بهنوش به خانه شیطان دعوت شد! / زن دسیسه چی فامیل شوهرم است!
سایر منابع:
سایر خبرها
فرزندکشی های مشابه قتل بابک خرمدین در ایران و سرنوشت قاتلین
برحی اعتراف کرد. متهم در اعترافات خود به ماموران پلیس گفته بود: همسرم که دخترعموی من هم بود، یک روز بعد از عقد از خانه فرار کرد و بعد از یک سال، همراه پدرش او را در شهر مشهد پیدا کردیم و به خانه برگرداندیم. چون به من خیانت کرده بود سر او را بریدم. پدر فاطمه به او سم خورانده بود؟ همسر فاطمه برحی با تصور اینکه او خیانت کرده است، نقشه قتل او را کشید. اما گفته می شد که ...
قصد ناتمام یک پدر قاتل
.... کارهایش آبروی ما را برده بود از کار های او خسته شده بودیم که من و همسرم تصمیم گرفتیم این غده سرطانی را هم از زندگی مان حذف کنیم. صبح روز حادثه فکر کنم زمستان 97 بود که یک دست کله و پاچه خریدم و به خانه آمدم و طبق نقشه از قبل تعیین شده حدود 70 تا 80 عدد قرص همسرم داخل ظرف غذای او ریخت و او هم خورد تا اینکه بی هوش شد و بعد او را به قتل رساندم و جسدش را به حمام بردم و مثل شوهرش قطعه قطعه کردم و در ...
فرمانده ای که خودش را آشپز جا زد/ وقتی دیپورت شدن راه شهادت را باز می کند
. گفت: کارم زیاد هست، نمی توانم الان بیایم. 5 دقیقه بعد دوباره زنگ زد و گفت: دارم به خانه می آیم. باز هم دلشوره من بیش تر شد. خبری که راست نبود! وقتی برادرم به منزل رسید. مادرم را صدا کرد که به اتاق برود. وقتی از اتاق بیرون آمد، دیدم رنگ به صورت ندارد. گفتم: چه شده است؟ گفت: خواهرت با همسرش دعوایش شده؟ من باور نکردم. چون سابقه نداشت که آن ها با هم دعوا کنند. در این حین دیدم ...
ناشنیده هایی از مردم داری بهجتِ عارفان/ از شوخی با اخموها تا شکوفا شدن لبخند تا سبقت در سلام به کودکان
.... یادم هست وقتی در زمان طاغوت، طلاب را به سربازی بردند، فرزند ایشان هم از طلبه هایی بود که گرفتار مأموران رژیم شاه شد و ما تا مدت ها نمی دانستیم او را کجا فرستاده اند؟ مادرم به شدت نگران وضعیتش بود. فردی به پدرم مراجعه کرد و گفت که می تواند برای برادرم کاری انجام دهد. آقا مدتی تأمل کردند و بعد گفتند: اگر می توانید برای همه این کار را انجام دهید، برای او هم انجام بدهید. این قدر در این زمینه ...
زن صالح ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
تمرکزش را بهم ریخت. دِر اغلب خانه ها تقریبا باز بود. جلوتر که رفت. وانتی پارک شده که اسباب و اثاث منزل پُرش کرده بود، جلوه کرد، به سرعت خودش را به آنجا رسانید. صاحب خانه با عجله وسایل منزل را جمع می کرد. راضیه بدون سلام با صدایی بلند گفت: صالح خرما فروش را می شناسید؟ آدرسش همین جاست؟ درست آمُدم. مرد جوابی نداد، گویی اصلا متّوجه حضورش نشده بود. راضیه ...
روزگار ابلق سوار
داد ای مرد ناسپاس ، انسان یزدان شناس چنین سخن نمی گوید . چون مهمان از راه دور به خانه ی تو بیاید تو به هنگام مهمانی به او دشنام می دهی ؟ این نه نشان و آیین شاهان و نه سواران و گردنکشان است "نه تازی چنین کرد و نی پارسی اگر بشمری سال سدبارسی" انسان خردمند از این گونه برخورد ننگ دارد . می ترسم از روزی که تو را ببینم که از کار خودت پشیمان و سرگشته باشی . تو را چاره برد ست پادشاهی ...
پیدا و پنهان عروسی متفاوت سردار علیپور با دختر خرم آبادی + تصاویر
...> **: قبل از این که این بار بیایید اندیمشک چند سال قبلش آمده بودید اندیمشک برای زندگی؟ همسر شهید: بله. سال 60 آمدیم اندیمشک. تا سال 65 هم بودیم. بعضی وقت ها که مامانم عصبانی می شود از یک چیزی، به بابام می گوید: تو دیگه اواخر جنگ، ترسیدی! پدرم وقتی کوچک بوده در شش ماهگی، مادرش را از دست داده است. شش سالش بوده که پدرش را هم از دست داده است. بعدِ فوت مادرشان، پدرش با خاله اش ازدواج ...
پسرم رفت تا ریشه قاتلان پدربزرگش را بخشکاند
.... گویا تروریست ها سه ماه قبل خانه ای را که در نزدیکی مسجد بود، خریداری کرده بودند تا در این مدت به راحتی فرصت داشته باشند و عملیات خود را بدون هیچ شک و حساسیتی پیش ببرند. بعد ها پسرعمو و فرزندم با شهادتشان در جبهه مقاومت اسلامی راه پدرم را ادامه دادند و ثابت کردند که این اقدامات وحشیانه تروریستی نمی تواند خللی در اراده و پیروی ما از اسلام وارد کند. مهاجرت به ایران مریم ...