سایر منابع:
سایر خبرها
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (99)
نشده تو اینترنت یه عکس فرستاده میگه: گرفتیش؟ میگم: نه! هنوز دانلود نشده میگه: شِت! اونجا هنوز سرعت اینترنت درسته نشده؟ 18- من نه اینکه بی پول باشم ها، نه... فقط جیبم رو با ریه ام ست کردم. توی جفتش هواست 19- قوانین رانندگی در ایران: اول نیسان میره، بعد من، بعد هر کی تونست 20- انقدری که بابام آهنگِ بی کلام گوش میده توی خونه: همش حس می ...
سلحشور: خجالت می کشم برای ساخت سریالم از حضرت آقا کمک بگیرم
قرآنی که راجع به حضرت هست، همه تشریح شده. بله اینجا کامل داستان موسی(ع) و بنی اسرائیل بازگو می شود. * کمی رک تر صحبت کنیم؛ بالاخره در مورد شما یک جوی بوجود آمده! برخی بازیگران الآن نسبت به شما جبهه ای گرفتند حالا چه خوب چه بد ولی به هرحال شما قرار است از اینها استفاده کنید به نظر شما اینها راضی می شود؟ همچین قراری نیست. * چطور؟ من اگر کسی آمد ...
الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی و رابطه عاشقانه شان
دوی شما این باشد که جایزه اسکار بازیگری را بگیرید. آیا هدف مشترک از نظر ما یعنی همین؟ - امین: من فکر می کنم که یک جمله در حرف های من جا افتاد. من گفتم معمولا این سوءتفاهم پیش می آید که ما باید یک هدف داشته باشیم و هر دو برای یک هدف تلاش کنیم. اگر بخواهیم اینگونه به قضیه نگاه کنیم، به اندازه سنی که آدم ها در روز ازدواج دارند باید در کنار هم باشند و بعد از آن بگویند خب، حالا با هم شروع ...
سربازی که مامور اجرای حکم اعدام بود
طناب ها رو می ندازن گردنشون تا زود کار تموم بشه، چون بعد از اذان، کار تمومه. منم اون روز یکی از اون مأمورا بودم و لحظه به لحظه اش رو یادمه. گردن سه تاشون طناب رو انداختم. وقتی می بخشند همه چیزهایی که میلاد آن روز ها در زندان های تهران دید، بد نبود: توی حکمای قصاص، یکی دو بار بود که خانواده ی شاکی قاتل رو بخشیدن و خب حال خوبی داشتم، یکی از معدود حسای خوب توی اون صبح های لعنتی ...
زندگی و مرگ شاعر زبان بسته ها در 7 پرده
عجیبی داشتم.شب ها هم بچه های همسایه دور حوض می نشستند و من برایشان قصه تعریف می کردم.ماجراهایی را توی ذهنم می ساختم و می گفتم.مثلا سفر به کره ماه.همین طور چاخان سر هم می کردم و بعد در یک جای حساس روایت را نگه می داشتم و می گفتم خب بقیه اش را فردا شب می گویم.باز فردا می دیدم همه دور حوض جمع اند و منتظر مانده اند که دنباله ماجرا را بشنوند. چنان چاخان ها و چیزهای چرت و پرت می گفتم که خودم الان تعجب می ...
آنچه در 20 روز آخر بر مرتضی گذشت
پاسخش به حرف من مثبت بود، دستم را فشار می داد و اگر منفی بود، عکس العملی نداشت.مرتضی در جریان همه مسائل پزشکی اش بود و من به همین دلیل عصر سه شنبه در گوشش گفتم: مرتضی! اگر قرار باشد عمل شوی به خاطر پایین بودن پلاکت هایت، خونت بند نمی آید. از دیشب 10 واحد پلاکت و 6 واحد خون به تو تزریق کرده اند و فاکتورهای خونت 70 درصد بهتر شده است. (البته واقعیتش 70 درصد نبود و من امیدوارانه به مرتضی حرف زدم ...
گاهی به سبک زندگی شهید حمید باکری / از تحصیل در دانشگاه کلن تا شهادت بر اثر اصابت آر.پی.جی+ تصاویر
چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عملیات خیبر بود که با بی سیم خبر تصرف پل مجنون در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد. حمید باکری در حالی که به همراه یارانش برای حفظ این پل مهم می جنگیدند، بر اثر اصابت آر.پی.جی شهید شد و چون نتوانستند جسد او را به کشور برگردانند، مفقودالاثر نام گرفت. از روی پیکرش رد شوید سعید برند- بذار یه خاطره برات تعریف کنم، تو عملیات خیبر بود که باز کلی ترکش خوردم ...
دلایل شکل گیری داعشیسم در جهان
گروه سیاسی: سیدمحمد صدر دیپلمات باسابقه ایرانی و مشاور رئیس دولت اصلاحات، حالا مشاور ارشد مردی است که در خط مقدم مذاکرات سخت و پیچیده ایران با 1+5 ایستاده است. صدر برادرزاده امام موسی صدر است و در زمان روی کار بودن دولت شهید رجایی وارد وزارت امور خارجه شده است. خبرگزاری آنا به سراغش رفته تا به ریشه یابی تحولات منتطقه بپردازد. از دلایل شکل گیری داعشیسم در جهان سخن گفت و بر لزوم هوشیاری مسئولان ...
خاطرات پنجاه ساله با؛ تو این جان عاشق به من داده ای/ دلی چون شقایق بمن داده ای+ تصاویر
. آن موقع که سال 41یا 42 بود و مرحوم مشفق تازه ، ماشین ژیان خریده بود وقتی به دروازه همدان رسیدیم ، مشفق ماشین را نگه داشت و پیاده شدیم و گفتم که این جا خانه شما ست و پدرم هم کلبه محقرانه ای دارد و لطف کنید و در منزل ما این چند روز را بگذرانید و همه قبول کردند و یک هفته ای را در منزل پدری مهمان بودیم و پدر در خدمت مهمانان بود و بسیار زحمت کشید تا مبادا به آنان بد بگذرد. چون آن زمان مثل الان نبود ...
مراسم شعر خوانی و غبار روبی حرم حضرت معصومه (س)+گزارش تصویری و متن اشعار
تو تسبیح ذکر عام نباشد نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است که ازمن و تو درآن کوچه ازدحام نباشد تو محسنی، حسنی که حسین هستی، ازاین رو ...
بولتن موسیقی ؛ مجلۀ خبری روزانۀ موسیقی (6 اسفند)
بررسی شیوه های آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی باحضور حسین علیزاده ، پایان تور کنسرت چرا رفتی با اجرای همایون شجریان در زنجان، گلایه عیسی غفاری درخصوص کم توجهی دولت و مدیریتی به موسیقی، نارضایتی علیرضا افتخاری از وضعیت اجتماعی و اقتصادی، ارزیابی تاریخ 120ساله موسیقی ایران در آلبوم تو مرو و در نهایت پیشنهاد اضافه شدن رنگ موسیقی به مدارس در مراسم رونمایی از آلبوم موسیقی جرس سرخط مهمترین اخبار موسیقی امروز را به خود اختصاص داد. ...
نگاهی به آگهی تلویزیونی تولید کنند ه چای کاپیتان / محتوا فراموش شد
ساخت آگهی های تلویزیونی محصول چای د اشتم به این نتیجه رسید ه ام که مصرف کنند گان به سختی برند خود را د ر زمینه چای تغییر می د هند . د ر نتیجه تغییر ذائقه مشتریان از طریق تبلیغات د ر برخی محصولات مانند چای، قهوه و برنج بسیار حساس است و به برنامه ریزی د قیقی نیاز د ارد . براین اساس نشان د اد ن شخصیت برند د ر تیزرهای چنین محصولاتی از اهمیت ویژه ای برخورد ار است. همان طور که گفتم برای ساخت تیزرهای این ...
قهرمان آبروریزی!
آسایشگاه روانی بستری است و از همین رو مسیر تحقیقات ما تغییر کرد. آخرین شاهکار مرد روانی ... و اما آخرین شاهکار پیتر هور چه بود؟ به گفته برخی از مردم شهر سیدنی چندی پیش وقتی مسئولان در یک گرد همایی خاص قصد داشتند از یک مجسمه بسیار بزرگ رونمایی کنند، با صحنه عجیبی روبه رو شدند. یعنی درست زمان کشیدن پارچه از روی مجسمه ناگهان مشاهده کردند پیتر روی آن ایستاده و از آن بالا مشغول ادرار کردن ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
گاراژ اتو تاج تو میدون شاه بعد هم اون چک 10 هزار تومانی را که از حاج آقا بروجردی گرفتی و چک روز است، میبری حجره حاج آقا رضا اعظم و میگی این چک را پدرم داده برای پته حساب 5 شنبه. من هم می رم دنبال بقیه کارهای خودت و اگر زود تمام شد میام بازار و الا همونجا می مونی و اسداله را می فرستی سه دست بریون یا کباب از حاج علی تجدد بگیره و بیاد تا باهم ناهار رو بخوریم، اگه من دیر کردم شما ناهارتون را بخورید و ...
حاتمی کیا: کیارستمی را در جنگ ندیدم!
...> حاتمی کیا: چون از سینمای مستند آمدم برایم مهم بود آنچه که اتفاق افتاده و به چشم می بینم و می خواهم درباره شان حرف بزنم؛ عملا نوعی از سینما را دوست داشتم که حرفی بزنم که با مستند نزدیکی داشته باشد. یعنی مثلاً در سینمای داستانی خاکریزی را تصور کنید که یک طرف ایرانی ها و در طرف دیگر دشمن هست عراقی یا هر کس دیگر در این لحظه به عنوان فیلمبردار داستانی تو حق داری پشت به دشمن رو به سمت ...
با شهدای انجمن حجتیه بیشتر آشنا شوید
بدانید که اگر چنین چیزی باشد خیلی مرد و مردانه می ایستم و می گویم [انجمنی] هستم و از آن دفاع می کنم و هیچ ناراحت نیستم که بگویم هستم. به اضافه ی این که شما می دانید که امروز همه ی کسانی که می خواهند زیرآبی بروند، می گویند “بله، ما بودیم اما آمدیم بیرون”. مگر من مریض بودم، خب می گفتم بله من هم بودم، منتها آمدم بیرون و موضوع، ختم می شد. یا می گویند یک گروه از آن ها خیلی خوبند، آن ها که آمدند و رهبری امام ...
دیدار با یک "جانباز افغانستانی" مدافع حرم
خواب بلند شدم و گفتم یا امام رضا(ع). حال عجیبی داشتم بلند شدم وضو گرفتم و نماز مستحبی زیارت از همان جا خواندم. بعد ماجرای خواب را برای رفقا تعریف کردم، گفتند خوش به حالت. این یعنی امام رضا تو را قبول دارد. من باورم نمی شد در خواب قرآن خواندم. اشک هایم روی صورتم می ریخت و بچه ها به من می گفتند روح الله از تو قبول می کنند. الآن بعد از 6 ماه که روی تخت هستم به زیارت امام رضا(ع) رفتم. هر ...
خاتمی را برای فرار کردن از دست کروبی پیشنهاد دادم/فقط دولت وحدت ملی
.... کروبی گفت کدام خاتمی گفتم سید محمد. کروبی وقتی متوجه پیشنهاد من شد به یکباره از جا پرید و گفت راست می گویی! چرا به ذهن خودمان نرسید. خلاصه آن روز کروبی با خوشحالی فراوان رفت و من هم سریعا به جلسه دولت رفتم.آن روز گذشت. روز بعد این دیدار خاتمی با ناراحتی به من زنگ زد و کلی فحش و بد و بیراه به من گفت که چه کرده ای؟ شب گذشته 500 نفر به خاطر پیشنهاد تو به خانه من آمدند و تا پاسی از شب از خانه ...
خلبانی که روی بمب هایش می نوشت تقدیم به صدام + تصاویر
گفتم که باید یک نشانه ای بدهید که من مطمئن شوم آنچه از پیکر علی به من می دهید، خود علی است. لب مرز بودیم که به من گفتند که خانم دوگاهه آیا دست راست علی پلاتین داشت. من گفتم بله! علی عاشق فوتبال بود. برای همین در بازی دستش شکسته بود. دستش را گچ گرفت. اما بد جوش خورده بود. برای همین بار دومی که رفت امریکا، دوباره آنجا دستش را درمان کرد و در دستش پلاتین کار گذاشت. قرار بود بعد آمدن از امریکا پلاتین را ...