سایر خبرها
بچه پولداری که دندان های 100میلیونی طلا دارد
رفتم عسلویه و چند ماهی ماندم. اما آدم آن کار نبودم. از طرفی نمی خواستم پولی را که به ارث برده ام تمام کنم و بعد کاسه چه کنم چه کنم دستم بگیرم. گفتم بروم طلا بخرم که راحت قابل خرج کردن نباشد. حتی طلایی را که خردم نیاوردم خانه. اصلا دو تا شمش اول را ندیدم. از دوست طلافروشی خریدم؛ یعنی پولش را دادم و او گفت خریدی و چند روز بعد گفت طلا ترقی کرده . آن طور که رضا تعریف می کند در مدت یک سال ...
کشتن شوهر برای نجات پسرعمو
معرفی کردند. پس از اعتراف همسر مقتول به ارتکاب قتل ها این زن جوان به همراه پسرعمویش امروز مقابل بازپرس جنایی تهران قرار گرفتند و همسر مقتول درباره جزئیات قتل شوهر و مادربزرگ همسرش به بازپرس جنایی تهران گفت: من با همسرم اختلافات زیادی داشتم چون وی عصبی مزاج بود و حتی با پدرش نمی توانست با لحن آرام صحبت کند، به همین خاطر قصد جدایی از او را داشتم، تا اینکه صبح روز قتل در چهارراه کامرانیه ...
قاتل همسر و 2 کودک: زیرفشار مادرزن و باجناقم بودم!
همان اتاق خواب بود که او را هم خفه کردم و بعد به سراغ پسر دو ساله ام رفتم. او در اتاق دیگری در حال بازی بود و متوجه درگیری ما نشده بود. وقتی او را دیدم به من لبخندی زد و شاید هم می خواست با او بازی کنم. این آخرین لبخند پسرم بود که لحظاتی بعد به گریه تبدیل شد و بعد هم با همان شال گردن. . . . وی در پاسخ به سؤال دیگری که چطور همسایه ها متوجه درگیری شما نشدند، گفت: 15 روز قبل همسرم را برای ...
جوانی که به آمریکا فرستاده بودم، در زندان پیر شد/ 12 سال صدای پسرم را نشنیدم
به چه شکلی پیش می رود. اما به خاطر وضعیت جنگ، به ما ویزا نمی دادند که خودمان به آمریکا برویم. یک سال بعد، وقتی حکم برایش صادر کردند، تازه آن وقت بود که هر طور بود به دبی رفتیم و از آن جا توانستیم به آمریکا برویم. در اولین ملاقات، خیلی گریه می کرد و می گفت: من کاری نکرده ام. بی گناه هستم. ولی کار از کار گذشته بود. دیگر کاری از دستمان برنمی آمد. در آخر به برادرم متوسل شدم. برادرم پیگیری ...
شما فریب نخورید و با آمریکا دست ندهید+ تصاویر
افتاده است. فردایش خبر را به من دادند. همه از ساعت سه بعد از ظهر می دانستند اما کسی به من نگفته بود من هم دلم آشوب بود. همان روز که مسعود قرار بود بیاید فرش ها، رو بالشی ها و پرده ها را شستم که اگر مسعود شهید شد همه چیز فراهم باشد. این ها را با خودم می گفتم هنوز خبری از شهادت مسعود نداشتم. یکی از دوستان همسرم آمد و گفت آقای عسکری هستند؟ گفتم رفته اند حمام تا بعدش به مسجد بیاید. گفتم شما ...
فتنه ای که شهید جاوید آفرید/ موضع امام(ره) در قبال شهید جاوید
کرد به خطبه خواندن. در وسط خطبه چشمش به ما افتاد؛ شروع کرد راجع به مسائل روز بحث ولایت و امام حسین(ع) را مطرح کردن. بعد گفت: خاک بر سر آنها که این کتاب را نوشتند، خاک بر سر آنها که بر این کتاب تقریظ نوشتند! بالاخره ایشان هم احساس وظیفه کرده بود که در این رابطه مطلبی بگوید. بعد که نماز تمام شد و آمدیم به خانه، همراهان به من گفتند این چه جایی بود که امروز ما را بردی! البته من چند روز بعد رفتم منزل ...
گفت وگو با بسیجی اهل سنت که فرزندش در سوریه به شهادت رسید
سوریه زیارتگاه دختر 3 ساله حسین و خواهر سید و سالار شهیدانی است که 40 منزل را به اسارت طی کرد تا رسوایی یزدیان را تا قیامت فریاد کند هزار و 400 سال گذشته گویی بار دیگر زینب دلش هوای کربلا کرده که یزدیان زمان خنجر به روی حرمش کشیده اند تا فریادهای اسلام به هزار و 400 سال بعد نرسد. این روز ها هزاران نفر در راه دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) و خط مقاومت در برابر استکبار و صهیونیزم بین الملل ...
صاحبخانه گفت از دیوار مردم برو بالا
شان رفته و طلا خریده بودم. اینطوری اطمینان شان به من جلب شد. چگونه طلاها را از طلافروشی ها خارج می کردید؟ در نخستین سرقت، طرف های ساعت چهار بعدازظهر به طلافروشی اصغر آقا رفتم. او از هم محلی های خودم بود. گفتم می خواهم برای همسرم یک سرویس طلا بخرم. وقتی سرویس را به من داد، گفتم می روم و پولش را بعدا می آورم. او هم قبول کرد. در سرقت دوم هم از حواس پرتی طلافروش استفاده کردم و ...
بخشش مردی که اشتباهی دست به جنایت زد
خواستم که کارگر رستوران را بکشم. من به خاطر اینکه صاحب رستوران اخراجم کرده بود، از او کینه به دل گرفتم و می خواستم او را به قتل برسانم. برای همین شبانه به رستوران رفتم و با تصور اینکه صاحب رستوران در خواب چند ضربه چاقو زدم. ولی بعد از قتل متوجه شدم که این مرد صاحب رستوران نبوده و فقط کارگر آنجا است. باور کنید من قصد کشتن این مرد را نداشتم. با اعتراف این مرد پرونده وی برای رسیدگی به ...
بسیج مردمی، از خط مقدم جنگ تا پشتیبانی
را تخریب کنیم. در حین صحبت بودم که جرقه در چشمم روشن شد و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی چشم باز کردم، خودم را در بیمارستان ارتش شیراز یافتم. وقتی از دوستان ماجرا را پرسیدم متوجه شدم که در آن لحظه به سوی ما سنگ پرتاب کرده اند و اولین سنگ بر سر من فرود آمده بود. این ضربه آن قدر شدید بود که تا چند روز وقتی می خواستم صحبت کنم از بینی و گوش من خون می آمد. هنوز هم گوشم به همان دلیل مشکل دارد. با ...
مصاحبه با مردی که زن و بچه هایش را کشت
رفتم و بعد از در زدن با همسایه ام درگیر شدم. چرا به قتل اعتراف نمی کردی؟ من بعد از این که به خاطر درگیری با همسایه ام دستگیر شدم، در کلانتری به مأموران هم گفتم که همسر و فرزندانم را کشته ام ولی هیچ کدام اهمیتی به حرف هایم ندادند. کسی باور نمی کرد که من این کار را انجام داده باشم و همه تصور می کردند که توهم زده ام. از خانواده خودت خبر داری؟ مادرم فوت کرده ...
عامل جنایت اشتباهی بخشیده شد
تحقیقات محلی، هویت ضارب به نام اکبر شناسایی شد. پسر جوان از کارگران رستوران بود که روز قبل از جنایت با صاحب رستوران درگیر و از آنجا اخراج شده بود. دستگیری قاتل فراری در دستور کار پلیس قرار گرفت و ماموران او را در یکی از شهرهای غربی کشور شناسایی و دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی، به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی صاحبکارم مرا کتک زد و اخراج کرد، تصمیم به انتقام ...
پایان فرار قاتلان مادر بزرگ و نوه
...> مادر بزرگ را چرا به قتل رساندید؟ بعد از قتل رسول می خواستیم فرار کنیم که مادربزرگ با شنیدن سر و صدا به راه پله ها آمد، در آن لحظه آذر به سمت او حمله کرد و با چاقو به او چند ضربه زد. پس از قتل کجا فرار کردید؟ پس از قتل سوار ماشین آذر شدیم و به سمت چالوس رفتیم. البته پیش از رفتن از داروخانه چسب و باند خریدیم ودستانمان را پانسمان کردیم. مقداری پول داشتیم حتی آذر طلاهایش ...
بیمارانی که از نگاههای تحقیر آمیز نگرانند!
حکایتش را این گونه تعریف می کند: به خاطر اعتیاد و همراه داشتن مواد به زندان افتادم. اعتیاد پدرم را درآورده بود و برای نشئه شدن با سرنگ مشترکی که همه از آن استفاده می کردند مواد را به رگ هایم تزریق می کردم. وقتی از زندان آزاد شدم تصمیم به ترک گرفتم و پس از 20 سال اعتیاد موفق به ترک شدم. بعد از چند ماه برای آزمایش رایگانی که آن زمان تبلیغش را کرده بودند به یک درمانگاه رفتم و پس از چند روز ...
آنچه بر کاروان اسیران کربلا پیش از اربعین گذشت
اطلاعات روز# واقعه عاشورا که به وقوع پیوست، کاروان اسیران به سمت کوفه حرکت کرد. سخنان شجاعانه اهل بیت کاروان، فضا را تغییر داد و مردم جرات اعتراض پیدا کرده و قیام هایی بر علیه عبیدالله بن زیاد به وقوع پیوست. کاروان اسیران پس از چند روز توقف در کوفه، سفر خود را به طرف شام آغاز کرد و در اولین روز از ماه صفر به آنجا رسید. ورود کاروان به سرزمین شام کاروان اسرا و سرهای ...
صدور حکم قصاص برای عامل قتل با - چاقوی سیاه -
می گذشت وی به مشهد بازگشت و در اداره جنایی پلیس آگاهی مورد بازجویی قرار گرفت. متهم این پرونده جنایی در بازجویی ها به تناقض گویی پرداخت و هر بار سعی کرد تا ارتکاب قتل را به دیگران نسبت دهد مرد دو زنه در بازجویی های مقدماتی گفت: وقتی به منزل مادرزنم رفتم حجت (مقتول) هم آن جا بود به او گفتم تو درباره همسرم به من چه گفتی؟ که در این لحظه همسر دومم با ته قلیان ضربه ای به سر حجت زد. پس از آن من همسرم را ...
شوهرم عصبی بود، کشتمش
حتی با پدرش نمی توانست با لحن آرام صحبت کند، به همین خاطر قصد جدایی از او را داشتم، تا اینکه صبح روز قتل در چهارراه کامرانیه با پسرعمویم قرار گذاشتم و بعد از خرید به خانه مان رفتیم. وقتی من و پسرعمویم در خانه بودیم شوهرم رسید. او کلید خانه را نداشت برای همین با پیچ گوشتی در خانه را باز کرد و با عصبانیت وارد شد. او من را به سمت کاناپه هل داد. من روی زمین افتادم. در این لحظه شوهرم یک چاقو برداشت و به ...
قصه آذر و امیر از قتل رسول
ارتباطش را با او قطع کرده است. به همین خاطر قرار بود پسر عمویش مرا آشتی دهد. آشتی داد؟ نه. فرصت نشد که این حادثه اتفاق افتاد. چرا؟ روز قبل از حادثه من پیش مادر بزرگم بودم که شوهرم و پسر عمویش به آنجا آمدند. مادر بزرگم کمی ما را نصیحت کرد. پس از آن شوهرم برای انجام مأموریتی عازم شهرستان قم شد که در این سفر پسر عمویش هم همراه او رفت. چند ساعت بعد او با من ...
خاطرات یک زائر حسینی از زیارت اربعین
خوب است اقدام کنم. برای ویزا اقدام کردم و در جستجوی راهی برای رفتن بودم، اما به جهت ازدهام زوار و دشواری سفر در ایام اربعین، نگرانی ها و تردیدهایی داشتم. قیمت بلیط هوا پیما به دو میلیون هم رسید و بالإجبار از سفر هوایی منصرف شدم. تا اینکه ظهر روز چهارشنبه هفدهم ماه صفر و نوزدهم آذرماه 1393، عزم را جزم کردم که این سفر را به صورت زمینی انجام دهم. ساعت دو بعد از ظهر با یک سواری که سه مسافر دیگر ...