سایر منابع:
سایر خبرها
نان و پنیر و هندوانه و خیار. خانم مسنی که گوشه زیراندازی نشسته و به جدول سیمانی کنار پیاده رو تکیه داده، از الیگودرز لرستان آمده. برای بار پنجم. به خاطر نوه اش: چند بار آمدیم و رفتیم و هر بار یک چیزی گفتند تا این سری آخر که گفتند ریه های بچه آلرژی دارد. ریه هایش تنگ است. باید عمل کند. الان تو آی سی یو بستریه. حالا 10 روز دیگه هم باید باشیم تا ببینیم چه می شود. فقط من و مادر بچه و این دخترم ...
به گزارش تراز ،پانزده روز پیش از این، زندگی من بسیار معمولی بود و مشکلات خاص خود را داشتم و هرگز نمی توانستم انتظارات معمولی خانه و خانواده ام را برآورده کنم؛ به همین خاطر، عیالم شب و روز بر سرم غُر می زد و به سویم رگبار نیش و کنایه شلیک می کرد که:" ای مرد بی عرضه، تو فقط برای لای جرز دیوار خوبی!..." نمی دانم چرا به جای جرز دیوار، الان به عنوان یک آدم شریف، دلم می خواهد قلم به دست ...
این قبول، حالا چرا حموم نمیری؟ 4. فرهاد آئیش گفته آدمایی که شکل همن اخلاقشونم شکل همه، در صورتی که من خیلیا رو سراغ دارم شکل میمون ان ولی اخلاقشون شکل سگه. گربه مرحوم بروس لی 5. کاش تابستونا دولت بجای یارانه، مام میداد به ملت. 6. تربیت بچه اونجاش سخته که به خاطر اینکه اون یاد بگیره خودتم باید هر شب مسواک بزنی. 7. الان بایرن مونیخ میره ...
.... جوابی شنیدم که هم اکنون با داشتن دو فرزند هم احساس خفگی می کنم: عزیزم، اون عروسک رو باباش براش خریده، به بابات بگو بخره بیاره ما هم سر صف بهت بدیم". با بغض به خانه برگشتم، و مادرم با دیدن من مرا در آغوش کشید و گفت: جانِ دل مادر، چی شده؟ گفتم: "من از اون عروسکها می خوام، آهنگ می زنه و یه بچه بغلشِه، برای بچه اش لالایی می خونه و می خوابوندش". با ...
بیرونشون کرده بود. زمانی بود که آقای کروبی رئیس بنیاد بود.خیلی اذیتشون می کردن. *چرا بیرونشون کرده بودن؟! - نمی دونم. انگار با بچه ها نساخته بودن. همه با ویلچر راه افتاده بودن تو این سربالایی جمارون. منم دنبال اینا رفتم. هی به من می گفتن شما چرا دنبال اینا می رید؟من می گفتم من مادر کریمم. اون مال جنوب بود و سیاه. چون من پوستم روشنه هی به من نگاه می کردن و تعجب می کردن. بچه ...
. پدرش 90 سال پیش از زاهدان مهاجرت کرده. خیلی فامیل هایش هنوز آنجا هستند. نمی خواهد اسمش آورده شود. می گوید دردسر می شود. زنش، آفاق اما می گوید: اسم و فامیل من را بیاورید. آفاق باغبانی. اهل گرگان است. از اینجا که زندگی می کنند، حوالی دلند بخش رامیان، فوقش 40 دقیقه تا گرگان راه باشد. دو سال است که حسرت دارم سر قبر پدر و مادرم بروم. پول نیست. نمی توانیم از جای مان تکان بخوریم. آفاق بغض می کند ...