سایر منابع:
سایر خبرها
) آخرین کسی بود که آقا تختی را دید. از صبح قند توی دلش آب شده بود که آن آقا تختی که می گویند بالاخره از اتاق بیرون می آید. آقا تختی بیرون نیامده بود. از اتاق 23 فقط لابی را شماره گرفته بود. زری امیری به خیالش بالاخره آقا تختی را می بیند. رفته تو درون اتاق و آقا تختی آنجا نبود! یعنی بود ولی اصلاً شبیه آن کسی که مردم می گفتند نبود. نه می خندید و نه گوشه لپ هایش چال می افتاد. فقط راه می رفت و حتی ...
بود که آقا تختی را دید. از صبح قند توی دلش آب شده بود که آن آقا تختی که می گویند بالاخره از اتاق بیرون می آید. آقا تختی بیرون نیامده بود. از اتاق 23 فقط لابی را شماره گرفته بود. زری امیری به خیالش بالاخره آقا تختی را می بیند. رفته تو درون اتاق و آقا تختی آنجا نبود! یعنی بود، ولی اصلاً شبیه آن کسی که مردم می گفتند نبود. نه می خندید و نه گوشه لپ هایش چال می افتاد. فقط راه می رفت و حتی جواب سلام هم ...
: شما هم هر وقت از آمریکا آمدند میتینگ بگیر؛ یعنی چه که چند تا دانشجوی مذهبی ساده رشته مهندسی را گیر می آورید و هر چه خواستید به آنها القا می کنید؟ خب، رشته من جامعه شناسی بود، این رشته در آن مقطع خیلی به من کمک کرد. زود عوض نشدید؟ متوجه منظور شما نمی شوم. خوب شما که از بچگی بافت مذهبی و فرهنگی داشتید؛ بعد رفتید مهندسی، بعد یک دفعه آمدید فلسفه؟ مگر رشته ...