سایر منابع:
سایر خبرها
قلبم را در ایران جا گذاشته بودم
به گزارش جام جم ورزشی ، او خیلی زود دوقطبی فوتبال ایران را ساخت ، موافقان و مخالفان چیرو میدانی را می ساختند که او از قهرمان تا سیاه باز نام گذاری می شد. آن روزها بلاژوویچ در میان همه آن حرف های جذاب ، هر از چند گاهی به دستیارش اشاره می کرد. دستیاری که در زبان او همواره با لقب پرفسور از او یاد می شد.برانکو مغز متفکر تیم چیرو بود، آن زمان کم حرف بود، بدون نمایش ...او و بلاژوویچ مثل دو قطعه پازل ...
خبر ویژه کیهان از صحبت های جدید فرزند شاه
جهانگیری و روحانی ختم نشد و علی یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور نیز از فعالیت های ستاد انتخاباتی روحانی برای انتخابات مجلس حرف زد و از تلاش برای کسب کرسی های مجلس گفت. یونسی در سفر به سیستان و بلوچستان در جمع اعضای ستاد انتخاباتی حسن روحانی گفته بود: ستادهای انتخاباتی حسن روحانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری راکد شده است و این به زیان دولت است. ستادهای انتخاباتی دکتر روحانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری نه ...
طنز/ اعترافات یک ساندیس خور: ساندیس چشمم رو کور کرده بود!
...> +آری... میبینم! ننگ بر این رژیم.... پشیمونم! -غیر از شرکت توی راهپیمایی کارهای دیگه ای هم میکنید؟ +اگر لازم باشه آره... -مثلا چی کار؟ +مثلا یه بار شب انتخابات 88 ما رو بردن یه جا کلی برگه رای دادن بهمون روی همه ش اسم احمدی نژاد رو نوشتیم! -ننگ بر تو! +آری... ننگ بر من! -پس اون 24 میلیون کار تو بود؟! +من و ...
قهوه خانه- انتخابات- لوطی ها و ... فلان(نکته)
هم دیده می شد. روی یکی نوشته شده بود ورود افراد معتاد ممنوع و دیگر اینکه بحث سیاسی ممنوع ! به قهوه چی که از کنارم رد می شد گفتم: صاحب اینجا کیه؟ با دست اشاره کرد: ایشون- آسید رضا- نزدیک رفتم و پس از سلام گفتم: من اوضاع انتخابات را بررسی می کنم. بحث انتخابات اینجا ممنوعه؟ آقا سید با مهربانی پاسخ داد البته نه برای شما! گفتم: چطور؟ گفت: اون تابلو رو برای کسانی زدیم که معقول حرف نمی زنند شما که آدم با ...
این ماجرا یک افسانه نیست+عکس
بیت رهبری غذای نذری اش را می آورد خانه می گفت این را یکدفعه نخورید. بگذار هر وقت غذا درست کردی توی هر غذا یک قاشق بریز برای تبرک. برای اینکه بتواند داخل حسینیه شود از صبح می رفت. می گفتم خسته نمی شی این همه ساعت؟ می گفت: نه. هر وقت هم که سخنرانی آقا از تلویزیون پخش می شد می زد توی سینه اش می گفت: آقا من پیشمرگ شما شوم. واقعا صادقانه می گفت که به آرزویش هم رسید. *دیدار با خانواده شهدای ...
همسر عزیزم! شما حسینی باش و من زینبی می مانم!
.... انگار می خواستند حرفی بزنن اما جرات ابراز نداشتند. یکی از دوستان صمیمی ام جلو اومد و گفت: شهناز اگه بفهمی همسرت قراره تا چند روز دیگه بیاد، چه حسی داری؟ گفتم: آخه این حرفا چیه وقت کار. اگه بیاد که معلومه چه حسی دارم! از ذوق غش می کنم . دوستم گفت که برادرش کارمند نیرو هوایی هست و اون خبر آزادی اسرا را داده. حرف اون روز رو به شوخی گرفتم. فکر آزادی خسرو برام غیرقابل باور بود. اما شب، اخبار داشت ...
کودکان کار در اوج
بهترشدن می گوید؛ اینکه مجبور بوده یکی دوسال دیرتر به مدرسه برود. خودش می گوید قبلا توی خیابان دستفروشی می کرده و الان کارش به فروشندگی در مترو رسیده. نرگس می گوید شاید بشود این روزها کمتر کار کرد ولی قید کار کردن را نمی شود زد تا کمک خرج خانواده بود. وقتی از آرزوهای سال های دور حرف می زنیم دست برادرش را محکم می گیرد و موقع رفتن فقط به گفتن همین یکی دو حرف بسنده می کند: خودم رو نمی دونم ولی علی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (231)
مامان بزرگ من از تو دلسوز تره، باید کاندید بشه واسه مجلس؟ رای بدهید و برنده یک اجاق گاز شوید! 29. خانمم احترام ویژه ای برای جایگاه مهندسا قائله، هر شب میگه مهندس این آشغالارو بذار دمه در. 30. میگه اگر میخاین مخالفتتون رو با BBC نشون بدین به لیست اصولگرا رای بدین. ما بخایم مخالفتمون رو با BBC نشون بدیم فوقش اخبار رو از شبکه یک میبینیم. تعامل و رقابت سالم میان هواداران دو رقیب انتخاباتی! ...
بی قانون
بمونه باهاش برسم خونه. بعد آزمایش هم چون ناشتا بود ید و سر صبحی جگرکی ها باز نیستن تا خونسازی انجام بد ید ، با رنگ پرید ه و تلوتلو خوران راه میفتید تو خیابون و تاکسی ها هم مورد مشکوکی مثل شما رو فقط به فرم د ربستی سوار میکنن. شما هم که با وجود د اشتن د فترچه بیمه، تمام پولتون رو به همراه کارت ملی و ساعت مچی گرو گذاشتید تو آزمایشگاه، راه میفتید سمت مترو اما چون رنگتون پرید ه و زیر چشماتون گود ...