سایر منابع:
سایر خبرها
، ترجمه سحر قدیمی، نشر نون در این کتاب، خواننده به ذهن مادری خوابگرد می رود که هیچ چیز را به درستی به یاد نمی آورد. نویسنده، داستان کتاب را یک سال بعد از ربوده شدن پسر ایزابل، میسون، شروع می کند. ایزابل که گذشته ای پریشان و کابوس وار داشته به این فکر می افتد که شاید خودش مقصر ناپدید شدن پسرش باشد... ایزابل دریک گزارشگر یک نشریه است که بعد از ازدواج، به دورکاری روی آورده. ناپدید ...
به گزارش سلام نو به نقل از خراسان، زن 22 ساله ای که فقط 4 ماه از ازدواجش می گذرد، پس 3 بار کشیدن کارش به بیمارستان، به پلیس پناه برد. او گفت: حدود یک هفته بعد، در حالی که دستم در گچ بود، خواهرم مرا به منزل اردشیر برد که قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند. آن شب نازیلا و اردشیر در کنار یکدیگر قلیان کشیدند و مشروبات الکلی مصرف کردند. اما وقتی خواهرم برای دقایقی به بیرون از خانه ...
است ازدواج کرده و سر خانه و زندگی خودش رفته؛ من با دختر کوچکم نورا که 16 ساله است زندگی می کنم؛ اما نورا به آشپزی و کار خانه علاقه چندانی ندارد. به هیچ وجه. بازیگرها امنیت شغلی ندارند. 3 سال کرونا کسی سراغ ما را نگرفت. اگر سال ها جلوی دوربین نباشی، ولو نیاز به کار هم داشته باشی، کسی نمی پرسد کجایی؟ برای همین موافق بازیگری بچه هایم نبوده و نیستم و دختر بزرگم کارشناسی ارشد روانشناسی خوانده ...
بهاره رهنما بهاره رهنما در خانواده ای 5 نفره متولد شد. پدرش جلال رهنما و مادرش پروین قائم مقامی بازیگر ایرانی است. وی یک خواهر و برادر دوقلو به نام های بهانه و رهام دارد که متولد 1343 هستند و از بهاره بزرگترند. برادرش رهام دکتر و خواهرش بهانه شاعر می باشد که در خارج از کشور زندگی می کنند. در 2 سالگی از اراک به تهران نقل مکان کردند و در سال 1357 در بحبوحه انقلاب اسلامی با خانواده به کشور ...
، اردشیر مرا درخیابان دید و دوباره از من خواستگاری کرد. من هم که تحت تأثیر حرف های عاشقانه و محبت های او قرار گرفته بودم، به طور ناگهانی تصمیم به ازدواج با او گرفتم که 3 فرزند پسر و دختر داشت. اگرچه مادر و خواهرم نازیلا به شدت مخالف این ازدواج بودند اما من توجهی نکردم و با اردشیر ازدواج کردم. وقتی از محضر به خانه بازگشتیم ناگهان به پرخاشگری پرداخت و با کتک مرا به خلوتگاه خودش برد! به طوری که دیگر از ...
های منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبان های سریانی و عربی آشناکرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. مادرش تصمیم گرفت با خانواده اش به آمریکا کوچ کند. در 25 ژوئن سال 1895، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش، لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ...
نزد یکی از خواهرانش که سال ها پیش ازدواج کرده و در تهران زندگی می کرد بفرستد تا عصمت بتواند در تهران درس بخواند و البته خرجی هم از روی دوش خانواده برداشته شود. عصمت همراه با دوست پدرش که راننده کامیون بود از بابل به تهران آمد و وی عصمت را در محله سرچشمه تهران به خواهرش تحویل داد. پس از مدتی عصمت از خواهرش مولود خواست او را به مدرسه ببرد چراکه او دوست دارد درس بخواند. مولود او ...