شرایط “عنوان می کند و می افزاید: او هیچ گاه از ماموریت های سخت کنار نمی کشید و همیشه آماده ماموریت بود،او در ورزش کوهنوردی توان بالایی داشت و همیشه در همه لحظات با لبخند جلو می آمد و خاطرات زیبایی برای بچه ها به یادگار گذاشته است. شهیدعلیرضا صفرپور از ابتدای دفاع مقدس وارد جبهه می شود و به مدت 20 ماه به صورت بسیجی و داوطلبانه در جبهه های 8 سال دفاع مقدس جنگید تا در سال 63/1/28 به عضویت ...
مجموعه شعر هنوز هم یکی از اتفاقات خوب ادبیات در سال 95 است چراکه سال ها منتظر چاپ آن بودیم. این کتاب به معنی واقعی کلمه، مجموعه شعر است زیرا شعرهایی در قالب های مختلف در آن مشاهده می شود. وی ادامه داد: من با شعرهای این کتاب زندگی کردم و خواندنش برایم لذت بخش است. این مجموعه از نظر زبانی بسیار کتاب قوی است چراکه شعرها به زبان امروز سروده شده اما شعر دیروز و کلاسیک ما را نیز دنبال می کند و ...
) دارید؟ می خواهم بگویم عمه جان، ابوذرم آمد تا مدافعت شود. هوای من را داشته باش. هوای بی قراری هایم را و دل بی تابم را. خانم جان دست من را هم بگیر تا بتوانم مدافعت شوم. تو خود می دانی که من چقدر ابوذرم را دوست داشتم و او را به تو هدیه کردم. من از دوست داشتنی ترین زندگی ام گذشتم تا به لبخند رضایتی از تو برسم. من از او گذشتم تا تو بار دیگر بند های اسارت را نبینی. بی بی جان عاقبت من را هم چون ابوذرم شهادت قرار بده و زیارتی که حلاوتش طعم تلخ فراق را از من دور کند. *روزنامه جوان ...
حوزه هنری به عنوان پرچمدار هنر انقلاب اسلامی در سال 1395 برنامه های متنوعی را برای روز هنر انقلاب اسلامی تدارک دیده بود و به همین دلیل هفته هنر انقلاب اسلامی بین روزهای 20 تا 27 فروردین در این نهاد انقلابی برپا شد. آیین هایی که هر یک ادای دینی بود که همه شهیدانی که در راه انقلاب اسلامی جان خود را در طبق اخلاص قرار دادند. حوزه هنری در طول روزهای هفته هنر انقلاب اسلامی همه تلاش خود را به کار گرفت تا پر شورتر از همیشه این روز و هنر انقلاب اسلامی را گرامی بدارد. ...
بیسیم به فرماند ه شان پیام د اد به امام (ره)بگویید شیاکوه لرزید اما انشایی نلرزید . ققنوس هوا نیروز سرلشکر خلبان شهید کشوری افتخار بالاترین پرواز جنگی د نیا سرلشکر خلبان شهید شیرود ی نیروی هوایی ارتش، کابوس شب و روز صد ام، سرلشکر شهید خلبان عباس د وران سید اسرای ایران، با 18 سال اسارت سرلشکر شهید خلبان لشکری حماسه بزرگ ناوچه پیکان د ر آب های خلیج فارس، د ریاد ار شهید ابراهیم همتی تفنگد اران نیروی ...
طبیعت تا صحنه های جنگ موفق عمل کرده و همچنین اثر حاضر از ویرایش صحیح و مناسب برخوردار است. در بخش کلام آخر خاطره نگار اثر، مهناز فتاحی شرحی از موقعیت فعلی فرنگیس حیدرپور و اعضای خانواده اش ارائه می دهد و پایان کتاب، بخش تصاویر با 85 تصویر و 9 سند مرتبط با موضوع کتاب است. چاپ اول (1394) کتاب فرنگیس ؛ خاطرات فرنگیس حیدرپور، با خاطره نگاری مهناز فتاحی در 354 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 15000 تومان از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است. * وطن امروز - علی الله سلیمی ...
...> از روزهای تولد سردار شهید "اصغر فتاحی" تا زمان عروج این شهید والامقام بیان شده است، شاید بتوان گفت که بیش از نیمی از کتاب مربوط به زندگی شهید "فتاحی" در دوران دفاع مقدس است. در یکی از خاطرات شهید "فتاحی" تحت عنوان رمضان سند مظلومیت سردار چنین آمده است: داغ مظلومیت یاران رفته در عملیات رمضان بر دل فرمانده جوان عجیب سنگینی می کرد. آخر اصغر فقط فرمانده گردان نبود، با همه بچه ها دوست ...
...> فاطمه دربندی متولد 1373 همسر شهید محمد زهره وند است که در حال حاضر مشغول فراگیری تحصیلات حوزوی است و به گفته او زمانی که محمد به شهادت رسید ریحانه دردانه پدر تنها یک سال و هشت ماه داشت. وی می گوید: تنهایی و تب وتاب دلتنگی و بیقراری برای محمد برایم دردناک است اما افتخار می کنم که همسر شهیدی هستم که یک ملت به وجودش افتخار می کنند. گفت وگویی با محوریت شهدای مدافع حرم- سبک زندگی شهید زهره وند ...
پر می شد که عده ای ایستاده گرد او برای کسب علم و فضیلت جمع می شدند و به شدت به دانش و شخصیت با اخلاقش علاقه داشتند. بار ها دیده بودم که وقتی در رابطه با انتقادهایی به چند مسئول والامقام از سازمان محیط زیست فعلی و بخصوص ریاست این سازمان در گروه های تلگرام توسط خوانندگان مطالبش درج می شد، عده ای نا شناس با تهمت زدن و ناسزا گفتن او را پیرمردی خرفت و نادان خطاب کرده و مورد حقارت قرار می ...
عراقی بچه ها را به کافر و اسرائیلی بودن متهم می کند، بدون واهمه بلند می شود و محکم پاسخش را می دهد. (ص 263 - 264) آنطور که اسرا بارها گفته اند، همیشه سخت ترین لحظات اسارت، ساعات اولیه بود. رباط جزی هم در این بخش صحنه های دلخراشی را از این لحظات تعریف می کند. بلافاصله حرکت مان دادند و ما را از سنگر خارج کردند. پشت سر هم بیرون می آمدیم و لحظاتی در انتظار آمدن ماشین ماندیم، اما صحنه ای دیدیم ...
خانه
