سایر منابع:
سایر خبرها
الیور استون از سیاست، آمریکا و سینما می گوید
.... تا این که در سال 1978 قطار سریع السیر نیمه شب را نوشتی و اسکار بردی.. و بعد برنده اسکار شدم (می خندد). سال 1983 وقتی داشتم صورت زخمی را می نوشتم، فکر می کنم گران ترین سناریست شهر بودم. رکورد دستمزد را داشتم. موفق و پرطرفدار بودم اما نمی خواستم آن جا بمانم. می خواستم سالوادور را بسازم. حس نمی کنی یکجورهایی منتقدان روی تو زوم کرده اند؟ من همیشه بحث ...
چمران: قرار بود معاون اول احمدی نژاد شوم
و باز همه می گویند چه شد و چه کردیم و کاری نمی توان کرد. واقعاً چاره چیست؟ چمران: چاره را تا کنون چند بار در دولت و سازمان حفاظت محیط زیست بردند و این در سال 79 و 89 و هم جدیداً در دولت آقای روحانی اصلاح و تصویب کردند. حداقل 25-24 مورد است که باید اجرا شود. اولین و مهم ترین آن استفاده از وسایل نقلیه عمومی است. گسترش وسایل نقلیه عمومی اعم از مترو و اتوبوس باید در دستور کار باشد. ...
ملی خانوم مرا اینجا جا گذاشته است
.... هوام رو داره چون دلم باهاشه. پس پیرمرد دیگر هیچ وقت عاشق نشده و دلش همیشه با دلبر مانده. می پرسم یعنی ازدواج نکردین؟ می گوید: نه. خیلی هم قاطع می گوید. دیگه هیچکی برام دلبر نشد. یه وقتایی می دیدمش که با شوهرش و بعد هم با بچه هاش می اومد خونه ننه باباش سر می زد. رفتم سراغ کار و تو یه روزنامه شدم آبدارچی. چای ریختم و زندگی رو سر کردم. با تعجب می گویم: یه حقوق بازنشستگی ...
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
سجادی محمد بیابانی آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه ی بی پایانت آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوراند ...
حماسه ای که امام سجاد(ع) در مجلس یزید آفرید
، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد. امام زین العابدین(ع) در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیماری نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمی کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتی بالای منبر رفت چه کرد! چه ولوله ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم می ریزند و مرا می کشند. دست به حیله ای زد. ظهر بود، یک ...
کسی برای پول جانش را وسط معرکه جنگ نمی برد/ پدر و همسر شهیدم جزو قهرمانان زندگی ام هستند
امتحانات زودتر برگزار شد و دانشگاه ها تعطیل شد.سه مرحله به سوریه رفت. مرحله اول که رفت شب های قدر آمد. یک هفته شب های قدر را ماند و بعد دوباره رفت و اواخر شهریور آمد.آخرین بار پانزدهم مهر 92 رفت و بیست و هشتم آبان به شهادت رسید و اول اذر پیکرش برگشت. از خلق و خوی همسرتان از ویژگی های منحصر به فرد اخلاقی اش بگویید. ببینید ویژگی های خوب در همه وجود دارد و نمی شود گفت مثلا یک ...
از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجاب های روز چون این حجاب ها بوی ...
.... دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان بیاید احتمال دارد روبه روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل های پشت سرم را شکانده ام و راه برگشت ندارم. بچه های ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام داده ام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف ...
مباحث جدید حجت الاسلام قرائتی
فضای رسانه ای بازنشر می شود. در ضمن شما می توانید اخبار و مطالب وزین خود را که تا کنون در هیچ رسانه ای منتشر نشده است از طریق بخش " تماس با ما " یا پل ارتباطی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ما ارسال نمایید تا در صورت دارا بودن مولفه های لازم، منتشر گردد. ------------- با کلیک بر روی لینکهای ذیل تمامی روزنامه های کشور را رایگان مطالعه کنید ------------- روزنامه های عمومی | روزنامه های اقتصادی | روزنامه های ورزشی | سایر روزنامه ها | هفته نامه و ماهنامه | نشریات استانی ...
دلم گفته بود این بار برود شهید می شود
مقاومت اسلامی شدن یکی از آرزوهایش است. با آنکه محمد از آرزوهایش چیزی نمی گفت. من از قنوت نمازهای غفیله اش این آرزو را دانستم و اینکه بسیار مشتاق شهادت است. چند بار به سوریه اعزام شد؟ بار اول قبل از اعزام به تهران رفت و از آنجا او را به سوریه فرستاند. بعد از سه روز برگشت و بسیارخوشحال شدم، گویی بهترین روز زندگی من بود. تااعزام دوم محمد دو، سه هفته طول کشید. برای بار دوم که می ...
درد و درمان
و “ناله و فغان” ... 20 دقیقه ای در بیمارستان امام که خیلی شلوغ بود ماندیم – گفتن برید تو راهرو برای خودتان یک تخت خالی پیدا کنید که یکی پیدا کردیم ولی روند تشکیل پرونده اوژانس خیلی طولانی و شلوغ بود، فکر کنم یک ربع تا بیست دقیقه ای هم طول کشید، بعدشم یک 20 دقیقه ای منتظر شدیم دیگه نیومدن و رفتیم یک جایی دیگه؛ ولی آنقدر شلوغ بود که خیلی هم انتظار از اونها نمی رفت، دقیقاً شبیه بیمارستان صحرایی زمان ...
پروفسور فریدون دواچی، روماتولوژی را از صفر شروع کرد
مغز و اعصاب و یا پزشکان داخلی معاینه ودرمان می کردند. از سال بعد که قرار شد به دانشجویان پزشکی تدریس کنم کم کم روماتولوژی راه افتاد. اول هفته ای دو روز به درمانگاه داخلی می رفتم. بعد از گذشت دو سه سال برای اولین بار درمانگاه روماتولوژی تاسیس شد که من در آنجا فقط بیماران روماتولوژی را می دیدم. فکر کنم سال 1351 بود. پس با این اوصاف معرفی این رشته کار ساده ای نبوده؟ با سختی بسیار زیاد ...
خلع ید از کاروانسرای گبرآباد صحت ندارد
زیارتی ایشان را به ما معرفی کردند، آقای ادهمی طرح توجیه فنی را به من دادند. بعد یک طرح مرمت. منتها خیلی جالب است که طرح توجیه فنی و طرح مرمتی که به من فروخته شد، به ایشان هم فروخته بودند این طرحی بود که برای ایشان تهیه کردند، همان را دوباره به من فروختند! یعنی هزینهٔ یک طرح را دو بار گرفتند که در میراث فرهنگی تهران هم گفتند که این طرح قبلاً در زمان آقای خرمیان به ما ابلاغ شده است. یعنی هیچ فرقی ...
یه زن گاهی می تونه مرد باشه
وقت خود را صرف مراقبت از منصور پورحیدری کرده، مثل کوه پشت او ایستاده و خستگی را شکست داده، با این چند سطر ناقابل، به او خسته نباشید می گوییم و یادآوری می کنیم هرگز و هرگز همراهی او با مردی که شناسنامه فوتبال ایران و مایه فخر اهالی فوتبال است را فراموش نخواهیم کرد. ممنون خانم دکتر، ممنون مادر نمونه، ممنون همسر فداکار. ...
چرا مؤذّن بر انسان حق پیدا می کند؟
کسی هفت سال از روی محاسبه وقت أذان بگوید، روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که هیچ گناهی در نامه عمل او نیست. در روایت دیگری که مرحوم صاحب وسائل نقل کرده، آمده است: دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ سَبَقَ إِلَی الْجَنَّةِ بِلَالٌ قَالَ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ أَذَّنَ . (14) مردی از شام خدمت امام صادق ...
طنز؛ خاطره بازی دهه 60ی ها از مدرسه
...> مجید دواچی: ما یک معلمی داشتیم که عیمقا معتقد بود چوب معلم گله، هر کی نخوره خله! البته چوب که می گویم شامل شیلنگ و خط کش و خودکار لای انگشت و کف دست ایشان هم می شد. از طرفی دیگر او اعتقاد داشت در طول سال های تدریسش هیچ وقت دانش آموز خل به پستش نخورده است، لذا همه ما مشمول الطاف خاصه ایشان شده و از این گل های دردناک نصیب و بهره داشتیم. همیشه هم خاطرات مختلفی از دانش آموزان سابقش که الان ...
اگر شهید نشوم از غصه می میرم
یا خانه جان می سپرد حقش ادا نمی شد، تنها چیزی که مرا آزار می دهد فراق اوست. به خدا ایمان دارم چون به گفته امام صادق علیه السلام وقتی خدا ستون خانه ای را می برد خود جایگزین آن می شود. یکی از همرزمان و دوستان قدیمی اش چند شب قبل از شهادت مصطفی به منزل ما آمده بود و به حاجی گفته بود که برایش آرزوی شهادت کند. آقا مصطفی به ایشان گفت: اولا تو شهید نمی شوی دوما اگر شهید شدی مزارت کجا باشد؟ او ...
روایت هولناک زنان از روزی که خرمشهر سقوط کرد
.... در بی آبی و بی برقی شهر، شهلا و زن های دیگر با چند پسر نوجوان شدند نگهبان و وقت های استراحت روی موکت هایی خشک که کم از کف سنگی خانه نداشت می خوابیدند. در ساختمان تاریک، کوچکترین روشنایی مقر را لو می داد. برای روشن کردن یک شمع باید همه در و پنجره ها را با پتو می پوشاندند. از این طرف رودخانه دیدند مردمی را که وسیله بار خودرو هایشان کردند و از خرمشهر دور و دورتر شدند یا مردمی که بدون وسیله ...
فرضیۀ چهارضلعی انتخابات در ایران
آنها در افکار عمومی مطرح می شود که احدی حق گذار از رئیس جمهور مستقر در انتخابات 96 را ندارد مقدمۀ چنین وضعی شده است؟! امّا از این شیوخ محترم باید پرسید مگر شما نمی گفتید در انتخابات قطبی، اخلاق و کرامتها نقض شد پس اگر چنین است از چه روی به تبعیت از نظامات اجباری ائتلاف ساز و قطبی نما فرمان داده و بر حفظ و حراست از آن حکم می کنید؟! از انتخابات فیلسوفانه و خردمندانه و چند ضلعیِ واقعی و غیر رمانتیک و ...
داستان باید طیب و طاهر باشد
...، دو تا از کتابهای آقای شجاعی را به من دادند؛ "امروز بشریت" و "ضریح چشم های تو"؛ اگر باز هم بود الان یادم نیست. همان زمان من با قلم ایشان آشنا شدم و کم کم داستان های بیشتری از ایشان خواندم. همین جا دوست دارم از مادرم و البته پدرم تشکر کنم که از همان روزهای کودکی من را با نویسندگان و کتاب های خوب آشنا کردند. اما آشنایی ام با انتشارات نیستان و آقای سید علی شجاعی برمی گردد به ...
فوت برادرم تنها عامل جدایی دو ساله ام از فوتبال بود/پروین مخالف آمدنم به سپیدرود بود
که اتفاقا بردیم.ولی متاسفانه بعد چند هفته در لیست 18 نفره هم نبودم.ترجیح دادم از لستر جدا شوم و به پرسپولیس بیایم. حتما بعد از قهرمانی لستر در فصل پیش لیگ برتر انگلیس خوشحال شدی؟! خیلی خوشحال شدم واقعا حس خوبی داشتم و به هر حال در این تیم بازی کرده بودم ولی بیشتر چون یک مربی آرام و باکلاس و صاحب سبک مثل کلودیو رانیری داشت. البته آن موقع لستر مالک فعلی را نداشت و هزینه های ...
گفت و گوی خواندنی با مسعود فروتن و امیرعلی نبویان
دیگر به تو بستگی دارد. بعد جریان آن شب پیش آمد. فروتن: من با نوشتنش ناگهان آشنا شدم. ما در شاهان دشت بودیم و پدرش اصرار کرد چیزهایی که نوشتی را بیاور دایی مسعود ببیند. او رفت نوشته هایش را آورد و چقدر خوب بود. این نوشتن برای من کشف خوبی بود. برای من بازیگری مهم نبود و الان هم مهم نیست. من یک نویسنده متبحر را بهتر از یک هنرپیشه می دانم چون به نظرم ماندگاری اش بیشتر است. خلاصه اینکه به ...
مرحوم دولابی: احکام خیلی نیاز به گفتن ندارند
. این هفت تا در جهنّم بودند. اگر عقل آنها را درست کند در بهشت هستند و بیشتر دوستان اهل بیت(ع) چون نور محمد و آل محمد(ص) همراه آنهاست هشت در بهشت به رویشان باز است. از هر کدام وارد شوی فرقی نمی کند با گوش می شنوی، غذایش را می خوری، آبش را می خوری، شب و روز وقت و بی وقت، خلوت باشد یا جلوت کارت روی غلتک است. وقتی پدر و مادرها، مخصوصاً مادران، می خواستند دعا کنند می گفتند هشت درِ بهشت به رویت ...
چطور یک کتاب نامزد بوکر بنویسیم؟
... اوتسا مشفق ، نویسنده ایلین چند هفته بعد از رفتنم به لس آنجلس در پاییز 2011، با فیلمساز جوانی آشنا شدم که داشت فیلم مستندی درباره جوان های محکوم به حبس ابد بدون عفو می ساخت. یکی از داستان هایی که برایم تعریف کرد، تا ابد در ذهن و قلبم حک شد. ماجرا درباره پسری بود که پدرش با همدستی مادرش، سال ها او را مورد سوءاستفاده جنسی قرار می داد. آن پسر پدرش را کشته بود و باید باقی عمرش را در ...
شاعر تهران، پاییز آمده
برای اهل هنر قائل بود. سال ها بود جلسات ادبی داشت. از من خواست به دلیل گسترش و تنوع جلساتش و پل ارتباطی بین نویسندگان و شعرای ایران و لندن، از سپانلو و دولت آبادی و مجابی دعوت کنم شب شعر و قصه ای در لندن داشته باشند و در ضمن استراحتی نیز کرده باشند. فردای روز ورود، به ویلایی در ماربی یا که مهری به یاد ایران آن را نیاوران نام گذاری کرده بود، رفتیم. یک هفته ای آنجا بودیم. به مستخدمانش سپرده بود بالا ...
من طرفدار هیلاری هستم/می گویند در عالم هپروت سر می کنی
در معرض خطر قرار داد (اتهام این که آلن با دختر –در آن وقت، هفت ساله شان، دایان- بدرفتاری کرده با یک سری تحقیقات از بین رفت، اما این جدال با مطرح شدن دوباره این ادعا توسط دایانِ حالا بزرگ تر شده در نیویورک تایمز در دو سال بعد، هم چنان مسأله ساز بود). درست طبق برنامه، آلن بناست تا چهل و هفتمین عکسش را در کن بگیرد. کافه سوسایتی، داستانی از بالغ شدن در بستر سال های 1930 در مورد مرد جوانی ...
تلخ نیستم و به مبارزه باور دارم
را مرور کنم؛ دستگاهی که برای عمل هایی با انحراف بالای 120 درجه استفاده می شود. این انحراف در ستون فقرات در برخی از بچه ها به قدری وخیم است که گاهی دکتر به آن ها می گوید روی صندلی هم جابه جا نشوند چون امکان فلج شدن وجود دارد. چند سال قبل و بعد از انجام برنامه ریزی ها برای حضور دکتر مزدا در ایران برای انجام جراحی اصلاح انحراف ستون فقرات تعدادی از بچه ها، تصمیم گرفتیم دستگاه Inter ...
آتلیه ای به وسعت یک روستا
کنیم یا به عنوان روستایی که الان هم زندگی دارد؟ در حال حاضر وضعیتی که ما با آن روبه روییم این است که در بخش تاریخی معماری حفظ می شود در بخش جدید تر روستا که از بافت تاریخی فاصله دارد، توسعه اتفاق افتاده است. این یکی از چالش های پیش روی ما است. در چند سال اخیر دو هتل در نزدیکی ابیانه برای اقامت گردشگران تاسیس شده است، هتل هایی که در زمان ساخت با مخالفت هایی روبه رو بودند، سرپرست پایگاه میراث ...