سایر منابع:
سایر خبرها
آیین چراغ خاموشی نیست، ماندگار ترین دیالوگ های علی حاتمی
-وثوقی -در-فیلم-سوته-دلان--بخش-اول.mp4 -فروغ الزمان: اون سال زمستون، ده چهارده سال پیش همون روز که ناهار دمی باقالی داشتیم، رخت نظام برتون بود. می خواستین برین باغ شاه. دکمه فرنجتون افتاده بود، گفتین ... -حبیب آقا ظروفچی: آقازاده خانم چشمش سو نداره ، می شه دکمه فرنجمو بدوزین خانم خیاط؟ تو گفتی ... -فروغ الزمان: خانم خیاط اسم داره ... مجید ظروفچی: خدا! چقدر دشمن داری ...
تقاضا کردم با پیکر همسرم تنها باشم
به معراج شهدا رسیدیم وقتی پیکر سیدرضا را آوردند، اول یک مراسم روضه خوانی برگزار شد، بجز ما خیلی های دیگر هم به معراج شهدا آمده بودند از بچه های خود معراج هم بودند. آن موقع دور و بر ما خیلی شلوغ بود، بعد از 40 دقیقه به ما اعلام کردند که خانواده یک شهید دیگر می خواهند برای خداحافظی بیایند اگر اجازه بدهید پیکر شهید شما را ببریم. من همان موقع خودم از آنها خواستم که اجازه بدهند چند دقیقه با همسرم تنها ...
تفسیر آیات 61 - 63 سوره آل عمران
می کرد، فرمود: اگر بنده بود و مخلوق پدرش که بود؟ مسیحیان مبهوت و مغلوب شدند و خدای تعالی این آیه را فرستاد: (ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم خلقه من تراب...) و نیز این آیه را که فرمود: (فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم - تا جمله - فنجعل لعنت اللّه علی الکاذبین ). رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) به ایشان فرمود: پس با من مباهله کنید، اگر من صادق بودم لعنت خدا بر شما نازل شود و اگر ...
زیدآبادی: آن هایی که می گفتند به روحانی رای بدهید، مقصرند
...> در آن زمان این ها محل حساسیت بالایی نبود چون رسمیت و علنیت نداشت. واحد مرکزی خبر گفتند بعد از لیسانس باید به سربازی بروید. گفتم فوق لیسانس قبول می شوم گفتند شاید نشوید و ما نیروی کوتاه مدت نمی خواهیم. در مدرسه هم که گفتم کار به اخراج کشید، آن ها برایم پرونده سازی کردند. زمانی کوتاه بعد پذیرش قطعنامه امام خمینی از دنیا می رود آن روز تحریریه روزنامه چه خبر بود؟ صبح آن روز ...
آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود
...، می خواستم هر چه زودتر بیرون بروم. حتی نمی خواستم یک ثانیۀ دیگر به چشم های خودم خیره شوم؛ تن ها چیزی که می خواستم آغوش گرمی بود که بتوانم صورتم را در آن غرق کنم و گرمای دست هایی که مرا محکم در بر بگیرد، آغوش و دست های کس دیگری، مثل همسرم، مادرم یا دوستم اِلی. همین حس چند روز بعد نیز بر من غالب شد، زمانی که شروع کردم به خلاص شدن از دست پیوندهایی که دیگر به کارم نمی آمد ...
حال و روز دختری که مادرش قاتل زنجیره ای است!
نشان داد. روی برخی از آن ها مکث می کرد. ازجمله روی تصویری از جنازه رحمت الله در کفن که چهره اش معلوم بود. منظره خوبی نبود. گول در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در سال 2015، اعتراف کرد که او و رحمت الله باهم شوهرش را کشته اند. اما در صحبت با من همه چیز را انکار کرد: "همه چیز تقصیر رحمت الله بود. من به خاطر او اینجام. باید مرا اعدام کنند، مینا یک روز گریه می کند و بعد یادش می رود ...
بازگشت به ریشه های خودم را بهتر دانستم
دو مامور امنیتی به یکدیگر می گویند بچه ای که در شکم مادرش است، انقلابی و خرابکار است. پس از این واکنش های رسانه ای بود که متوجه شدیم اهمیت و گستره ی موضوع تا چه اندازه است و سیل پرسش ها به سمت خانواده ما سرازیر شد که با تعجب در مورد چگونگی این اتفاق می پرسیدند!! •و بعد؟ سپس من سیر طبیعی زندگی ام را ادامه دادم. دوران مدرسه سپری شد و دیپلم گرفتم و آن ماجرا هم به ...
لیلی و مجنون های قرن جدید!!!
مادربزرگ به خانه اشان رفتم مادربزرگم خانه نبود! پدربزرگ تنها نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد! خیلی بی قرار بود! با خودم فکر کردم دلتنگ مادربزرگم است و برای هزارمین بار در دلم حسرت نداشتن یک همچین رابطه عاشقانه ای را خوردم! کنار پدربزرگ نشستم و برایش از کمبودهای عاطفی ام در زندگی داد سخن سر دادم و به او گفتم که همیشه غبطه عشق و محبت بین او و مادربزرگ را می خورم! درد دلهایم که ...
زنان اچ آی وی مثبت و انگ بدنامی
آی وی. اون لحظه فقط به خونوادم فکر می کردم. اونقدر گریه کردم که از حال رفتم و زیر سرم رفتم. اما اونا با این بیماری کناراومدن. پدرم گفت اگر سرطان می گرفتی چی؟ ولش کن خوب میشی. ازم خواست به دایی و خاله و عمه و بقیه فامیل چیزی از بیماریم نگم چراکه شاید زخم زبونای اونا اذیتم کنه. جاهایی که کار می کردم یا بعضی ازبیمارستان هایی که برای جراحی می رفتم، تا می گفتم اچ آی وی دارم، پرونده رو پرت می کردن طرفم ...
بعد از تشویق رهبری سعی کردم جدی تر شعر بگویم
گفت شما خانم تکتم حسینی هستید؟ گفتم بله. گفت از چهره ات شناختمت. من خوشحال شدم. با خودم گفتم این من را می شناسد. برای من حس خیلی خوبی بود. از نظر جسمی و سلامتی در وضعیت بدی بودم. اما روحیه گرفتم. این شعر خواندن در حضور بزرگ ترین رجل سیاسی کشور، کسی که شاعر است، در مورد سینما اطلاعات زیادی دارد، با دانشجویان و با هنرمندان برنامه می گذارد و کتاب خوان است، آدمی که وقت می گذارد برای مردم خودش. در غم ...
شهیدی که حقوق 10میلیونی در امارات را رها کرد
.... کمی بعد حال مادر بهتر شد و توانست روی پاهایش بایستد. ثاقب نه فقط داماد بلکه پسرخانواده ما هم بود. به گفته مادرم او قهرمان خانه ما بود. ما به بهانه اینکه همسرم مجروح است و در بیمارستان بستری است راهی ایران شدیم. اما در اینجا متوجه شهادت همسرم شدیم. به ما گفته شده بود که ایشان مجروح شده و ما باید برای عیادت ایشان به بیمارستان بیاییم. در مسیر تا رسیدن به ایران با خودم می گفتم وقتی ثاقب را ...
سیستم سینمای ایران مک دونالدی است
؟ مکری: بله، در افتتاحیه فیلم مشخصا به فیلم برداری کار به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم اشاره کردم. به این دلیل که مدل فیلمی که در ماهی و گربه و هجوم تجربه کردم، تعریف کارگردانی را گاهی گم می کنم. جایی در فیلم می گویم صدا، دوربین، حرکت و بعد یک جا می گویم کات. اما مابین این دو هیچ کاری نمی توانم انجام بدهم. بچه ها و بازیگرانی که مقابل دوربین هستند هر چیزی را که صلاح بدانند لازم است، اجرا می کنند ...
شهر فوق العاده زیبای اروپایی که ایرانی ها بدون ویزا هم می توانند بروند+عکس
و به اصطلاح شهر تو شب ها بیدار هست که اینم به خاطر دو سه منطقه ای مثل همین میهایلا و اسکادارلیا هست که دارای کافه و رستوران های زیاد به همراه موسیقی زنده است. بعد از رسیدن به هاستل محل اقامت که توی یه ساختمون قدیمی پنج طبقه بود و انجام کارهای پذیرش ترجیح دادم روز اول رو که دیگه به نیمه ی دوم رسیده بود رو به استراحت بپردازم هاستل محل اقامت من یه هاستل با چهار اتاق بود که دوتا ...
مرتضی آقا خوان : هر موقع تیممون خوب بازی می کنه، کسی که تو تیم چشم می خوره، من هستم
بالاخره کار خودت رو کردی که گفتم آره خدا رو شکر. این دستبندت رو بعد از این که چشم خوردی، گرفتی؟ آره، این یه دستبند چشم و نظر هست که مادرم بهم دستور داد بگیرم. این ایده سلفی تو رختکن پیکان از کجا اومده؟ بعد از هر برد این کار رو انجام می دیم، فکر کنم اولین بار صادق بارانی این کار رو انجام داد.. از معدود تیم هایی هستین که بعد از بردها هیچ وقت سلفی ...
از ” استقلال ” پیشنهاد داشتم اما به خاطر خانواده ام ” پرسپولیس ” را انتخاب کردم ؛ یک دختر دانشجوی محجبه ...
...، اما خب از اون طرف نمی تونی خوب گل بزنی. تو بازی استقلال و گسترش درگیری ات با رحمتی. وقتی تو بهش ضربه زدی، چی بهت گفت... محمد نصرتی -هیچی نگفت تو اون صحنه با هم بلند شدیم که ضربه بزنیم به توپ، بعد ایشون با یه عصبانیت خاصی طرف من اومد، من بهش گفتم کجا داری میای؟ چه خبره مگه... حالا تیمشون هم دو بر هیچ جلو بود. من اصلا ضربه ای نزدم و فقط گردنش رو گرفتم و هولش دادم. اما تمارض ...
پیوند تاریخ نگاری با ستاره شناسی
...، گفتم از شرایط ادب و عقل و قانونِ اهل فضل بدیع بعیدی نماید در خدمت سلیمانِ سخن از منطق الطیر گفتن و در مجلس اکابر و افاضل شروع در مسایل حکمت کردن، اما بفرموده و اشارت عالیۀ آن حضرت شروع در امر مذکور نمود و از باری تعالی توفیق اتمام آن رفت. (گ 2 پ- گ 3 ر)؛ این مقدمه به روشنی گویای هم عصری اناری و شاه اسماعیل اول صفوی است، ضمن آن که اناری چند برگ بعد در توضیح قِرانات صراحتا به تاریخ اول محرم ...