سایر منابع:
سایر خبرها
با حضور تیم تحقیق وبازپرس جنایی درمحل حادثه، دختر جوان وخانواده اش شناسایی شدند. پدر قربانی ماجرا به کارآگاهان جنایی گفت: دخترم چند روز قبل از خانه رفته بود. اما یک روز بعد از رفتن، با شماره تلفن ناشناسی به من پیام داد و گفت میهمان یکی از دوستانش است و چند روزی به خانه نمی آید. من هم با این تصور که در خانه دوستش است، دیگر دنبالش نگشتم. تا اینکه خبر سقوط مرگبارش را شنیدیم. ...
مقاومت دارویی هزینه های بالایی دارد.سارا هم درباره زایمانش می گوید و اینکه هیچ بیمارستانی او را پذیرش نمی کرده درحالی که نیاز به سزارین داشته تا فرزندش سالم به دنیا بیاید تا اینکه درنهایت زایمان او در بیمارستان امام انجام شد. سارا می گوید: 17 ساعت تمام درد کشیدم اما دکترها بی اهمیت از کنارم رد می شدند. در همان زمان بیماران دیگر و برخی پزشکان سرزنشم می کردند، اینکه چرا با یک زندانی ازدواج کرده ام ...
آنها را به یاری هنر دید و این سلامت روان و شناخت از خویشتن و جهان پیرامون به کمک نوآوری وخلاقیت هایی است که از مواهب هنر میسر شده است. وی گفت: قبل از وقوع حادثه تلخ زلزله 1863نفر از اعضای ثابت کانون بودند و حالا این اعضا به 2000نفر رسیده اند در این بلای ناگوار 7نفر از بهترین اعضای کانون را از دست دادیم. شاه محمدی شب زلزله را این گونه تعریف کرد: یادم هست در همان شب من در حال ...
بر سر و سینه می زنند که نامش زهرا(س) است بانویی که نامش سرشار از نور معنویت بود بانویی که محدثه نام گرفته بود چراکه احادیث نبی مکرم اسلام(ص) را منتقل می کرد، بتول نام گرفت چراکه از زمین دل کند و به خدا پناه آورد، صدیقه نام داشت چون صادق بود، محبتش ایشان را حنانه نامید و فاطمه(س) نام گرفت تا حضرت محمد(ص) در رثایش بگوید: همانا من دخترم را فاطمه نام نهادم، زیرا بدون شک خدای عزّوجلّ فاطمه و دوستان او ...
داشته اند.زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثت از مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند و از طرف دیگر خود حضرت دارای شخصیتی بسیار والا بود. پیش از حضرت علی (ع)افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با حضرت زهرا(س) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که دخترم برای ازدواج منتظر وحی الهی است. علی علیه السلام که برای خواستگاری دختر ...
. دخترم گفت بابا می ترسم تو را از دست بدهم. همسرم دخترمان را درآغوش گرفت و آرامش کرد. قراربود فردای آن روز برود. به من گفت فردا زود بیدارم کن. نگران و بی تاب تا صبح بیدار ماندم. نماز صبح را که خواندم خوابیدم. نورمحمد را بیدار نکردم. کمی بعد رفتم و نان خریدم و صبحانه را آماده کردم وقتی بیدار شد و چشمش به ساعت افتاد ناراحت شد. گفت چرا برای نمازصبح بیدارم نکردی؟! باید می رفتم. از اتوبوس جا ماندم ...
ویژگی های الهام بخش شخصیت و زندگی آن حضرت می پردازد و برخی هم ویژه گروه سنی نوجوان و کودک، حولِ محور پررنگ ترین صفت این بانو که همان حیا و عفاف است، شکل گرفته و معرفی و مطالعه شان، مرتبط با حال و هوای این روزهاست. امروز برای آن هایی که دلشان می خواهد سیره و سلوک آن حضرت را بشناسند، برای نوجوانانی که در سردرگمی ها دست و پا می زنند و نیاز روحی و عاطفی به یک الگو و پناه دارند و برای آن هایی که نمی دانند ...
شوخی هایش می افتیم و دوباره یکدل سیر می خندیم. مجید کارهای جدی اش هم خنده دار بود. از مجید فیلمی داریم که هم زمان که با موبایلش بازی می کند برای هم رزم هایش که هنوز زنده اند روضه های بعد از شهادتشان را می خواند. همه یکدل سیر می خندند و مجید برای همه روضه می خواند و شوخی می کند؛ اما آخرش اعصابش به هم می ریزد. مجید شب ها دیروقت می آمد وقتی می دید من خوابم محکم با پشت دست روی پیشانی من می زد و بیدار می ...
...سایه ای که پشت در ست و مادری که به ناچار عازم سفر ست خودم کشیده ام از دردشان خبر دارم برای دختر خانه همیشه سخت تر است که گیسوان پریشان بعداز امشب را سپرده است به دست کسی که باخبر است کسی که بر لبش امشب انار میخندد کسی که دامنش از بغض سربریده تر است کجاست دست یتیمی و کاسه ی شیری گرفته تیغ به دستش هرآن که رهگذر است کبوتری که پرش را ...