سایر منابع:
سایر خبرها
برده و هم در روایات شریفه آمد، شما چرا این گونه می گویید؟ یک باره دیدند اشک از چشمان این پیرمرد جاری شد و فرمود: والله قسم! بازی نمی کنم، من از اسم آن هم متنفّرم و بدنم می لرزد. در این جا روایت شریفه می فرماید: تفکّر کن و ببین چگونه می خواهی خودت را در نزد پروردگار عالم ببینی، برا یاین که این را بفهمی، ببین موقعی که با گناه رو به رو می شوی، منزلت خدا در نزد تو چگونه است. یک موقع نعوذبالله ...
کوچک می کنید؟ شما بنویسید و بگذارید که اشک ریز این نوشته ها مایی باشیم که روزی را به یاد داریم که نوجوانان همین مردمی که اینگونه تحقیرشان می کنید کتایهایشان را بستند و به جبهه رفتند و با تابوت برگشتند.شما بنویسید و فراموش کنید که این قلمی است که خدا به آن قسم خورده.ن والقلم وما یسطرون.شما بنویسید و فراموش کنید که این جو موجود در فوتبال امروز تا حد زیادی زایده نوشته های شما و همکارانی بود که قلم را ...
ترحم نمی شود پرسی اگر ز ما حرم اهل بیت را جایی به عرش و فرش چنان قم نمی شود گرچه سه درب باغ جنان وا شود به قم باغ جنان بهشت تر از قم نمی شود در یک نگاه قبلۀ ایران ما قم است بی کعبه راه را که تداوم نمی شود در مُلک ری که تجربۀ کوفه کافری است ... امّت که از امام خودش گم نمی شود تا پرچم ولای علی روی دوش ...
ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی(ع) دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ...
...> چنان که همگی خوب می دانیم که آن احبّاء{ دوستان ، حبیبان } و اصفیاء{ پاکان ، گزیدگان ، ویژگان } خدا در راه حفظ احکام خدا و جلوگیری از ارتکاب محرّمات، تن به هر گونه مصیبت دادند و راضی شدند که عزیزانشان قطعه قطعه شوند و پردگیان{ هرچیزه پوشیده ، مستور } حرمشان به اسارت بیفتند و سرهای خودشان بالای نیزه ها برود و استخوانهای سینه شان زیر سمّ اسب ها لگدکوب گردد، ولی به حلال و حرام خدا لطمه ای نرسد و ...
پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی(ع) دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره ...
. استمرار و تداوم پای بندی به باورها موجب درونی شدن آنها و شکل گیری کنترل کننده ی درونی در انسان می شود.(45) این ایجاد خرافه در نسل های پیشین باعث درونی شدن آن و باور مطلق آنها در نسل های جدید شده است، به گونه ای که بی چون و چرا آن را می پذیرند و بدون استفاده از ابزارهای شناخت خویش، راه هدایت را بر روی خود می بندند. روی گردانی اهل کتاب از اسلام و عدم پذیرش ایشان دلایل مختلفی داشته ...