سایر منابع:
سایر خبرها
انداخته و برده اند؟ یا آن افسرانی که جسم پر از خون حسن خلیلی را از بین نیزارهای جزیره مجنون ربوده اند؟ می فهمم که مادر به حرمت حضور مهمان خودش را کنترل می کند، وگرنه مشخص است که ابرهای بهاری چشمانش آماده باریدند. خواهر داغدار که هنوز رخت سیاه هجرت پدر جانبازش را بر تن دارد سعی می کند فضا را عوض کرده و به سوالات ما پاسخ بدهد. با خنده می گوید: همیشه اسم علی و حسن را روی ...
آموزش و پرورش نیز در توشهر گفت : درسایه حمایت های خوب دولت ، به زودی شاهد تغییراتی در وزارت آموزش و پرورش از جمله کاهش تصدیگری خواهیم بود و بخش عمده ای از مشکلات این نهاد آموزشی در کشور حل خواهد شد . *** جعفر میعادفر معاون اجرایی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی وزارت بهداشت نیز به شهرستان گناباد استان خراسان رضوی رفت و از مرکز اورژانس و فوریت های پزشکی بازدید کرد. *** ...
...> *** جعفر میعادفر معاون اجرایی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی وزارت بهداشت نیز به شهرستان گناباد استان خراسان رضوی رفت و از مرکز اورژانس و فوریت های پزشکی بازدید کرد. *** حجت الاسلام سید محمود علوی وزیر اطلاعات نیز دوم فروردین در آیین ورود کشتی کروز اقیانوس پیما به آبهای جزیره کیش گفت: امنیت زیر بنای رشد است. ** اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری نیز در سفر به ...
آمد از کمک دریغ نکنید او در هر مراسم درمساجد شرکت می کرد و پدر و مادرش هم می گفتند در مراسم شرکت کنند.دراین دوران بود که وی به سربازی فرا خوانده شد دوره آموزشی خدمت خود را در بیرجند گذراند و بعد از سه ماه به سومار اعزام شد و در لشکر 88 زرهی زاهدان مستقر گردیدو از این لشکر به جبهه سومار اعزام گردید. در این ماموریت به فرمانده دسته بیسیم چی منطقه جنگی بود ، تا اینکه سرانجام در بیست و هشتم اسفند 1366 ...
خوانسار با این عالم ربانی دیدار داشته به گفت و گو پرداختیم که در ادامه می آید. گفتگو: امیرمحسن سلطان احمدی ابنا: ابتدا در خصوص شخصیت مرحوم آیت الله سید مهدی ابن الرضا و بیت ایشان توضیح دهید؟ - مرحوم آیت الله سید مهدی ابن الرضا و بیت شریف ایشان، ببت سیادت و علم و اجتهاد بودند. پدر بزرگوارشان که در سن 96 سالگی در سال 1389 به رحمت خدا رفت از معاریف و استوانه ها و حمول علمای شیعه ...
تعیین شدة خود رسیدند و در سایه الطاف حضرت باریتعالی گلوی دشمن را فشردند. غروب بود و خورشید خسته، کم کم پلک هایش را می بست و به خواب می رفت. ناچار بودیم منطقه را ترک کنیم. پا که بر سینه آن خاک می گذاشتم؛ بار شرمندگی بر دوش دلم سنگینی می کرد. آخر من عاصی، پا روی سینة خاکی می گذاشتم که بچه ها در شبهای عملیات، صورت های آسمانی شان را بر آن می نهادند؛ این گستاخی نابخشودنی بود. با هر حالی که بود ...
در خانه می رفت و ذخیره می شد. محل ذخیره آب را برکه می گفتند. برکه محل آب است که آب خیر و برکت و همه چیز است. ما چطور عیدمان را مبارک کنیم؟ با لباس شیک و تخمه کدو شکستن و خنده و دیده بوسی، برکت است؟ حالا این... من می خواهم مصادیق برکت را بگویم که بیاییم برکت عیدمان را بیشتر کنیم. 1- توجه ثروتمندان به نیازمندان 1- اول اینکه در هر فامیلی چند نفر پولدار هستند،چند نفر فقیر هستند ...