سایر منابع:
سایر خبرها
رضا یزدانی: راکِ ایرانی، فقط کاوه یغمایی !
. از پرنده بی پرنده شروع شد و خیلی ها می گفتند این چرا اینگونه می خواند و هرجا که بخواهد دهانش را باز می کند و هرجا بخواهد می بندد ولی ما آن سال ها را گذراندیم. * بعد از 18 سال در این نقطه ای که نشسته ای خیلی ها اعتقاد دارند هنوز و هنوز بهترین آلبوم تو خاطرات مبهم است. درمورد آن آلبوم حرف بزنیم. اتفاقا در صفحه ی اینستاگرام خودم یک نظرسنجی گذاشتم که الان آلبوم را شروع می کنم و شما می خواهید که ...
من بجز عشق نیاموخته ام چیز دگر
ستاره شد، دوم شهریور دستگیر و 27 مهر سال 33 اعدام شد. اما یک عمر با سایه زیست. حتی در خوابش آمد و در تاریخ ماند. کیوان هم از آن کسانی بود که اگر به دنیا نمی آمد، دنیا چیزی کم داشت. سایه در مورد خودش و پوری و کیوان، زن و شوهری که تنها دو ماه با هم زندگی کردند می گوید: پوری سال ها سیاه پوش کیوان بود. من و پوری گاهی که می نشینیم و حرف می زنیم، جفتمون می زنیم به گریه. پوری اون چهره انسانی کیوان رو تو ...
وقتی حس تکلیف مرزهای قومیتی را درهم می شکند/عشق به ولایت؛ ویژگی شهید خاوری
تا قانع ام کند، همه حرف هایش حرف حساب بود، گاهی مقابل حرف هایش کم می آوردم. برای اینکه فکر رفتن به ایران را از سرش بیرون کنم، با او محکم برخورد کردم، به گونه ای که ناراحت شد و من نیز طاقت ناراحتی اش را نداشتم اما باید کاری می کردم فکر ایران از سرش بیفتد. رضایی عنوان کرد: فردای آن روزی که با هم بحث کردیم، هوا کم کم تاریک می شد، ولی هنوز رضا به خانه برنگشته بود، دلم شور می زد پدرش هم مثل من ...
تلاوت قرآن شهیدی که سواد خواندن و نوشتن نداشت
فراموش کند؛ برای اولین بار، موقع رفتن، ساعتش را فراموش کرد. هنگامی که برگشت آن را با خودش ببرد، همۀ ما را برای بار دوم، بوسید؛ چون می دانست که شهید می شود. به ما خوب نگاه کرد؛ شاید هم به مظلومیت ما نگاه می کرد. وقتی کفش هایش را می پوشید، همۀ ما به او نگاه می کردیم، او در حالی که سعی می کرد صورت زیبا و نورانی اش را از ما پنهان کند، دیگر به ما نگاه نکرد؛ وقتی به کوچه پا گذاشت، هرقدمی که برمی داشت به ...
بازاریابی برای خیانت و جنایت
بودم و باید کسی در این دوران بدی که سپری می کردم کنارم بود و به درد دل هایم گوش می داد. اما اکنون که بازداشت شدم احساس می کنم آن زن دنبال یک نفر برای جنایت بود و برای اجرای نقشه اش اعتمادم را جلب کرد تا با او در اجرای نقشه اش همراه شوم. افسوس که من فریب حرف هایش را خوردم و خودم و زندگی ام را تباه کردم. درس خواندی؟ بله. مدرکم لیسانس روابط بین الملل است. کمی هم دروس جامعه شناسی ...
165 پس لرزه هم نتوانست غیرت کرمانشاه را خاک کند / 100 روز پس از زلزله، بر هم نشینان آنوبانی نی چه می ...
افتخارآمیز شهر است. استاد با غرور به سنگ نگاره اشاره می کند: این نشان از قدرت بی مانند کرمانشاه است این سرزمین از دیرباز مرکز تخاصم ها و جنگ ها بوده اما هزاران سال است با هویت و اصالتش ریشه های ما را حفظ کرده است. رد دست استاد را می گیرم ، آن طرف بلوار روبروی مدرسه، در پارکی پهلوبه پهلو چادر و کانکس زلزله زده ها برپاست. زنی بالباس کردی زیبایی در آفتاب صبحگاهی می درخشد، زن ...
کلاه گشاد دوست مجازی بر سر پسر جوان
یکشنبه 13 اسفند 1396 - ساعت 10:50 او در حالی که مرجوعه قضایی را محکم در دستش می فشرد روی صندلی مقابل افسر پرونده نشست، پوشه را روی میز گذاشت و گفت: سی ساله هستم ولی هنوز ازدواج نکرده ام. در طول دوران دانشگاه به جز درس به چیز دیگری فکر نمی کردم و بعد از فارغ التحصیلی، در جایی مرتبط با رشته تحصیلی ام مشغول به کار شدم. اعتقاد داشتم برای تشکیل خانواده اول باید شغل و درآمد خوب، خانه، ماشین ...
عدم توجه مسئولین به معلولان تهرانی؛فقط زنده می مانند
ذهنی نارمک در این مورد به جهان صنعت می گوید: مشکلات این مرکز هم مثل سایر مراکز زیاد است . در واقع چهار ماه است که این مرکز را تحویل گرفته ام و گفته شده چون آخر سال مرکز را تحویل گرفتیم، برای یارانه ردیف و بودجه قرار نگرفته است . دولت این موسسه را به خیرین واگذار کرده است و امورات این مرکز فقط از طریق پرداخت های خیرین می گذرد . تنها قسمتی که بهزیستی متقبل هزینه های آن شده است، پرداختی ماهانه پرسنل ...
میترا مرا به مهمانی شبانه به خانه اش برد و در آنجا ارواح را به جانم انداخت! +عکس
.... کامران که از یک خانواده به نسبت مرفه است دربازجویی گفت: هیچ مشکل مالی ندارم، اما به من دستور می دهند که دست به سرقت بزنم و من هم که نمی توانم از دستور این ارواح خبیث سرپیچی کنم به همین خاطر مجبورم این کار را انجام دهم. او ادامه داد: اجازه بدهید از ابتدای این ماجرا برایتان بگویم. چند وقت پیش در تلگرام Telegram با زن جوانی به نام میترا آشنا شدم. رابطه ما در فضای مجازی ادامه ...
القاب جالب سلبریتی ها قبل از رسیدن به شهرت
ساکت نمی نشست. وی در این باره چنین گفته است:" این موضوع خیلی ناراحت کننده بود زیرا هر بار که به مدرسه می رفتم به خود می گفتم که این موضوع را حل خواهم کرد و آرام خواهم بود و در حالی که 13 سال سن داشتم و کلاس هفتم بودم اما شلوارم را خیس می کردم. در واقع شلوارم را خیس نمی کردم بلکه شب ها در خواب خودم را خیس می کردم. رختخوابم را خیس کرده و به خودم می گفتم که چه کسی در 13 سالگی خودش را خیس می ...