سایر منابع:
سایر خبرها
برای پرداخت مهریه، دزد شدم!
در بازجویی ها گفت: چند سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم و او هم درخواست دریافت مهریه و طلاق داد. از آنجا که مهریه اش 400 سکه طلا بود و من نمی توانستم بپردازم به فکر چاره ای بودم که با یک باند سرقت از خانه آشنا شدم. وقتی جذب این باند شدم آنها برایم سه جلسه کلاس آموزشی گذاشتند و به من یاد دادند چگونه قفل درها را باز کنم و از بالکن بالا بروم. بعد از اینکه آموزش دیدم وارد باند شدم اما بعد از چند بار ...
بازسازی صحنه جنایت در خیابان رستمی مشهد / زن خیانتکار با دوست شوهرش نقشه قتل کشید
همسرم را با ضربات چاقو کشت. در ادامه بازسازی صحنه قتل، مجید جوان 29 ساله نیز مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در تشریح این جنایت شیطانی وحشتناک گفت: حدود یک سال و نیم قبل با رضا (مقتول) در یکی از رستوران های سنتی طرقبه آشنا شدم. من از شهرستان آمده بودم و جا و مکان و شغل درستی نداشتم آن شب رضا مرا برای صرف شام به خانه اش دعوت کرد واین گونه معاشرت من با خانواده او شکل گرفت ولی در این میان ...
دامادی که در مراسم عروسی خود حضور نداشت
به مناسبت سالروز شهدای هفتم تیرماه به منزل خانم معصومه نعیمی، همسر بزرگوار شهید والامقام حجت الاسلام والمسلمین غلامحسین حقانی رفتیم و از نحوه آشنایی و ازدواج شان، تولد فرزندان و رفتار آن ها با بچه ها تا ترس و اضطراب روزهای خفقان و سرکوب و ماجرای دستگیری شهید حقانی و شهادت ایشان سخن گفتیم؛ مشروح گفت وگو را در ادامه می خوانید: چگونه با شهید حقانی آشنا شدید؟ سال 1340 با غلامحسین ازدواج کردم، 20 ساله بودند و من 12 ساله بودم؛ ایشان نوه عمه بنده بود، مادرش می خواستند به خواستگاری دختر دیگر بروند اما یک شب مادرش را در خواب می بیند _ مادر بزرگ من و غلامحسین _ در خواب به مادر شهید حقانی می گوید از دختر احمد یعنی من خواستگاری کن و به همین علت به خواستگاری ام آمدند. من آن زمان سن کمی داشتم و کم تجربه بودم، اما خاطرم هست پیش از اینکه خواستگاری بیایند خواب دیدم کسی آمده منزل ما که مرا ب ...
ماجرای فوت همسر و فرزند علی ربیعی چه بود؟
او فوت کرد. ربیعی در خصوص فوت فرزندش نیز اظهار کرد: ماه رمضان عابربانکم را به پسرم دادم تا به دوستانش در فرحزاد افطاری بدهد، باتوجه به اینکه عادت داشتیم تا خوردن شام را به ساعت های پایانی شب موکول کنیم به او گفتم: افطار که کردی شام را بیا خانه تا با هم بخوریم. وی ادامه داد: ساعتها از اذان گذشت و خبری از فرزندم نشد، به فرحزاد مراجعه کردم و هرچه گشتم او را پیدا نکردم. اتفاقی به ...
فرجام تلخ عشق اینستاگرامی
عصبانی یا ناراحت بودم، کافی بود با او صحبت کنم تا آرام شوم. انگار رگ خواب مرا می دانست و می توانست آرام و البته وابسته ترم کند. خب این عشق چطور به جنون و قتل کشید؟ حدود شش ماه بعد از شروع ماجرا به طور اتفاقی متوجه شدم متاهل بوده و یک سال قبل از همسرش جدا شده است. چطور متوجه شدی؟ یک روز که به رستوران رفتیم، کیفش را روی میز گذاشت و به سرویس بهداشتی رفت. در کیف باز ...
روایت هایی از دردِ چهار زن جانباز شیمیایی سردشت
زیبایش از دوران سختی یکی از داشته هایش است: من بازمانده خانواده ای هستم که 11 نفر از آن ها شهید شدند. هرچند چشمم به در است که روزی همه افراد خانواده ام به خانه پدر بیایند چون من جسد هیچ کدام از عزیزانم را ندیدم که مرگشان را باور کنم. همچنان زندگی می کنم با دو فرزندم. من مادر شدم و این بزرگ ترین موهبت زندگی من است. حالا تا نفس دارم مظلومیت اهالی سردشت را فریاد می زنم و در جوامع بین المللی ...
حدیث شریف کساء، روایتی است از عظمت پنج تن آل عبا
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما ، حدیث کسا، روایت داستانی است که در خانه ام سلمه رخ داد و امامان معصوم برای اثبات فضیلت خود از این حدیث استفاده می کردند. پیامبر بعد از نزول آیه تطهیر در خانه ام سلمه زیر چادری نشسته بودند و بعد تمام پنج تن آل عبا به خدمت پیامبر می آیند و زیر آن چادر می نشینند. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ ...
شریک کشی در باغ گیلاس
.... از وکیل اولیای دم می خواهم مرا به خاطر سه فرزندم ببخشند. رئیس دادگاه: در شناسنامه ات نام یک فرزند ثبت شده است. متهم به قتل: سال ها قبل خواهرم فوت کرد و من از دو کودک او نگهداری می کردم. بعد هم خودم صاحب فرزندی شدم. در این مدت که در زندانم، همسرم از آنها نگهداری می کند. رئیس دادگاه: اگر نقشه ای برای قتل نداشتی، چرا دستکش دست کردی؟ متهم به قتل: به خاطر کرونا از ماسک و دستکش استفاده می کردم. پشیمانم و درخواست بخشش دارم. پس از آخرین دفاع متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیم گیری و صدور حکم وارد شور شدند. ضمیمه تپش روزنامه جام جم ...
سرنخ سرقت از طلاسازی در دست کارگر طلاساز
دسته باند شهروز سابقه داری؟ بله، چند باری به خاطر سرقت منزل دستگیر شدم و به زندان افتادم. چه شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟ من هم مثل آدم های دیگر همراه زن و دخترم زندگی آبرومندانه داشتم تا اینکه چند سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم. او مهریه سنگینش را به اجرا گذاشت و همه اموالم را از من گرفت و من و دخترم را ترک کرد. وضعیت مالی ام خوب نبود و هر روز با مشکل مالی جدیدی روبه رو می ...
قتل همسایه به خاطر فلاسک چای
های تخصصی از متهم وی لب به اعتراف گشود و ضمن تشریح ماجرای قتل گفت: حدود سه سال قبل از شهرستان به تهران آمدم تا کار کنم. اینجا به عنوان کارگر ساختمانی کار می کردم و اتاقی هم در یک خانه در جنوب تهران اجاره کردم. اما بعد معتاد شدم و حال و روز خوبی نداشتم. وقتی آن روز زن همسایه به من تهمت دزدی زد خیلی عصبانی شدم، چون فلاسک مال خودم بود، اما همان شب وقتی شوهر زن همسایه به سراغم آمد، چون حال ...
متهم: به هواخواهی از برادرم مرتکب قتل شدم
صحبت با خانواده مقتول پیش قدم شوند، اما دو برادر مدتی قبل چند نفر را با چاقو و قمه مقابل خانه مان فرستاده بودند تا ما را مجبور کنند رضایت بدهیم. همسرم بعد از قتل پسرم دچار مشکل قلبی شده است و این حادثه تأثیر بدی در روحیه او گذاشته است. من از متهم و خانواده اش شکایت کردم و مأموران هم برادر متهم را بازداشت کردند، اما او با قرار وثیقه آزاد شد. از خون پسرم نمی گذرم و درخواست قصاص دارم. قتل عمدی ...
کسی صدای مستاجران را نمی شنود
کردیم و بعد هم مراسم ازدواج گرفتیم که من بیکار شدم، یعنی شرکتی که در آن کار می کردم به دلیل کرونا ورشکست شد و ما بیکار شدیم! ماهی 2 میلیون تومان اجاره خانه 40 متری ما در خراسان بود که ما توان پرداخت نداشتیم. من در بازار پادویی می کردم فقط برای اینکه بتوانیم امرار معاش کنیم، حالا که صاحبخانه اجاره را 3500 کرده نمی توانم پرداخت کنم. تصمیم گرفتیم که اسباب و اثاثیه خانه را در انباری خانه مادر خانمم ...
درددل قاتل فراری در کمپ، دردسرساز شد
تحقیقات متوجه شدند موضوع صحت دارد و به کمپ اجباری رفته و سعید را در آنجا بازداشت کردند. متهم به قتل در جریان تحقیقات گفت: از غرب کشور به تهران آمده و کارگر ساختمانی بودم. فلاسکم را چند روز به زوج همسایه امانت داده بودم. آن شب صدای دعوای دو زن همسایه را شنیدم و از خانه بیرون زدم، فهمیدم یکی از آنها می گوید من فلاسک چای او را دزدیده و به این زوج امانت داده ام. هر چه گفتم فلاسک سرقتی نیست ...
دامادی که در مراسم عروسی خود حضور نداشت +تصاویر
معصومه نعیمی، همسر شهید والامقام حجت الاسلام والمسلمین غلامحسین حقانی درباره ماجرای روز ازدواج شان، گفت: عروسی در حد و اندازه ای که امروزه از آن یاد می شود نداشتیم، تنها خانواده من و شهید حقانی و آشنایان و خویشاوندان نزدیک را برای ناهار به منزل پدری ام دعوت کردیم و این مراسم عروسی من بود، اما بدون حضور داماد زیرا متأسفانه همان روز یعنی 10 فروردین ماه 1340 آیت الله بروجردی فوت کردند و غلامحسین شرکت در مراسم تشییع پیکر آیت الله بروجردی را نسبت به مراسم عروسی خود ارجح دانست، از آن روز تا مدت دو ماه من داماد را ندیدم. ...
قتل همسایه بخاطر فلاکس چای / قاتل پس از یک سال زندگی مخفیانه دستگیر شد
.... یک شب که با او در کمپ در حال صحبت بودم یک جورهایی جوگیر شدم و گفتم نام اصلی من مهدی است و به اتهام قتل عمدی تحت تعقیبم. او هم از خاطرات عجیب و غریبش گفت و از آن شب به بعد تهدیدهایش شروع شد تا اینکه در نهایت مرا لو داد.داشت ؛ حتی از سایه خودش. چرا که تصور می کرد هر لحظه ماموری سر خواهد رسید و او را دستگیر خواهد کرد. او در این یک سال مدام کابوس می دیده و از اینکه سرنوشتش به طناب دار گره بخورد، وحشت داشته است. ...
جزئیات جدید و تکان دهنده از پرونده قتل 4 نفر در ایران
ادامه بازسازی صحنه قتل، مجید جوان 29 ساله نیز مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در تشریح این جنایت شیطانی وحشتناک گفت: حدود یک سال و نیم قبل با رضا (مقتول) در یکی از رستوران های سنتی طرقبه آشنا شدم و با هم به گفت وگو پرداختیم. من از شهرستان آمده بودم و جا و مکان و شغل درستی نداشتم آن شب رضا مرا برای صرف شام به خانه اش دعوت کرد واین گونه معاشرت من با خانواده او شکل گرفت ولی در این میان من که با همسرم ...
داستان حیرت آور فقر و تباهی در قتل به خاطر فلاسک چای !
.... او گفته بود که من فلاسک چایی را از خانه آن ها دزدیده ام در صورتی که من چند ماه قبل فلاسک را از بازار خریده بودم. زن و مرد همسایه هر دو معتاد بودند و می دانستم که توهم زده اند، اما از طرفی هم احساس می کردم که آن ها فلاسک چایی مرا از خانه مقتول بردارند و به همین خاطر به خانه بهمن رفتم و فلاسک چایی را برداشتم و به خانه ام آوردم. بهمن در خانه نبود که همسرش به من اعتراض کرد و گفت حق ندارم فلاسک ...
ماجرای مشکوک تیراندازی در غرب تهران| آیا پلیس ضارب شهروندان است؟ خانواده قربانی گروگانگیری یا حمله ...
به بیمارستان برسانم. اما او پلیس ها را غافلگیر کرده بود و می دانست چطور باید فرارکند و حتی بخشی از بزرگراه همت را برخلاف جهت حرکت کرد. او پس از حدود 15 دقیقه در کنار بزرگراه توقف کرد و پا به فرارگذاشت. من سریع به 110 تماس گرفتم و اورژانس را هم خبرکردم چون دخترم داشت از دست می رفت و با سرعت همراه آمبولانس به بیمارستان شریعتی تهران منتقل شدیم. مادر سارا می گوید: دست من به دلیل تکان های ...
اعتیاد در ورزش؛ از ورزشکاران سرشناس ایرانی تا مارادونا و مایکل فیلیپس
... مهدی فنونی زاده و اعتیاد به تریاک مهدی فنونی زاده یکی از بازیکنان بزرگ تیم ملی و استقلال، سال ها درگیر مبارزه با ترک اعتیاد بود. فنونی در مصاحبه ای می گوید: بعد از اینکه از پاس تهران جدا شدم، به اواخر فوتبال خود رسیده بودم، قصد داشتم کار جدیدی را شروع کنم، به همین دلیل به تولیدی دوستم رفتم تا در خصوص شروع یک کار جدید با هم صحبت کنیم، در آنجا دیدم دوستم خیلی عادی در حال مصرف مواد است ...
لو رفتن راز مادر و پسر عاشق بعد از 26 سال
ماند و حالا بعد از 26 سال در شهری دیگر مادر 48 ساله یک پسر 27 ساله خود را به عنوان مجرم به اداره پلیس معرفی کرد. "ژیائوپینگ" 48 ساله با افشای راز قدیمی به پسر جوان خود گفت که او مادر واقعی اش نیست و در حقیقت او را از پدر و مادر واقعی اش سال ها پیش دزدیده است. این زن در اعترافات خود به پلیس گفت:بعد از از دست دادن 2 فرزندم در دوران کودکی شان متوجه شدم که دیگر نمی توانم بچه دار ...
فرار دختر 16 ساله با خواستگارش به افغانستان
دختر 16 ساله وقتی خانواده اش با ازدواج او با کارگر افغانی مخالفت کردند با سرقت طلا های مادرش همراه خواستگارش به افغانستان گریخت. به گزارش جوان، چند روز قبل زن و مرد میانسالی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفتند و از مرد افغانی به اتهام فریب و ربودن دختر 16 ساله شان شکایت کردند. زن میانسالی در توضیح ماجرا گفت: دخترم سهیلا دانش آموز است و من و شوهرم تصمیم داشتیم او درسش را ادامه دهد و ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید
شهید را پدری می کنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی می کنی. چند بار با کلمه دخترم مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم ای کاش زنده بود و یکبار به خانه ام می آمد حالا احساس می کردم آن روز پدرم آمده خانه ام. *برایتان هدیه آوردم قبل از اینکه ما بخواهیم گفتند برایتان انگشتر هم هدیه آوردم. به آقایی که همراهش بود اشاره کرد که ...
فرار دختر 16ساله به افغانستان بعد از سرقت طلاهای مادرش
حادثه 24 - دختری 16ساله که به تازگی با پسری افغان در فضای مجازی آشنا شده بود، پس از سرقت طلاهای مادرش از خانه فرار کرد و به افغانستان گریخت. تحقیقات در این پرونده از چند روز قبل با شکایت زن و شوهری در دادسرای جنایی تهران شروع شد. آنها از پسری افغان شکایت داشتند و می گفتند که او، دخترشان را ربوده است. مادر این دختر نوجوان به بازپرس شعبه نهم دادسرا گفت: دخترم مدتی قبل با پسری در فضای ...
مادر را با اشک راهی خانه سالمندان کردیم!
کار افتاده ام چیزی کم نگذاشتم مریم صادقی/همسر سالمند من از یک خانواده سنتی هستم. احترام به همسر در فرهنگ ما جایگاه ویژه ای دارد. همان حکایت خدای زن روی زمین که می گویند مردش است! وقتی همسرم بعد از تصادف خانه نشین شد من ماندم و یک تکه گوشت که مقابلم بود. چیزی نمی فهمید و عکس العمل تمام محبت هایم با نگاه بود. خودم یک زن 60 ساله بودم و مراقب یک مرد هفتاد و چند ساله! آدم وقتی مریض ...
دختر 15ساله : قصد قتل خواهرم را داشتم
همراه خواهرم به ملاقات او می رفتم. در همین روزها بود که فهمیدم اردشیر با چند دختر دیگر هم ارتباط دارد ولی هیچ گاه این ماجراها را برای خواهرم بازگو نمی کردم چرا که خواهرم دو بار به خاطر اردشیر تصمیم به فرار از خانه گرفته بود و من قصد نداشتم زندگی او را به هم بریزم اما از حدود یک سال قبل ابراز علاقه های اردشیر به من هم آغاز شد و او تلاش می کرد با جملات محبت آمیز و عاشقانه مرا هم تحت تاثیر ...
روایت همسرشهید بهشتی از روزی که شهیدبهشتی به شهادت رسیدند
تا 17 سال خانه به دوش بودید، ناراحتم از اینکه شما می خواهید اثاث کشی کنید. من گفتم هیچ مهم نیست و فکر می کنم که تازه اول زندگی من است، بعد دیدم که ایشان خیلی ناراحت هستند و گفتند که من به خاطر اینکه شما دست تنها باز دوباره می خواهید این کارها را بکنید ناراحت هستم. گفتم هیچ مساله ای نیست. بعد ایشان گفتند که خانم شما از دست من راضی باش. من ناراحت شدم و گفتم که من نمی خواهم هیچ وقت چنین ...
گفتگو با دکتر خدیجه بوزرجمهری | جغرافیای زندگی را با فراز و نشیب آن در آغوش گرفتم
خانواده ها موثر بود علاوه بر اینکه خودش مشغول تحصیل بود، موظف بود 4 واحد هم در دانشگاه فردوسی تدریس کند و همه این ها با رسیدگی به امور خانه و بچه ها کار را سخت تر می کرد. مادر همسرم و خواهرانم در رسیدگی به بچه ها کمک می کردند، اما به طور کلی فکر می کنم وظیفه اصلی هر زن مربوط به مادری و خانواده اش است. در آن مدت، وقتی مشهد نبودم، همیشه تماس می گرفتم و جویای احوال بچه ها می شدم. قبل از اینکه به ...