سایر منابع:
سایر خبرها
خیانت مرد مشهدی منجر به فروپاشی زندگی مشترک شد / زن این زندگی حس جنون داشت
کند و سوگند خورد که دیگر باکسی در ارتباط نباشد. از سوی دیگر هم مرا به کلاس های شیرینی پزی فرستاد تا این حرفه را یاد بگیرم. مدتی بعد در خانه سفارش می گرفتم و شیرینی های مختلف را برای فروشگاه ها تهیه می کردم اما نمی توانستم خیانت همسرم را فراموش کنم. این بود که من هم در فضای مجازی با جوانی آشنا شدم و با او ارتباط پیامکی برقرار کردم. چندبار هم به دیدارش رفتم و با او به گفت وگو ...
خواستم همسرم رو امتحان کنم خودم بیچاره شدم
وقتی نازی داشت شماره می گرفت با کمال تعجب دیدیم اون شماره شماره مرجان است. سراغ مرجان رفتم و دعوای بدی باهاش کردم اما وقتی مرجان لب باز کرد و داستان دوستی اش با پوریا را تعریف کرد دیگه نتونستم تحمل کنم. پوریا مرجان را صیغه کرده بود و بعد از این ماجرا دعوای بدی بین من و پوریا رخ داد و دعوا به خانواده ها کشید و نهایتا پوریا من رو طلاق داد و با مرجان ازدواج کرد. کدخبر: 987755 1403/01/25 07:41:00 لینک کپی شد ...
شوهرم فیلم خیانت های من را دید و...
.... از روی کنجکاوی کلید را برداشتم و برای خودم یک نمونه ساختم. بعد هم مدام فکرم درگیر بود که این کلید مال کجاست تا اینکه بعد از چند روز متوجه شدم او یک خانه مجردی دارد. ماجرا از کجا آغاز شد مرد جوان ادامه داد: پس از ورود به خانه یک دوربین در آنجا نصب کردم تا متوجه شوم همسرم در این خانه چکار می کند. بعد از چند روز وقتی فیلم دوربین ها را دیدم شوکه شدم چون همسرم در آن خانه با ...
دزد منزلشان را بخشید درخواست و طلاق داد
.... تا این که در کمال تعجب وقتی یک روز به دادگاه رفتم متوجه شدم شوهرم رضایت داده و از خیر طلاها گذشته است. خیلی تعجب کردم و در نهایت چنان دعوایی به پا شد که هر دو تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم. شوهرم باید به خواسته و نظر من هم احترام می گذاشت. در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم از وقتی دزدی شد، دیگر مثل سابق نبود. همیشه حالش بد بود. استرس داشت. وقتی هم که ...
مرد تهرانی زن سابق خیانتکارش را کشت و خودکشی کرد
...> به دنبال اعترافات این مرد، بقایای جسد زن جوان که در گودالی در دماوند دفن شده بود، کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد. افشای رابطه سیاه مأموران در گام دیگری از تحقیقات سراغ دوست صمیمی اکبر رفتند و او را بازداشت کردند. این مرد گفت: چند سالی از ازدواج نادر و همسرش نگذشته بود که برای نخستین بار همسر او را در یک جشن عروسی ملاقات کردم. او زن زیبایی بود که توجه مرا جلب کرد ...
طلاق عجیب همسر مجری معروف تلویزیون!
...، اما خیلی زود از کارش پشیمان شده بود. آن موقع همسرش اجازه ملاقات فرزند شش ماهه شان را به او نمی داد تا اینکه خانواده ها وساطت کردند تا با گرفتن مهریه اش به خانه برگردد و اگر مشکلاتشان دوباره شروع شد دادخواستش را پیگیری کند. زن سیاه بخت گفت: وقتی به خانه برگشتم و بار دیگر فرزندم را در بغل گرفتم به خودم قول دادم تا بزرگ شدنش سختی ها را به جان بخرم و دم برنیاورم. ...
شوهرم در مرگ پسرم مقصر است، طلاق می خواهم
ثریا بعد از 20 سال زندگی مشترک و در حالی که وضعیت روحی آشفته ای دارد تصمیم گرفته از همسرش جدا شود. این زن داستان زندگی مشترک و جدایی اش را برای اعتمادآنلاین روایت می کند: *سال های زیادی با همسرت زندگی کردی. حالا چرا تصیم به طلاق گرفته ای؟ پسر 16 ساله ای داشتم که به خاطر ندانم کاری شوهرم جانش را از دست داد. برای همین او را نمی بخشم. *مگر شوهرت چه کرد که ...
از زندگی متنفر بودم، زن و 2 بچه ام را کشتم
ساعت 8 و 30 دقیقه صبح دوشنبه 21 فروردین ماه مردی با صورتی بهت زده و آرام وارد کلانتری رباط کریم شد و در یک جمله کوتاه اما شوک آور گفت: من همسرم و 2 پسرم را کشتم! این جمله کافی بود که افسر کلانتری گشت ویژه ای را به خانه این مرد در شهر پرند بفرستد. وقتی مأموران کلانتری به طبقه هفتم ساختمان رسیدند با صحنه دلخراش 3 جسد غرق در خون روبه رو شدند. دقایقی بعد بازپرس کشیک قتل به همراه تیم جنایی ...
زیباترین و جذاب ترین زوج های بازیگر ایران / + اسامی باورنکردنی ، عکس ها و بیوگرافی
زنان پیشگام بازیگری درسینمای ایران است، در 15 سالگی عاشق شاهرخ فروتنیان می شود و در نهایت بعد از 5 سال مخالفت پدر در 20 سالگی با او ازدواج می کند. چهره آزاد در مصاحبه ای گفته است؛ عدد 22 برایم جالب است، زیرا تولدم در روز 22 بهمن ماه است، روز تولد همسرم 22 تیر و روز ازدواجمان در 22 مهر است، به همین دلیل عدد 22 را دوست دارم. 3.سحر ولدبیگی و نیما فلاح زوج زوج های هنرمند بی ...
مهمانی شبانه راز مادر و دختر را لو داد!/ شوهرم می خواهد مرا طلاق بدهد+جزئیات
و رفت و آمدهای آنها باشم چون فکر می کردم اگر خودم بدانم و نظارت کنم کافی است و به همین خاطر این راز را پیش خودم نگهداشتم و به شوهرم چیزی نگفتم. همه چیز به خوبی پیش می رفت و من هم کم کم با شهرام آشنا شدم و در زمان هایی که همسرم سرکار بود همراه دخترم و دوست پسرش به بیرون برای خرید، سینما، پارک و گشت و گذار می رفتم تا اینکه چند روز پیش شهرام به گوشی دخترم زنگ زد و او را به جشن تولد یکی از ...
راز قتل استاد دانشگاه در قلب زن خائن پنهان بود
آغاز شده بود دختر جوانی به پلیس آگاهی رفت و اطلاعات تازه ای به پلیس داد. افشای راز جنایت خانوادگی دختر جوان گفت: مدتی است با زن جوانی به نام شیرین آشنا شده ام. ما در مدت کوتاهی که با هم دوست شده ایم رابطه صمیمانه ای با هم داریم. شیرین بارها با من درد دل کرد و گفت با همسرش که استاد دانشگاه است رابطه خوبی ندارد. من و شیرین به تازگی در کافه ای در پارک کوهسار رفت و آمد داریم که ...
دروغ عجیب داماد منجر به طلاق همسرش شد + جزئیات
را با شرمندگی پایین انداخت و گفت: بله درسته اما من از آن خانه بیرون آمدم چون نمی خواستم مثل پدرم باشد. او آنقدر مادرم را آزار داد که دق کرد و مرد. وقتی مادرم را از دست دادم از آن خانه بیرون آمدم. خودم روی پای خودم ایستادم و زندگی ام را ساختم. من به همسرم دروغ گفتم چون عاشقش بودم و نمی خواستم او را از دست بدهم اگر خانواده مرا می دید هرگز حاضر نمی شد با من ازدواج کند. او از خانواده ...
قتل خونین زن مطلقه پایان 4 سال رابطه عاشقانه / او به من خیانت می کرد!
. 4 سال قبل با سارینا که از همسرش جدا شده بود آشنا و به او علاقمند شدم .در این مدت ما رابطه عاشقانه ای با یکدیگر داشتیم. من در این سال ها 70 میلیون تومان پس اندازم را به او داده بودم و او را مانند همسرم می دانستم .اما مدتی بود به رفتارهایش مشکوک شده بودم. آخرین بار گفته بود قصد دارد به شهرستان بروجرد برود و خانواده اش را ببیند .من حرفش را باور کردم .اما چند روز بعد مرد همسایه حرف هایی زد که از ...
همسر احمدرضا عابدزاده کیست؟
که دخترم را در تهران به دنیا آوردم. احمدرضا از همان سال ها درگیر فوتبال بود و من با توجه به سن و سالی که داشتم زندگی را در دست گرفتم که احمدرضا به من سپرده بود. من در طول این مدت خیلی چیزها یاد گرفتم. خیلی زود تجربه کسب کردم و بزرگ شدم. شاید آن روزی که احمدرضا را به بیمارستان بردند هر کسی به جای من بود خیلی هول می شد ولی من خونسردی خودم را حفظ کردم. شاید باورتان نشود ولی من ...
گودرزی تشریح کرد: قتل زن افغان توسط همسرش روی پشت بام
پس از مدتی همسرم با خواهرم به صورت مخفیانه و غیرقانونی به کشور ایران آمدند، از او خواستم به خانه برگردد اما مخالفت کرد به همین خاطر 4 ماه قبل به ایران آمدم و در شهرهای اصفهان و دماوند کارگری کردم. پس از اطلاع یافتن از محل سکونت همسرم، شب حادثه به منزل خواهرم رفتم؛ سر همین موضوع دوباره با یکدیگر مشاجره کردیم و خیلی خشمگین شدم در ادامه برای صحبت کردن با تلفن به پشت بام رفتم؛ دقایقی بعد همسرم نیز به ...
ماجرای سقوط زن جوان از پشت بام؛ قتل یا حادثه؟!
؛ دقایقی بعد همسرم نیز به آنجا آمد که عصبانی بود؛ درگیری شدیدی میان ما رخ داد و من در این میان همسرم را از پشت بام هل دادم که منجر به سقوط مرگباری شد. رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی، مرد جوان به اتهام ارتکاب قتل عمدی به زندان معرفی شد و سیر مراحل قانونی پرونده ادامه دارد. بیشتر بخوانید قتل همسر صیغه ای به دست پیرمرد بازنشسته مرد تویسرکانی، پنج روز با جسد همسرش زندگی کرد! اولین قتل تهران در سال 1403 رقم خورد کشف جسد خون آلود مرد جوان داخل گونی در بزرگراه آزادگان ...
ازدواج به اجبار!
به سه چهار ماه نکشیده مراسم عروسی را برگزار کردیم. الهه زن بدی نبود. زیبا بود و من مثل یک الهه او را می پرستیدم، اما ... با من روراست نبود! درآمد فست فودی را برای خودش برمی داشت و یک ریالش را در خانه خرج نمی کرد. اعتراضی هم نداشتم، اما این که مرا محرم مسائل خود و خانواده اش نمی دانست، عذاب آور بود. برادرش کلی بدهی بالا آورده بود و داشتند او را می انداختند زندان و الهه ...
رویای کثیف انتقام زن جوان از شوهر خائن! / فرزاد فقط 18 سال داشت!
که تحقیقی درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او انجام بدهند با این ازدواج موافقت کردند و ما 8 ماه بعد زندگی مشترکمان را درحالی آغاز کردیم که من همه تلاشم را برای رضایت و آسایش همسرم به کار می گرفتم. اوایل زندگی خوب و شیرینی داشتیم اما زمانی که فرزند دومم به دنیا آمد تازه فهمیدم که ابراهیم به طور پنهانی با دختری ازدواج کرده است که در دوران مجردی با او ارتباط داشت! این موضوع روح و روانم را به ...
به همسر اولم خیانت کردم که یکدفعه ...
خواستم با زنی اهل و ساکن مشهد ازدواج کنم و همسرم انتخاب من نبود. خلاصه در حالی که خداوند دختری زیبا به من داده بود اما همواره به دنبال رویاهای خودم می گشتم تا این که با زن مطلقه ای آشنا شدم که از مشتریان فروشگاهم بود. اگر چه سهیلا سن بیشتری داشت ولی هوس چشمانم را کور کرده بود و من به پیشنهاد او به خانه اش رفتم و از ترس این که همسرم متوجه ماجرا نشود به طور پنهانی سهیلا را به عقد موقت خودم درآوردم ...
مشاوره های ناکارآمد اما اجباری
، حالا علاوه بر یک تنهایی عظیم که هم خانه اش شده، زخم روزهای سخت طلاق گرفتن هم هنوز در ذهنش جا مانده است. خودش می گوید: ازدواج اولم دو سال بیشتر طول نکشید، فهمیدم همسرم شیشه مصرف می کند، آن قدر کتکم می زد که یک بار با دماغ شکسته به خانه پدرم رفتم. با هزار بدبختی طلاقم را گرفتم. بعد از چند سال به مردی علاقه مند شدم و با هم ازدواج کردیم اما به شش ماه هم نرسید که فهمیدم دروغ های زیادی گفته است. دیگر ...
روایت مادر قمی که بدلیل مشکلات زندگی روزهای سختی را سپری می کند
...، جاهایی وضعیتم به مو رسیده اما پاره نشده است. او درحالی که کار خانگی خود را که مربوط به مونتاژ وسایل الکترونیکی است انجام می دهد، روایت زندگی خود را آغاز می کند: سال 79 و در 19 سالگی ازدواج کردم، بعد از یک سال متوجه اعتیاد شدید او شدم، همه کار کردم تا درمان شود، 15 سال تحمل کردم که فایده ای نداشت و در نهایت جدا شدم و سرپرستی دخترم را هم به عهده گرفتم. این مادر ادامه می دهد ...
سرنوشت تلخ زن جوانی که گورخواب بود
بودم و مدام به فکر خودکشی.. یک روز که دنبال ضایعات بودم برای تهیه مواد به نگاه مردم دقت کردم که چرا اینقدر بد به من نگاه می کنند ، حالم خیلی بد شد و دنیا روی سرم خراب شد ، نشستم کنار خیابان و گریه کردم ، بعد تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم تا مرا به کمپ بفرستند ، می خواهم ترک کنم. نگاه کارشناسی زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی مراجع زنی 27 ساله است که در ، در ...
داستان زندگی نویسنده کتب مفاهیم قرآنی برای کودکان
نویسندگی / چاپ 3 جلد کتاب بر پایه مفاهیم قرآنی برای کودکان من هم چنان دوست دار کتاب، خواندن، نوشتن، سفر و بچه ها هستم، همان طور که از کودکی، بسیار می نوشتم و نوشته های من شامل، دل نوشته، سفرنامه، روزانه نویسی، خلاصه کتاب، اهداف دور و نزدیک و... بود، حالا تصمیم گرفتم که به نوشته های خودم سرو سامان و نظم شایسته ای بدهم، پس قدم در راه نوشتن هدفمند، یعنی نویسندگی می گذارم. تاکنون ...
درخواست شرم آور پسر جوان از تازه عروسش!
به گزارش رکنا، چه فکر می کردم و چه شد؛ یک درصد هم به ذهنم خطور نمی کرد این طوری بشود. ازدواج ما سنتی بود. پدر همسرم که از دوستان قدیمی پدرم بود پا پیش گذاشت و با برگزاری جلسه بعد از مشورت های لازم با بزرگتر های فامیل، سور و سات ازدواج مان فراهم شد. من و شوهرم قبل ازدواج هیچ گفتگویی برای شناخت بیشتر از هم نداشتیم و به قول معروف ریش و قیچی را دست بزرگترها سپرده بودیم؛ آنها هم برابر نظر ...
طلاق تازه عروس تهرانی به خاطر دخالت های مادر شوهرش!
شدیم یک روز وقتی وارد خانه مان شدم متوجه شدم همسرم مشغول صحبت با تلفن است. همسرم پس از تمام شدن حرف هایش به من گفت پس از 20 سال با مادرش صحبت کرده است. این مرد اضافه کرد: از آن به بعد بود که این صحبت ها ادامه پیدا کرد و من متوجه شدم که مادر زنم به دخترش پیشنهاد داده است که ما تمام دارو ندارمان را پول کرده و به خارج از کشور و نزد او برویم. می دانستم که این کار عاقبت خوبی ندارد و مادرزنم ...
زنم خیلی ساده است حوصله زندگی با او را ندارم!
برخلاف برخی دخترها هفت خط و فریبکار نبود و همین سادگی و بی شیله پیله بودنش مرا جذب کرد. وقتی پیشنهاد ازدواج دادم و خانواده ها نیز قبول کردند با هم ازدواج کردیم، ما هنوز درسمان تمام نشده و دانشجو هستیم اما الان مشکل من با همسرم این است که آنطور که من می خواهم رفتار نمی کند. من فکر می کردم مونا بعد از ازدواج و زندگی در تهران کمی رفتارش معتدل تر شود و از این همه سادگی دست بردارد ...
شهید مهدی غفاری: یک لحظه از یاد خدا غافل نباشید و در حفظ انقلاب اسلامی کوشا باشید
صفحه اقتصاد - چند جمله را به عنوان وصیت نامه می نویسم تا از این حقیر در بین شما نوشته ای باشد. پدر جان شما من را بزرگ کردید و زحمت کشیدید و مرا تربیت کردید و اسلام را به من آموختید. من از شما ممنونم. پدر جان من در دانشگاه امام حسین (ع) خیلی چیزها آموختم و جبهه واقعا دانشگاهی منحصر به فرد است. پدر جان اگر به خواست خداوند مورد پذیرش حق تعالی قرار گرفتم و شهید شدم که این نهایت آرزوی من ...
ناخواسته گرفتار زندگی سیاه شد
بود و حالم روز به روز بدتر می شد. آن قدر همسرم را کردم و روی اعصابش راه رفتم که تقاضای داد. به خواهرم گفته بود می خواهد با این کار مرا در منگنه بگذارد تا بلکه سر عقل بیایم. اما باز هم غرور بی جا کار خودش را کرد. او مهریه اش را بخشید و من هم طلاقش دادم. بعد از جدایی از شریک زندگی ام سرخورده و سرافکنده شده بودم؛ دیگر خانواده ام نیز چشم دیدنم را نداشتند. از ...