سایر خبرها
کمک مرد به کار خانه می تواند بچه بزرگ کردن هم باشد
.... آن روزها دیدم فعلاً آن کاری که دنبالش هستم پیدا نمی کنم. چه کار باید می کردم؟ از درون به هم ریخته ای، اما متشنج کردن فضای خانه اوضاع را بدتر می کند. می نشینی خانه، در حالی که احساس می کنی آن لحظه نباید در خانه باشی. احساس پیری می کنی، صبح می روی بیرون و می بینی همه با عجله سر کار می روند اما تو باید بروی نان بخری و برگردی دوباره به خانه. فاجعه ای رخ داده است. با خودت می گویی نشستن من در این ...
تهمینه میلانی: از حکم پرونده عباس کیارستمی خون گریه کردم
فیلم های من را دوست دارند. می گویند تو ضد مرد هستی؟ من ضد مرد هستم!؟ من با بهترین مرد دنیا زندگی می کنم و بهترین برادرهای دنیا و همکاران فوق العاده خوب را دارم. وقتی ملی پروانه ساخت گرفت، همان فیلمنامه خودت را ساختی و همه تغییراتی که گفته بودند را اعمال نکردی ؟ بله، فقط تغییراتی که به کارم صدمه نمی زد را اعمال کردم. بگذارید برایتان کمی از پروانه نمایش ...
دعاهای صحیفه، چراغ هدایت بعد از حادثه کربلا
ام به کتاب صحیفه ادامه دادم و گفتم: برای من، قیمت این کتاب، از همه عالم هم بالاتر است، پس برای چی آن را به شما بدهم. من برای لحظه ای نمی توانم این کتاب را از خودم جدا کنم. آن ها گریه کردند و گفتند: آقا! لباست نشان می دهد که از اولاد پیغمبر هستی، به حقّ پیغمبر، این کتاب را خودت به ما بده. تو که دیدی ما کی هستیم. اگر آن را به ما ندهی، به زور هم که شده آن را از تو می گیریم. گفتم: باشد. ولی اول بگذارید ...
گفت وگوی دو تاریخ پژوه بر سر مسئله بیعت امام سجاد(ع) با یزید
احضار کرد و به او گفت: آیا بندگیِ مرا می پذیری چونان که اگر بخواهم، بفروشمت و یا نزد خود نگه دارمَت؟ مَرد گفت: ای یزید! نه خودت از من در میان قریش از نظر حسَب و نسَب گرامی تری و نه پدرت چه در جاهلیت و چه در اسلام از پدر من برتر بوده! نه در دین از من بهتری و نه در خیر و خوبی، پس چگونه به خواسته ات تن دهم! یزید گفت: اگر اقرار به بندگی ام نکنی والله تو را می کشم! مرد پاسخ داد: این قتل، از قتل حسین بن ...
موسیقی در این چهاردیواری ها می میرد
...، چون جایی نداشتم. روی برگشت به خانه را هم نداشتم. کمی همسرم کمک می کرد. البته آن زمان هنوز همسرم نبود؛ مثلا دو هزار تومان حقوق می گرفت و کمی به من پول می داد و من از این راه پول درمی آوردم. در میدان امام حسین از طریق خانم نقاشی که می شناختم اتاقی اجاره کرده بودم؛ از همان خانه های قمرخانم که دورتادور، اتاق است و یک دستشویی در حیاط دارند. یکی، دو ماه در این خانه زندگی کردم. تصمیم گرفته بودم ...
چگونه انسان به درجه ای بالاتر از جبرئیل(ع) می رسد
قرار نداده ام؟ برای چیست؟ دیدن! اما این چشم با همه عظمتش، عظمت در خلقتش و عظمت در دیدنش، در هیچ روزگاری میزان سنجش نبوده و کار او دیدن است که عرصه دیدن او هم محدود است و از آن عرصه که بگذرد، اشتباه می بیند. کره ماه یک ششم زمین است، ولی شب چهاردهم ماه، همه انسان ها ماه را به اندازه یک سینی بزرگ گِرد می بینند، این دیدن درست است؟ نه! اسم این را خطای در دید گذاشته اند، چون محدوده دید اندک است و خورشید ...
نخبه هایی که دیگر تمایل به بازگشت ندارند...
.... کارهم که فعلا ندارید. تمام پس انداز و پولتان هم که خرج شده است. نگاه سنگین خانواده هم باید تحمل کنید. این است که اکثرا بر نمیگردند. ابدا تصور نکنید کسی که بر نگشته است از وضعیت موجودش راضی است. به نظرم خانواده رکن اصلی است و مهمترین نقش را در بازگشت افراد بر عهده دارد. پدر خود من برای رفتن کاملا موافق بود و بسیار هم تشویق کرد. برای برگشتن من به ایشان توضیح دادم. من فوق ...
غلط ننویسیم
...> کتاب را بست و گفت: من از روی کتاب بلد نیستم. اگر خواستی از خودم می گویم. اگر نخواستی به سلامت. چاره ای نداشتم. مرغ های بابا همیشه یک پا داشت. نمی دانم شاید مرغ فروش محله مان چون می دانست بابا سرگنج ننشسته است، مرغ های یک پا به او می انداخت. گفتم: باشد بگویید. فقط آرام بگویید چون دستم کند است. گفت: بنویس. آن مرد کار می کند. آن مرد آمد. آن مرد با پول آمد. آن مرد صاحب خانه اش ...
برانکو بهترین گزینه برای تیم ملی کرواسی است
.... می دانید که بازی خارج از خانه سختی داشتیم. این نخستین بازی ات در این فصل بود؛ در این مدت چطور خودت را آماده نگه داشتی که روحیه ات را نبازی؟ بازی نمی کردم اما تمرین های سختی داشتم و هیچ وقت هم ناامید نشدم. من یک بازیکن حرفه ای هستم و این شغل من است. هرگز ناامید نشدم چون تیم خوب نتیجه می گرفت و من هم از شرایط راضی بودم. فوتبال همین است. شما همیشه و در هر لحظه باید برای بازی کردن ...