سایر منابع:
سایر خبرها
جایگزین کیارستمی چه کسی است؟
فیلم کاناپه کردید؟ درست پنج سال و 0 ماه از زمان شروع فیلم برداری خانه پدری گذشته؛ 29 شهریورماه من این فیلم را کلید زدم و حالا امسال دهم مهرماه فیلم برداری فیلم کاناپه را آغاز کرده ام. در حقیقت پنج سال و 0 ماه بی کار بودم، اما کسی جز خود من نمی تواند درک کند این بی کاری یعنی چه! نمی دانم این جمله متعلق به اینشتین است یا نه. ولی بسیار دقیق است. از او پرسیدند گذشت ثانیه ها یعنی ...
پایان خونین رابطه مرد سینماگر با زن شوهردار
وی ادامه داد: زن جوان تنها در آن آپارتمان زندگی می کرد و مرد ناشناس هم از چند ماه قبل به این آپارتمان رفت و آمد داشت.بدین ترتیب کارآگاهان پی بردند زن جوان براثر اصابت جسم سخت به سرش جان باخته است.کامران - 44 ساله- صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. ابتدای جلسه و پس از بیان کیفرخواست اولیای دم خواستار قصاص عامل جنایت شدند.سپس قاضی اصغرزاده –رئیس دادگاه- از متهم پرسید: چطور با مقتول آشنا شدی؟ او گفت:چند ماه قبل در یک شبکه اجتماعی با این زن آشنا شدم. ابتدا آشنایی ما در ح ...
تجاوز صاحب رستوران معروف به کارمندانش
من آسیب نمی زند. 52 روز از شروع کارم در آنجا گذشته که یک روز عصر مقابل رستوران منتظر تاکسی بودم که صاحبکارم جلوی پایم توقف کرد و به خاطر اینکه قصد خرید داشتم او پیشنهاد کرد از تهران خرید کنم. بنابراین به خانواده ام اطلاع دادم که نگران نشوند. اما در بین راه او به من آبمیوه خارجی تعارف کرد و من ناخواسته در دام شیطانی اش گرفتار شدم. متهم پرونده که بار دیگر با اتهامی مشابه شکایت قبلی در ...
درخواست طلاق بدلیل زن ذلیل بودن شوهر
برای یکدیگر جذابیتی نداشته باشیم. زن جوان با بیان اینکه شوهرم در طول زندگی مشترک مان هیچ گاه با من در مورد هیچ موضوعی مخالفت نکرده است، خاطر نشان کرد: همسرم هیچ گاه نتوانست همانند دیگر مرد ها با اقتدار رفتار کند، هیچ گاه نظرات خود را بیان نمی کرد و همین امر باعث دلسردی من از زندگی شد. اما به دلیل وجود پسر 12 ساله ام به زندگی ادامه دادم، اما اکنون با این اخلاق همسرم نمی توانم به زندگی ...
کابوس جدایی، نتیجه حساسیت بی جا نسبت به فضای مجازی
فرید هم 9 ماه از استخدامش در همین شرکت می گذشت و همه همکاران او را تأیید می کردند. فرید با خواستگاری از من، موافقت خانواده و جواب مثبت من را گرفت و مراسم عقد ما در روزی مبارک در حدود یک سال قبل انجام شد...اما این خوشبختی زیاد دوام نیاورد و مشکل از وقتی شروع شد که گوشی موبایل همسرم را نگاه می کردم و در شبکه اینستاگرام با عکس های خانمی روبه رو شدم که قبلاً او را در شرکت دیده بودم و چون صلاحیت کافی ...
تغییر سبک زندگی با اینستاگرام
داشتم که بسیار دختر خوبی بود و در یک خانواده متوسط از نظر مالی زندگی می کرد.اما برای معروف شدن در اینستاگرام و جذب فالوور جلوی من که دوست صمیمیش بودم به دروغ اطلاعاتی را می نوشت. مثل اینکه لوازمش را از کشورهای اروپایی می خرد و... .همچنین برای جذب فالوور وارد روابط بدی شده بود. با همین رفتارهایش اکثر دوستانش را از دست داد و کاملا یک انسان جدید شد و شخصیت جدیدی پیدا کرد. صدف معتقد است که اینستاگرام ...
9 سال تلاش برای نجات از چوبه دار
2نفر دیگر نقشه جنایت را عملی کرده اند. مرد غریبه در اعترافاتش گفت: همسر مقتول آرایشگاه داشت و خواهرم در آنجا کار می کرد. در رفت وآمدهایی که خواهرم به محل کارش داشت با زن جوان آشنا شدم و به طور مخفیانه با یکدیگر رابطه داشتیم. من حتی مدتی معلم خانگی فرزندش بودم تا اینکه مدتی بعد با همفکری یکدیگر تصمیم گرفتیم شوهرش را به قتل برسانیم. این کار از من و همسر مقتول بر نمی آمد و نیاز به کمک داشتیم ...
عکس های عروسی مجری زن تلویزیون/خداحافظی از صفحات مجازی
به گزارش ایلنا، نجمه جودکی مجری جوان تلویزیون که به تازگی ازدواج کرده است در صفحۀ اینستاگرامش با انتشار یادداشت زیر از فضای مجازی خداحافظی کرد. این اخرین پست من در این دنیای غیر واقعی است.. گاهی برای ماندن باید رفت .. وسوالی که همیشه به پاسخ درست آن فکر می کنم که چگونه ارج نهم این همه اعتماد ومهربانی تک تک همراهانم رادر این فضا..؟؟ من بودم و قاب عکسی ...
لانتوری فیلمی پیچیده و سردرگم
چیزهایی را که در گذشته دیدیم، در این فیلم هم ببینیم. ما در زندگیمان دچار جادوزدگی هستیم، تلگرام، اینستاگرام، ارتباطات، همه جادویی شده اند، دنیا پر از جادوست. در همه جا و همه چیز و این سبب شده که معنای خود را از دست بدهد و حیرت زدگی را با خود به ارمغان نیاورد. حتا در سطح جهان نمی توانیم فیلمی را ببینیم که سبب حیرت زدگی شده است. وی ادامه داد: فیلم ها همه، فقط زندگی را به معنای زندگی بودنش ...
فرار نوعروس برای ازدواج با مرد افغان +عکس
نوعروس 19 ساله که به زور با مردی ازدواج کرده و به خانه بخت رفته بود، پس از هشت ماه زندگی مشترک برای ازدواج با جوان افغان از خانه فرار کرد. او همراه پسر مورد علاقه اش به شهر یزد رفته بود که هنگام بازگشت به تهران بازداشت شدند. هفته گذشته مردی با حضوردر پلیس آگاهی تهران، از ناپدید شدن همسر 19 ساله اش خبر داد. شاکی به پلیس گفت: هشت ماه قبل با همسرم ازدواج کردم. او به من علاقه ای ...
مرتضی به همان چیزی رسید که عاشقانه به دنبالش بود
از تهران برگشت و من و بچه ها را از شاهرود به شیروان برد تا عید منزل پدرم باشیم و تنها نمانیم. روز بعدش صبح زود بعد از خواندن نماز بچه ها را در خواب چند بار بوسید و از من خداحافظی کرد و رفت. 28 اسفند هم زنگ زد و گفت زهرا خانوم رفتنی شدم. گفتم کجا؟ گفت همان جایی که چند وقت پیش حرفش را زدیم. متوجه شدم منظورش سوریه است. این را که گفت من ماندم و ترس از دست دادنش. اما بیشتر از اینکه این همه ساده رفت ...
بعد تو ضرب المثل شد دختران بابایی اند...
که پای برهنه دوید من بودم همان زمان، قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین علیه السلام بر بالای آن بود. نیزه به زمین فرو رفته بود. دشمن هر چه سعی کرد که آن را در آورد، نتوانست. زینب علیهاالسلام به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است. رو به آن زن نمود و پرسید: شما کیستید؟! فرمود: أنا ...
گزارشی از وضعیت زنانی که حقوق هایی زیر 500 هزار تومان می گیرند
هم ماهی 450 هزار تومان بگیرد، آن هم با منت. در کارگاه یک راننده وانت مرد داریم که ماهی یک میلیون و 500 می گیرد و به جعبه های کرم دست هم نمی زند. حتی یک بار به یکی از زن ها گفت. شوهر تو چطور تو را تحمل می کند؟ بیچاره گریه اش گرفت. منشی و پرستار پیرمرد سارا دانشجو است و هفته ای دو نصف روز به دانشگاه می رود. خودش می گوید برای همین نمی تواند یک کار ثابت برای خودش پیدا کند؛ البته ...
قصور پزشکی علی اصغر را به مرگ نزدیک کرد/ دستان کوچک علی اصغر در انتظار کمک
به گزارش دلفان امروز ؛ برای تهیه گزارش راهی یکی از محله های قدیمی شهر شدم،اینجا دورود است محله ضرغام، مقصد من کوچه ای با دیوارهای ریخته و خانه ای با درب شکسته است، جایی که کمتر نشانی از زندگی در آن می بینی، خانه ای 50 متری که در آن آقا مرتضی به همراه همسر و سه فرزندش صبح را شب می کنند و شب را هم با خیال های رنگی شان به صبح می رسانند. برای ورود به خانه از حیاط تنگ و باریکی عبور کردم که ...
عکس:اقدام زشت مرد خشن با یک زن در بی تفاوتی رهگذران
به گزارش "توریسم آنلاین" به نقل از رکنا،، اوایل هفته گذشته بود که زن جوانی با مراجعه به دادسرای ناحیه 34 ویژه سرقت از ماجرای گرفتار شدن در دام زورگیر مسافرکش نمایی پرده برداشت. این زن که در یک سناریوی زورگیری 15 میلیون پول بدهکاری اش را از دست داده بود با چهره ای آشفته به قاضی سید امین میروکیلی گفت: چندی پیش به پول نیاز داشتم به همین خاطر با گرو گذاشتن سند خانه ام 15 میلیون تومان از یک ...
بخش خصوصی برای کارهای شخصی خودش توانسته است در مذاکرات موفق باشد
و ماده خام ارزش خود را دارد از دست می دهد. نفت به عنوان ماده ای که ارزش افزوده درست کند، ارزش خود را از دست نمی دهد، بلکه ارزش آن روز به روز در حال بیشتر شدن است. اما نباید آن را سوزاند، به خاطر دارم زمانی که در فرانسه سفیر بودم به من می گفتند که سوزاندن نفت جنایت است. مانند آدم سوزی است. باید از نفت استفاده کرد و نباید آن را سوزاند. لذا نفت برای سوخت ارزش سابق را ندارد. ولی برای اینکه بتوان آن را ...
یادداشتی به قلم توتی/ رم در خون من است/ چگونه وارد فوتبال شدم؟
می کردیم. حتی به عنوان یک پسر جوان آن چیزی جز عشق به فوتبال برای من بود. من برای شروع دوران حرفه ای فوتبالم جاه طلبی داشتم. بازی در تیم های جوانان را شروع کردم. پوستر و تیکه های روزنامه از جیانینی کاپیتان رم در دیوار اتاقم خورده بود. او یک الگو و سمبل بود. او از رم بود، مانند ما. وقتی که 13 ساله بودم به در خانه مان ضربه خورد. مردی از آث میلان از من خواست به تیم آن ها بپیوندم. فرصتی ...
مرگ دردناک زن جوان پس از عمل سزارین
تولد پسر کوچولو، از سلامت کامل مادر و کودک خبر داد. دقایقی بعد، زن جوان که هنوز آثار بیهوشی در وجودش بود به بخش منتقل شد و سراغ نوزادش را گرفت. پسرک سالم و قوی بود و همه از دیدنش خوشحال بودند. خدیجه که درد زیادی داشت کودک را در آغوش گرفت و به او شیر داد. ساعاتی گذشته بود اما درد زن جوان از ناحیه کمر هر لحظه بیشتر می شد. با وجود شکایت خانواده خدیجه به خاطر وضعیت عجیب زن جوان، پرستار بخش ...
کارآفرین نمونه کشوری با 98% سوختگی
...> مرا بردند به کلاسی که این آقا هم بود اما او کلاس اول را می خواند و من چهارم را. این جوان همان بود که بعد همسرم شد. همان روز اول که به آن کارگاه رفتم با ایشان آشنا شدم و خانواده ایشان هم یک روز بعد آمدند به خواستگاری من. بلافاصله هم جواب مثبت دادم چون می خواستم زندگی کنم. می خواستم کاری کنم که با مردم باشم. به خودم قول داده بودم کاری کنم که تنها نباشم. روزی که من به آن ...
فقر در همسایگی استانی که فقط صدای کنسرت ها را می شنود
پدر آنها باشد باز می گردند و کمی دورتر با دقت به حرف های ما گوش می دهند. صداها در سرم تکرار می شود." خشکسالی اومده, خیلی ها از روستا رفتن, نه اینکه برن یه جای بهتر, فقط جاشون رو عوض کردن, حاشیه شهر بهتر ازاینجاست؟ اونجاهام کار نیست." بعد راه می افتد تا تنور خاموش روستا را نشانم بدهد. "مردم به سختی زندگی می کنن, زمستونای سختی داریم, آب و گاز نداریم؛ اما برق داریم, فصل سرما که ...
وقتی فیلم های مستهجن نوعروس شهرستانی به داماد تلگرام شد
پیشنهاد ازدواج دادم خیلی زود پذیرفت و من از خانواده ام در تهران خواستم به اینجا سفر کنند و به خواستگاری نرگس بروند. وی افزود: زود ازدواج کردیم و من که بخاطر پروژه ای یکساله در اینجا بودم از نرگس خواستم آماده سفر به تهران شود تا در آنجا زندگی مان را شروع کنیم اما هنوز یک ماهی نگذشته بود که در تلگرامم با فیلم های مختلفی از ارتباط نامشروع همسرم با پسران مختلف همه دنیا روی سرو چرخید وقتی به نرگس ...
تحلیل آیت الله مظاهری از نقش حرکت امام حسین(ع) و نقشه بنی امیه علیه شیعه
. مرحوم آقای دستغیب می فرمودند: رفیق ما می گفت: وقتی به خانه آمدم، دیدم زن و بچه سالم هستند و صبحانه می خورند. دخترم نقل کرد و گفت: حضرت زهرا آمدند و پنج تن آل عبا آمدند و سیاه پوش بودند. نشستند و حضرت زهرا(ع) به امام حسین(ع) گفتند بلند شو و دست بکش روی سر اینها تا خوب شوند. امام حسین(ع) دست کشیدند روی سر ما و خوب شدیم، اما روی سر مادرم دست نکشیدند. حضرت زهرا(ع) به امام حسین(ع) گفتند: عزیزم دستی هم ...
بابک کریمی: بازیگر نخواهم مُرد!
بودم و می خواستم به راحتی سوار اتوبوس و مترو شوم و در بازار راه بروم. می خواستم من دیگران را نگاه کنم، بدون این که دیگران من را نگاه کنند. رم شهری است که تماشای زندگی روزمره دیگران را به بابک کریمی یاد داده است. شهری با عمارت هایی قدیمی و آب نماهایی با مجسمه های برنزی چند صد ساله، شهری با تابستان های گرم و خلوت و جوان های سرخوش، پر حرف و معلاقه مند به گپ و گعده های چندین ساعته در کافه ...
ادینیو: دوست دارم برای تیم ملی ایران بازی کنم
یک بار هم با کی روش حرف نزدم دو سال پیش که در ایران بودم بارها گفتم که دوست دارم برای تیم ملی ایران بازی کنم اما کسی توجه نکرد. حتی یک بار هم نتوانستم با کی روش حرف بزنم و دیگر از این فکر بیرون آمدم. الان دیگر تمرکزم فقط روی تراکتورسازی است چون دیگر از من گذشته که بخواهم در تیم ملی بازی کنم. دوست داشتم حداقل یک بار این اتفاق برایم بیفتد و با پیراهن ایران گل بزنم اما مرا نخواستند و دیگر ...
اگر جای آدم های فروشنده بودید!
صدای پیرمردی ترحم برانگیز در زمینه شنیده می شود: وسوسه شدم سالن یکه می خورد از اعترافی که به گوش می رسد، همه ذهن ها فلاش بک می زند به صحنه ورود غریبه ای به خانه، شیشه های خردشده کف حمام، ردپای خونی مردی در پله ها، شکستگی سر و صورت رعنا به خاطر مقاومتی که در برابر مرد غریبه از خود نشان داده و ترسی که دیگر همیشه با اوست. اعتماد با این مقدمه نوشت: حریم خصوصی، از جمله مباحثی است که در سال ...
احمد محمود راستی عاشق ایران بود
تازه ای هم افتاده بود. پس از سال ها که همۀ درها به رویش بسته بود دری به تخته خورده بود و کتاب هاش با تیراژهای بالا مرتب تجدیدِ چاپ می شد و حق البوقی دستش را گرفته بود. این طوری ها بود که بالأخره زمینه چید و نقشه کشید و تصمیمِ خود را گرفت. من به نوبت خودم خوش حال بودم که می دیدم محمود در پیرانه سر به فکر کوبیدن خانۀ کلنگی اش افتاده است که دیوارهاش طبله کرده بود و جابه جا سقف اتاق هاش لک انداخته و ...
دام مرد مسافربرنما برای زن جوان +عکس
به گزارش جام جم، دوم مهر امسال زن جوانی با حضور در شعبه چهارم دادیاری دادسرای ناحیه 34 تهران، از مردی به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد. شاکی به قاضی میروکیلی گفت: چندی پیش سند خانه ام را در برابر دریافت 15 میلیون تومان پول گرو گذاشتم. بعد از چند ماه با تهیه پول مورد نظر، به دفتر مردی که سند خانه ام را نزد او گرو گذاشته بودم، رفتم تا پول را تحویل داده و سند را از او بگیرم اما آن مرد نبود ...
امروز در تاریخ/ورود کاروان به کربلا
آمده بودیم و نیز نقطه ای را که از خاک آن برداشته بود، شناختم و سخن او را به یاد آوردم. از این رو نخواستم آن راه را ادامه دهم، و سوار بر اسبم شدم و نزد حسین رفتم و به او سلام کردم و سخنی را که از پدرش در آن سرزمین شنیده بودم، برای او نقل کردم. حسین گفت: آیا با ما هستی یا بر ضد ما؟ گفتم: ای پسر پیامبر، نه با تو هستم نه بر ضد تو؛ خانواده و فرزندانم را وانهاده ام و اینجا آمده ام؛ از پسر زیاد درباره ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
! عجب ضرری کردم . خیلی ناراحت شدم. گفتم اخوی هیچ راهی ندارد من بروم تا آنجا؟ جواب داد: نه.اما باز میل و صلاح خودت است اگر می خواهی برو شاید به مراسم برسی . تشکر کردم و بدون اینکه اصراری کنم مستقیم راه افتادم به سمت بهشت زهرا. تو ذوقم خورده بود. سپاه گیلان دقیق به من نگفته بودند چکار کنم. البته از دست شان ناراحت شدم نه به خاطر مدال و...فقط توفیق دیدار حضرت آقا که از من گرفته شده بود. ...
روایت سی و یک سال چشم انتظاری پدر برای دیدن فرزندش/ شهیدی که تا لحظه آخر شهادت ذکر می گفت
! و مادربزرگ مادرم او را دلداری می داد... من از وضعیت خاتون در خواب متوجه شدم که خبری خوش در راه نداریم و باید اتفاقی برای داوود افتاده باشد. دائم آه می کشیدم و این آه های من باعث شده بود که خانواده همسرم دائم جویایی حال من باشند و تذکر دهند که بارداری چرا اینقدر آه می کشی ؟ و من می گفتم: تمام وجودم پُر از آه است. بعد از رفتن داوود بد حالی داشتم، در ماه های اخر باداری بودم، فشار زیادی ...