سایر منابع:
سایر خبرها
بیماران ای بی هم جزء معلولان در نظر گرفته شوند
حمایتی پانسمان را دریافت می کنند؛ ضمن اینکه طرح بانک اطلاعات و ثبت اطلاعات و مدارک بیماران توسط دانشگاه علوم پزشکی ایران در حال اجراست . وی از مسئولان خواست تا ای بی جزء معلولیت شناخته شود و اظهار کرد: بر اساس اطلاعات به دست آمده تاکنون 11 هزار و 300 خانواده دارای 2 معلول در کشور شناسایی شده اند و قرار است به آنان مسکن تعلق بگیرد که اگر بیماران ای بی هم جزء معلولان در نظر گرفته شوند می ...
ارتباط نامشروع دختر جوان با مدیر شرکت
صدات کنم؟ خنده ای تلخ گونه کرد و آهسته گفت: چی فکر می کردم چی شد. گاهی گل های زینتی خانگی درست می کردم افسوس که نمی دانستم روزی گل وجود خودم در تند باد روز گار پژمرده خواهد شد. مشتری پرو پا قرص کلاس های فنی و حرفه ای بودم، به آینده بسیار امیدوار بودم. پدرم کارمند بود و مادرم خانه دار، ما دوخواهر و یک برادر بودیم، خواهرم فرشته 4 سال و برادرم محسن 6 سال از من کوچکتر بودند، پدر و ...
فرهنگ در رسانه
سینما و تلویزیون ایران در سال های اخیر بدل شده را کاملاً پوشش دهد و البته در این مسیر به شدت هم موفق بوده و یتیم خانه ایران به لحاظ تصویرسازی یک برهه تاریخی صد سال قبل به شدت مؤثر عمل کرده است. داستان یتیم خانه ایران با خاطره گویی پیرزنی آغاز می شود که بر مزار میرزا نشسته و اتفاقاتی را بازگو می کند که سال ها پیش از این برای پدرش که همان قهرمان داستان است، رخ داده است. در این مرور خاطرات ...
سودای وزارتخانه حیات و ممات
داری و روزی نیست که درد و آهی از آن به گوش نرسد. قائم مقام 50 ساله وزارت بهداشت ایران که بی میل بر کرسی اول وزارت بهداشت نیز نیست، در آخرین روز سال 94 لقب آخرین میهمان خبرگزاری را نیز به خود اختصاص داد و در گفت وگویی بی پرده از حال هوای سلامت ایرانی گفت که مردمانش دو سالی است کمی طعم جز درد بیماری را تا حدودی چشیدند، ولو اینکه حریرچی خود معتقد است هنوز در امتحان میان ترم هستند و نمره ...
با قلب هایمان می خندیم
دخترخاله همان معنا را داشت! یک سال از زندگی مشترکشان گذشته بود که نرگس چشم به دنیا گشود؛ چشم هایی که مانند چشم های پدر از دیدن دنیا و زیبایی هایش محروم بود. درک این موضوع تا چند روز غمگین شان کرد اما آنها می دانستند تا شقایق هست زندگی باید کرد...، به همین سبب وقتی پدر خانواده به همسرش می گوید: تو هیچ مسئولیتی در قبال ما نداری! برو و زندگی دیگری آغاز کن! مادر خانواده با خنده می گوید: تو را دوست دارم ...
عکاسخانه نخستین عکاس زن ایران
.... آن سال ها که عکاسی آن هم از خانم ها در مجالس به تازگی باب شده بود، عروس و دامادهایی که به عکاسخانه می آمدند تا عکس هایشان را ببینند، رفتارشان بسیار جالب بود. تعجب و ذوق زیادی داشتند. داریوش خاطرات بسیاری از عکاسی کردن با مادرش در دهه های 40 و 50 دارد. او می گوید: در یک مراسم عروسی مادرم چند حلقه فیلم عکاسی کرده بود. مراسم تمام شد و پدرم حلقه های فیلم را برده بود تاریکخانه تا ظاهر کند و ...
اولین منبرم دوش پدرم بود/ سید ذاکر می گفت با من بخونی خرابت می کنند/ خیلی ها گفتند که از سیدصادق ...
جویم او را ... . اولین منبرم روی دوش پدرم بود. در هیئت صنف بزازهای تهران هم که هیئت رسول ترک بود، امسال قسمتم شد که بعد از 18 یا 19 سال به آن جا رفتم. بزرگان زیادی در آن جا بودند. روز دوازدهم محرم بود و در حضور پیشکسوتان، به من گفتند که نوحه را بخوان. آدم به یه جایی می رسه نباید گذشته اش را فراموش کنه. چند سالی در هیئت یازهرا (س) مداحی می کردم. آن زمان که در این هیئت می خوندم، حاج محمود ...
روایتی تکان دهنده از کارگردانی که 25 سال نماز شبش ترک نشد
شهرت زیادی داشت خواهر مرحوم سلحشور درباره هیأت خانگی و خانوادگی ایشان اینگونه می گوید: حاج فرج اصرار داشتند که در خانه شان هیأت برگزار کنند. بعد از چند سال در جلسه ای خانوادگی مطرح شد که این هیأت در منزل خواهرها و برادرها به صورت گردشی برگزار شود، بعد از شنیدن نظرات همه، برادرم مخالفت کرد و گفت: نه، اگر شما دوست دارید در منزلتان جلسه بندازید، بندازید اما من ماهی یک روضه خود را می اندازم و هر ...
بیوگرافی مریم خدارحمی + تصاویر خدارحمی
: مادرم رفته بود خانه خواهرم در اصفهان. در این میان حال مادرم به صورت اورژانسی بد شده بود و از بیمارستان با من تماس گرفتند ولی من به خاطر حرفه خاصم بازیگری نتوانستم تا 3 روز به اصفهان بروم، سختی زیادی کشیدم تمام سکانس ها را با بغض بازی کردم و تنها کاری که کردم از خدا خواستم مادرم را برایم نگه دارد. بعد از 3 روز که به من اجازه دادند بروم زمانی که پیش مادرم حاضر شدم با خبر شدم او در آستانه سکته مغزی ...