراه بود. فوراً با اورژانس تماس گرفتم اما کار تمام شده بود. پرسیدیم دقیقاً چه ساعتی این اتفاق افتاد؟ خانم ابراهیم پور گفت: برای دومین بار ...
مترو خط 3 در ایستگاه سرگردانی
اکثر مسافران این خط شاغل و دانشجوست می گوید: نمی شود اطمینان کرد که چه موقع به مترو بیایی و چه موقع به محل کار خود برسی. من یک بار آمدم که 8:30 صبح سوار قطار شوم اما از طریق بلندگو اعلام کردند که قطار 9 حرکت می کند دوباره برگشتم بالا و دیر رسیدم. وی ادامه داد: شب ها آخرین سرویس خیلی معطلی دارد؛ نظم ندارد. پله برقی ها هنوز یک ماه نشده یکی در میان کار می کند. قرار است ساعات کاری ...
حکم قصاص پایان ماجرای کینه جویی!
بودم که متوجه حضور 3 نفر شدم و آن ها را شناختم. قبلا از م کدورت داشتم وقتی م خواست با من حرف بزند به او گفتم با تو کاری ندارم! ولی او به طرف من آمد و درگیر شدیم وقتی ح برای کمک به م آمد، دستم را به طرف خودش کشید و چاقو به او اصابت کرد. بعد هم من دنبال گوسفندانم رفتم. صدور حکم قصاص نفس گزارش خراسان حاکی است: با توجه به اقاریر متهمان، محتویات پرونده، گزارش پزشکی قانونی و دیگر اسناد و مدارک ...
اشعار آیینی ویژه شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
...> چیزی از نور تو نفهمیدند کار آن ها سیاهکاری بود در دل این اهالی ظلمت کاش یک جلوه نور ایمان بود بین دل های سخت و سنگیِ شان اثری از رسوخ قرآن بود چه به روز دل تو آورده غفلت نا تمام این مردم؟ در دل تو قرار ماندن نیست خسته ای از مرام این مردم آخرین روزها خودت دیدی فتنه ای سهمگین رقم می ...