سایر منابع:
سایر خبرها
تعقیبت می کنم. مردم خیلی حرف های بدی به من می گفتند. (مردم به پدرم می گفتند خدا بچه بدی به تو داده و آن بیچاره هم خون به جگر شده بود). اما تا حالا از تو خلافی ندیده ام، تو در وصف حضرت محمد(ص) خواندی، به مادرت هم می گویم که دیگر مزاحمت نشود... آرام آرام مادر هم از ما گذشت... خدابیامرزدشان. دست به دست و دل به دل ساز داد و شروع کرد به زخمه زدن... زخم، زخمه، زخمی. آهنگی چنان غمین از آن دو سیم ...
حضورم در پرسپولیس و جا افتادن در این تیم خیلی دشوار بود. خیلی ها مسخره ام می کردند. خیلی ها می گفتند با این همه هافبک پرسپولیس دیوانه ای اینجا آمدی و... خدا را شکر که به لطف آقای دایی همان بازی دوم فیکس شدم. * بهترین توصیه ای که تا حالا دریافت کردی، چه بوده؟ اولین مربی ام جواد قزلسفلو همیشه می گفت به هر جا که رسیدی، مغرور نشو و بدان بالاتر از تو هم وجود دارد.] * بهترین لحظه ...
7ساله اینجا مشغولم. می دونید برای یک معتاد، کار نقش بزرگی داره. وقتی ترک می کنی اگه کار نداشته باشی ذهن دوباره درگیر مصرف مواد می شه، فشار مالی و مشکلات پشت بندش میاد. بهترین راه برای فرار از مشکلات توجیه مصرف مواده. واسه همین بهبودیافته ای که مشغول کار بشه دیگه سراغ مواد نمی ره. جنبه مثبت داستان این هست که خود آقای ثقفی رأس کاره و به نوعی همدرد ماست؛ یعنی ما رو درک می کنه، وقتی یک روز ...
یا قالیباف. سال 92، پنج، شش نفری بودند و آخرش هم همه چیز قاطی پاتی شد. واقعا اگر می خواستیم آقای قالیباف را رییس جمهور کنیم و فشار تبلیغاتی می گذاشتیم، می توانستیم. شما ببینید اگر بر سر ایشان به اتفاق نظر می رسیدیم، همه شوراها از ایشان حمایت می کردند. در عین حال، سال 88 هم ایشان وارد انتخابات نشد؛ یعنی خودش تصمیم داشت که وارد صحنه شوند ولی ما گفتیم بهتر است نیایید و ایشان هم نیامد. در سال 92 اما ...
شانه هایش دو تا قپه طلایی دارد. هنوز درهای عقب ریو را باز نکرده اند که رمضان جلو می رود و به حالت آماده می ایستد. من و بهمن هم کمی جلوتر می رویم. رئیس سربازها به رمضان می گوید: چی می خواهی بچه؟ . رمضان به اسباب و اثاثیه ها اشاره می کند و می گوید: می خواهیم این وسایل ها را بگذاریم پایین . رئیس سربازها می گوید: نمی خواهد. لازم نکرده. سربازها خالی می کنند . رمضان جلو می رود و اولین کارتن را از دست یکی ...
اینها برادرهای دینی تان هستند، چرا روی شان اسلحه می کشید و این حرف ها. شما فرض کنید در آن فضا، یک نفر با چادر مشکی رفته بود می خواست آنها را با عصبانیت نصیحت کند که یکی از خود پلیس ها گفته بود خانم برو! اینها الان جلوی چشم شان را خون گرفته است و یهو تو را هم با گلوله می زنند. خلاصه بعد پدرم را دیدم، بعد برادرها و اینها. پس خانواده جمیعا آنجا بودید؟ بله، ولی همگی تنها رفته بودند تظاهرات ...
دوره احمدی نژاد چون بعد از دوره کرباسچی بود، وقتی وارد شهرداری شدیم همه جا شبیه انقلاب بود. شبیه بعد از انقلاب که همه خودسانسوری می کردند و می ترسیدند تخلف کنند. مثلا می ترسیدند رشوه بگیرند و فضای شهرداری، فضای انقلابی بود. نیروها با سلامت کار می کردند اما زمان آقای قالیباف مثل اینکه دوباره همه چیز برای شان عادی شد و دیگر از فضای انقلابی خبری نبود. ...
، این روزها طولانی تر شده است اما مشکل به همین جا ختم نمی شود؛ رودخانه ها و چشمه های کم جان ییلاقی ها حالا دیگر کمتر آب زلال و گوارایی برای نوشیدن می دهند و عشایر ناچارند به آب گل آلود یا لجن بسته بسنده و فکر دیگری برای آب آشامیدنی شان کنند. میرولی صفرزاده، قائم مقام سابق سازمان امور عشایر به شهروند می گوید که خشکیده شدن چشمه ها و رودخانه ها باعث شده است که با تانکرهای سیار به 40 درصد جمعیت عشایر ...