سایر منابع:
سایر خبرها
از عراقی ها نارنجکی را به سمت او پرتاب کرد. حاجی که قصد داشت نارنجک را به سمت دشمن بازگرداند، آن را در دست گرفت اما نارنجک منفجر شد و دست حاج علی را از مچ قطع کرد. در همین حین ما با شنیدن صدای تیر انفجار متوجه جریان شدیم و به سمت چادرها رفتیم و پس از به عقب راندن عراقی ها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم. فکر می کنم همه بچه ها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین ...
عراقیها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم. فکر می کنم همه بچه ها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین(ع) افتادند. حاج علی بعد از جانبازی باز هم در جبهه ها ماند. راوی: همرزم شهید شهید موحددانش پس از انتقال به بیمارستان پادگان ابوذر تحت عمل جراحی قرار گرفت و دست وی را از زیر آرنج قطع کردند. مرحوم حسین لطفی پشت سر او ایستاده است. شهید ...
. ( راوی: مادر شهید) *** شهید موحد دانش یکی از خاطراتش را برای یکی از هم رزمانش این گونه تعریف کرده است: بعد از عملیات بازی دراز با دلی شکسته رو به خدا کردم و گفتم: پروردگارا! ما که توفیق شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی کعبه ات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم... مشغول دعا و درخواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد. دستی به شانه ام زد و گفت: حاج علی ...