سایر منابع:
سایر خبرها
حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم
وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک) و السلام؛ محمد ابراهیم همت انتهای پیام/ ...
شب شعر ما ...در در دانشگاه تهران برگزار شد
بگو چه کم دارد؟ دل شد از این حماسه بی پروا حسبنا الله و حسبنا زهرا آه! این قصه آخری هم داشت عاشقی روی دیگری هم داشت *** می دونید رفتن دلبر یعنی چی؟ معنی لحظه آخر یعنی چی؟ باغ بی غنچه چه معنایی داره؟ آشیون بی کبوتر یعنی چی؟ جلوی چشم یه دختر، نیمه شب بردن تابوت مادر یعنی چی؟ بره یار ...
بنیاد در آینه مطبوعات
امروز با سخنرانی امام جمعه مشهد در مسجد العلی واقع در چهارراه زرینه برگزار می شود. خراسان چهارشنبه 13/12/ 93 به یاد تو درختی می نشانم 500 اصله نهال به نام شهیدان و توسط خانواده های آنان در منطقه 10 غرس شد. به گزارش شهرآرا محله، در این مراسم که با شعار به یاد هرشهید درختی می کاریم همزمان با فرا رسیدن روز درخت کاری برگزار شد، علاوه بر مدیرکل بنیا د شهید و امور ایثارگران ...
حضرت زهرا(س) همتای قرآن کریم است
...> حالا که به اینجا رسیدیم من مصیبتم را با همین شعر تلفیق می کنم که ما نرویم در خانه فاطمه چون خودش به سراغ ما می آید مرو ای گدای مسکین تو در سرای زهرا ما همین که آمدیم اینجا [و] گفتیم: صلّی الله علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیک وَ علی أبیک و علی بعلک و بنیک و علی السرّ المستودع فیک همین که آمدیم، عرض حاجت کردیم. وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام در مراسم تجهیز زهرا اشک ریخت، عرض کرد: یا رسول الله ...
چهل حدیث درباره حضرت فاطمه (س)
. ای مادر حسن و حسین! هنگامی که جد ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را ملاقات نمودی سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت علی می فرماید: من خداوند را شاهد می گیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دست های خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظه ای به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد: ای ابوالحسن! حسین را از روی سینه فاطمه بردار ...
تشکر عُمَر از قُنفُذ!
...، نزدیک بود دل هایشان شکافته و جگرهایشان پاره پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند اما عمر در را آتش زد، همین که در مقداری باز شد، آن را با فشار سختی گشود، در حالی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) پشت در بود و بین در و دیوار این ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنین آن حضرت شد و حضرت از هوش رفت و زمانی که به هوش آمد، دید امیر المومنان علیه السلام را کشان ...
این فصل عاشقانه است
: "زندگی من باید همه چیزش برای خدا باشد. اگر می خواهید با من ازدواج کنید، صحبت کنیم". اما حالا می داند، یعنی احساس می کند که اینها نبود. عشق و عاشقی هم نبود؛ از حاجی تا همان لحظه عقد خوشش نمی آمد، حتی بدش می آمد! یک جور توفیق بود یا رحمت، یک خوبی ای که خدا خواست و به او رسید؛ انگار سهم او باشد. پدرم گفت: "تو هرجا رفتی آبروی مرا بردی. حالا جوان مردم هرجا برود مردم می گویند جای حلقه برایش یک ...
آیت الله جوادی آملی:فاطمه همتای قرآن کریم است
.... یتلوا علیهم آیاته، یعلّمه الکتاب والحکمه و یزکّیهم. این چهار برنامه را مستقیماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده می کرد. و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی می فرستاد؛ یعنی حسن و حسین سفیران فاطمه بودند. اینکه در آن قصه است که وجود مبارک امام حسن گزارشی می داد، بعد عرض کرد: مادر! امروز گویا یک بزرگواری مرا می بیند، قلّ بیانی و کلّ لسانی، لعلّ سیّداً یرانی. این ...
مصیبتی بزرگ در شهادت حضرت زهرا(س)
شفاهی به امام علی(ع) به صورت کتبی نیز وصیت نامه نوشتند که امام وقتی وارد خانه شدند و صدیقه طاهره(س) را در حال شهادت دیدند زیر بالش ایشان این وصیت را یافتند. لذا بزرگترین مصیبت این بود که نگذاشتند مقام واقعی و حقیقی صدیقه طاهره مشخص شود. حالا که به اینجا رسیدیم من مصیبتم را با همین شعر تلفیق می کنم که ما نرویم در خانه فاطمه چون خودش به سراغ ما می آید مرو ای گدای مسکین تو در سرای زهرا ما ...
شعر آئینی؛چند غزل ناب ویژه ایام فاطمیه
...> مسلمونای بی خدا جم شدن تا مزد پیغمبر شونو بدن جلو چش علی تو شهر احمد به پشت در کوثرشو سوزوندن بچه هی خدا خدا می کردن هیزما پشت خونه جا میکردن بال و پری می سوخ میون آتیش یه عده هم فقط نیگا می کردن وقتیکه حرف تازیونه اومد جراحتی رو دست و شونه اومد تازه غلاف نفس زنون سر رسید که دور بازو یه نشونه اومد ...