سایر منابع:
سایر خبرها
بنیانگذار عشق های مریض در سینمای ایران کیست؟ +عکس
ناموسی و بی شرفی هم هست!؟)...مجید زندگی توی خونه و بیرون خونه اش یکیه....سعی نمی کنه نقش مردای خوب رو بازی کنه. علی: تو چرا می خوای شبیه زنای بد زندگی کنی؟ مریم: زن بد و خوب نداریم....همه مون بعد از مردن زیر خاک می پوسیم.....من قبل از دیدن مجید شک داشتم.....مجید منو از لحاظ فکری راحت کرد. خر بودم اون وقتا....همش بین زمین و آسمون سرگردون بودم......همه چی همین جاست." و ...
رنج های یک دختر در اردوگاه داعش!
باز هم خام شدم. اون روز تازه فهمیدم که زن های زیادی مثل من هستن. گفتم می مونم و مبارزه می کنم. اما چه مبارزه ای؟ حتی اسلوبش رو نمی دونستم. چند روزی گذشت. یکی از زن ها اومد سراغم که برو فرمانده کارت داره ، اول ذوق زده شدم و فکر کردم حتما خبری از دانیال داره. اما نه. فرمانده بعد از گفتن یه سری چرندیات، خواست که منو به نکاح خودش دربیاره. من هاج و واج مونده بودم... خیره به چشمایی که هیزی رو توشون می ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (454)
تومن پول پست دادم. بازم فکر می کنم کردن تو پاچه م. 28. دیگه از فردا شب زود می خوابم، که صبح سرحال بیدار شم. [نشدنی ها. جلد دوم، صفحه ی 268] 29. بابام میگفت هروقت در مغازه رو باز میکنی یه کاسه آب بریز در مغازه تا روزیت بیشتر شه. یه کاسه آب ریختم کف پاساژ، 3 نفر رو سرامیک خوردن زمین. 30. الان بهترین وقته مسی اون پرونده فرار مالیاتیشو بندازه گردن رضا پرستش بفرسه ...
لباس های خوشگل آقا نوید
نوید محمد زاده که همیشه از نظر نوع پوشش زبان زد همه ی عکاسان است، این بار نیز در اکران فیلم خفه گی که در آن ایفای نقش کرده، پوشش عجیب و غریبی دارد. به گزارش پایگاه خبری گُلوَنی ، آقا نوید همون قدر که تو انتخاب فیلم هاش سلیقه به خرج می ده، برای انتخاب لباس هاش هم خوش سلیقه است و برای تک تک لباس هایی که به تن می کنه دلیل و منطق خاصی داره. مثل ما نیست که درِ کشوی میز رو باز کنیم ببینیم ...
روزنامه نگار جوان بوشهری که قبل از مرگ، زندگی نامه نوشت
(شوره زار) ترک موتور نشوندن و انداختن پشت تریبونی که تو سینه ی تپه های ماهور ولات چیده بودنش. یادم نیست چطوری خوندم ولی از هر گوشه ی اون مراسم پر از صفا و حس های خوب، صدای گریه می اومد. بچه ها، زندگینامه شون رو که می نوشتن، می رفتن شهر (اهرم) و تو چند تا نسخه هم کپی می زدن و بین همدیگه توزیع می کردن. از وقتی که یه همکلاسی خوب مون – "هادی صفدرپور” – که یکی از همین زندگی نویس ها بود، تو ابگرم اهرم غرق ...
مجموعه بهترین اشعار کودکانه
متن شعر کودکانه نی نی توی حیاطه چشمش به آسمونه منتظره برف بیاد از ابر، دونه دونه به ابر میگه: چرا کم برف می آری واسه مون زمستونه! لم نده بیکار توی آسمون برف های دیروز تو هی چیکه چیکه آب شد اون آدم برفی ای که ساخته بودم خراب شد برف های سردتر بریز ...
طلبه شدن؛ انگیزه ها و ساز وکار ها
...: بله، زیاد دوست ندارم که... دوست داریم، ولی نه اینقدی که شما می گید... هم بحثی هام دوستامن همه شون. [6] مراجع الف. فارسی 1٫ اسلامی، رضا، مسیر تحول؛ بحثی پیرامون مفهوم شناسی، مبانی، شیوه و آثار تحول در حوزه های علمیه، خردنامه ی همشهری، شماره ی 65، 1389٫ 2٫ تبیان، (14 مهر 1389)، تأکید آیت الله مکارم بر تعامل حوزه های قم، اصفهان و مشهد ، قابل دسترسی در: http ...
نامه ی 3342 فعال دانشجویی حامی روحانی درباره ی وزیر علوم
... 326 احمد حبیبی بندر امام خمینی 327 احمد حسام مقدم / استان بوشهر 328 احمد حسین زاده- استان گلستان 329 احمد حمزوی شهرستان سراوان 330 احمد خاندوزی – استان گلستان 331 احمد رضا محمد پور استان فارس 332 احمد رضایی اهواز 333 احمد رییسی شهرستان ملایر 334 احمد سهرابی شهرستان اسداباد 335 احمد شادلو در ...
متاگپ (بخش دوم) | حنیف عمران زاده: یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان از استقلال طلب دارم ولی شکایت ...
برای همین با اون تیم امضا نکردم و اومدم بیرون. این موضوع به گوش امیرخان رسید و گفت هرکی دیگه از بازیکنای استقلال بود ناراحت نمیشدم ولی از حنیف این انتظار رو نداشتم. همون فرداش رفتم با استقلال و با نصف قیمت قرارداد دو ساله بستم اونم فقط به خاطر امیرخان. از استقلال طلب داری؟ یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون طلب دارم. پنج سال هم مالیاتم باهاشونه. یک بار پام و گذاشتم تو باشگاه اون هم چون ...
لی لی حوضک
روزها هر کسی این شعر را به سبک خودش تعریف و اجرا می کند و موقع معرفی انگشتان دست، از داستان دزدی گرفته تا خوردن گنجشکی که در حوض آب افتاده است یاد می شود در حالی که در اجرای اصلی این بازی نجات گنجشکی که در حوض آب افتاده آموزش داده می شود. در اجرای اصلی این بازی آمده است: لی لی حوضک، جوجو اومد آب بخوره، افتاد تو حوضک. منظور از جوجو، انگشت کوچک بچه است و حوضک هم کف دست اوست. با خم کردن ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (453)
خود نمی پسندی بفروش به ایرانیا. 15. شما یادتون نمیاد یه زمانی موضوع روز جامعه ی جوونا این بود که یه حلقه ی طلایی که اسمشو روش نوشتن رو ببرن دستش کنن که بیاد تو سرنوشت شون. 16. خدایا به حبیبات بگو بچه هاشونو نیارن خونمون. هی جو... پولا ر رد کن بیاد 17. رفتم کوه خواسم چایی درست کنم داشتم دنبال چوب میگشتم ی شاخه افتاده بود رو زمین هرچی کشیدمش میرفت جلوتر ...