سایر خبرها
جلوی نیروهای پیاده بدون سنگر بوده و خیلی جای خطرناکی داشته فقط با من که حرف میزد طوری صحبت میکرد که نگران نباشم. جای خطرناک بود ولی همیشه به من میگفت که نگران نباش من جام خیلی خوبه. میخواست خوشی های اول زندگیمون خراب نشه . وقتی داشتیم خداحافظی میکردیم از دلتنگیم بهش گفتم؛ گفت الهه خدا کریمه، همه چی درست میشه. در سوریه ایمان به دوستانی که مداحی میکردند میگه برایم روضه حضرت ابوالفضل ...
پس از این که شوهر اوّلش رو حسابی دوشید، ازش طلاق گرفت! همه فامیل می دونند که گلی یک زن درست و حسابی نیست و به همین خاطر خواهرم هم بنده خدا از این که دختری مثل گلی داره، بسیار خجالت می کشه. خوب شد، خیلی خوب شد، خلایق هرچه لایق! حالا گلی یک پدری از روزگارت در میاره که اون سرش ناپیدا..." پدر با شنیدن حرف های مامان، ناگهان از کوره در رفت و به سمت مادر یورش برد و بعد از سیلی محکمی که به ...