سایر منابع:
سایر خبرها
...> پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم وابستگی به یار اثراتش مشخص است فارغ زما چو یار شد از غصه تا شدیم هرچند دست جمع زمین خورده ایم ما گفتند عشق و پیش قدمهاش پا شدیم سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد امشب مدینه حال و ...
.... تنها نان آور خانواده من هستم و باید 6 نفر را نان بدهم غذا و نان خشک بیشترین های سطل های زباله می پرسم کدام یک از ضایعات خریدار دارد؟ و غفار می گوید: پلاستیک، آهن و نان خشک . برای هر کیلو نان خشک 200 تومان می دهند. اگر 100 کیلو ضایعات جمع کنم تازه 20 هزار تومان می شود. هر چه بیشتر جمع کنی برایت بهتر است. انتهای ماه پول بیشتری برایت می ماند. از او می پرسم: چه چیز هایی در سطل های زباله ...
به خط برادر قرآن صحیفه ات دارد شکر کلام تو یا زین العابدین کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر آقای دوستان خدا ای امان شهر ابری شده است بار دگر آسمان شهر با سجده غلام تو یا زین العابدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است یک اربعین تکیه گاه ...
شهرک ها به شهر متصل شد و به آن امکانات دادند، اما آنها نیامدند خیابان ها، پیاده روها و فضاهای سبز شهر لندن را فدای مسکن و راه کنند . در شهر لندن فقط در مرکز آن تراکم جمعیتی و ساختمان های بلند دیده می شود که همه آنها در یک مرکز جمع است و زمانی که از مرکز شهر فاصله می گیرید همه خانه ها دو یا سه طبقه است و منظم است. در این شهر همه اتوبوس های دو طبقه، متروها و وسایل عمومی بسیار منظم کار می ...
دیار علویان در استان مازندران، بار دیگر نگاه مردم به جانبازان و جان نثاران حرم و حریم امنیت کشور دوخته شده است. این روزها مردم شهرهای مازندران به این بهانه به دیدار خانواده های شهدای حرم می روند، دعای توسل می خوانند و نوحه سرایی می کنند و بغض فروخفته خود را در تجدید عزای شهدای کربلا و مظلومیت حضرت زینب (س) وا می کنند. نزدیک به یکصد سال پیش، ائمه بقیع (علیهم السلام) در بقعه ...
...، جنازه محمدشان نباشد به پزشکی قانونی رفتند اما افسوس که پیکر جوان 39 ساله آنها با ضربات چاقو مورد جراحت قرار گرفته و به دلیل خونریزی زیاد جانش را از دست داده بود. محمد که برای تهیه روزی حلال با وسیله نقلیه پراید در جاده های شرق استان گلستان مسافرکشی می کرده، 10 روز قبل از تحویل سال به امید کسب لقمه نانی از خانه خارج شد و دیگر به خانه بازنگشت. خانواده محمد که می گفتند به ...
شوم ... دنیا دور سرم می گردد، من چرخ می خورم، دنیا با من می چرخد ... مسئول دار الرحمه شیراز با مهربانی کروکی قبر عزیزان از دست رفته را با محبت به دستم می دهد و با لهجه شیرازی راهیم می کند. ثنا گل های سرخ را روی خاک عمو می ریزد ، دلم برای امیر تنگ می شود، برای خانه عمه! سربازم، قصرالدشت را قدم زنان می روم تا خانه سیامک و این بار باز خانه پسرعمو بوی امنیت دارد و چه خوب است که هست... سرم گیج می رود ...