سایر منابع:
سایر خبرها
مصاحبه اختصاصی با جناب خان (عکس)
سینما و تئاتر،مصاحبه اختصاصی با جناب خان ،عروسک بازی، دنیایی است که همه ما با آن آشنایی داریم و اگر حتی اهل عروسک بازی هم نباشید حتما عروسک یا عروسک های محبوبی داشته و دارید. همین حالا هم عروسک یکی از رایج ترین کادوهایی است که افراد در هر سن و سالی به هم می دهند و آیتم محبوبی به حساب می آید. در دنیای رسانه هم استفاده از عروسک های مختلف در برنامه های نمایشی، آموزشی، گفت وگو محور و. . . به یک عنصر ...
بازگشت خاطرات خون آشام - 1
در خارج بشیم به. بعدش هم به ما کیک و آب میوه می دن به. بعد هم اگر بچه داشته باشیم، به بچه مون اسباب بازی می دن به. گفتم که: تو حالت خوبه؟ این هایی که گفتی مال آدم هاست که! نه ما پشه ها که. گفت: چرا ارزش خودت رو پایین می آری، به؟ اولندش ما خون آشام هستیم و پشه نیستیم به. دومندش ما باید به بالا فکر کنیم تا به مقام های والاتر برسیم به. این جمله را برای همیشه توی آن کله ات فرو کن ...
غواصی که خادم امام رضا شد
خانواده به صحن آمدم، کسی به شانه من زد و گفت فلانی من 8-7 سال است که دنبال تو می گردم تا قرضم را به تو ادا کنم. من خیلی سال پیش با این آقا کار می کردم و حالا بعد از این همه سال بین این همه شلوغی، حرم امام رضا(ع) ما را به هم رساند. امام رضایی که هم من را مشهد آورد هم قرضم را به من پس داد. زیاد بوده اند زائرانی که با چشمان اشک بار آمده اند و با لبانی خندان برگشته اند. کسانی که گاهی از امام ...
بچه که بودم همه میگفتن تو آینده روشنی داری!(طنز)
20 شدم من : بابا جووووووون 20 شدم بابا : بخون پسرم ، به خاطر خودت داری میخونی ، به خاطر من که نمیخونی • Joke • میخواین بدونین تنهایی یعنی چی؟ تنهایی یعنی بری توالت بعد شیر آب رو باز کنی و ببینی ای دل غافل آب نیست اون وقت دادب زنی یکی آب برسونه ولی کسی نباشه یه آفتابه آب بده دستت! ...
یک گفتگو با امیر تتلو: دوست داشتم حرف هایم را بزنم... راه اش موسیقی رپ بود
بود یا نه دنبال چیزای دیگه بودی؟ آن اول که همه به فکر شهرت و پولدار شدن هستن. اما من یک متنی رو دو سال پیش روی فیس بوکم منتشر کردم که توش کامل گفتم که چی می خوام و الان کجای کار هستم. تو اون متن گفته بودم: خدایا به ما سفره ای دادی، هر چند کوچک اما شب فقط یک دغدغه بود و آن کوچکی سفره بود: به دنبال خوشبختی به ثروت رسیدم اما آرامش در ثروت نبود. به دنبال خوشبختی به شهرت رسیدم اما آرامش در ...
دلم می گیرد هر زمان که گلی پژمرده شود
وقتی مردم که از کنارمان عبور می کنند با تعجب به ما نگاه می کنند. او حالا به من نگاه می کند و می گوید: خودت می دانی همه زنها دلشان می خواهد لباس زیبا بپوشند. دلشان می خواهد خانواده ای داشته باشند مردی که حمایت شان کند، غذا بپزند و بچه هایشان را راهی مدرسه کنند. اما حالا دیگر دختران شهر ما هم دیر ازدواج می کنند می ترسند که بروند و بازگردند خانه پدر. او خم می شود و علفهای کنار ...
بهترین آثار هنری که ما را به امام رئوف نزدیک کردند
...، تویی که تنها می تونی قفسارو وا کنی پرنده رو رها کنی تو غریبی و منم غریب تنها چی میشه این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم دوست دارم تا من بیام اون گره ها رو واکنی قربون کبوترای حرمت امام رضا قربون این همه لطف و کرمت امام رضا گفتی که هر کی بیاد به پابوسم امام رضا ...
سیرۀ علمی امام رضا (ع) از منظر آیت الله مکارم
را دعوت کند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[40] پس از ورود امام (ع) و پیروان دیگر مکاتب در مجلس مأمون، امام علیه السلام شروع به سخن کرد و فرمود: ای نصرانی! اگر با انجیل خودت که به آن اعتقاد داری، برای تو استدلال می کنم .... .[41] جاثلیق پرسید؛ از حواریون عیسی بن مریم خبر ده، آن ها چند نفر بودند و نیز از علمای انجیل، آن ها چند نفر بودند؟ ...
چرا به امام هشتم قبله هفتم می گویند؟
: ما شصت نفر بودیم که موسی بن جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد." در حدیث مشهوری نیز که ...
چگونه عمران صابی پس از شکست در مناظره با امام رضا(ع) مسلمان شد
نبوی و هیبت علوی را به تماشا بنشینند. فرماندهان و سپاهیان سواره نیز رو به خانه امام آوردند و تا طلوع خورشید همه به انتظار ایستاده بودند. امام پس از به جای آوردن غسل و پوشیدن لباس و بر سرگذاشتن عمامه ای سفید در حالی که خود را خوشبو کرده و عصایی در دست داشتند، با پای برهنه میان جمعی از دوستداران خود از خانه بیرون آمده و راه مصلی را در پیش گرفتند؛ با تکبیر گفتن امام غلامان حضرت نیز تکبیر ...
اشعار ویژه ولادت امام رضا (ع)
خریدار نبندد چه کند تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خداوندی تو ای همه عالم امکان شده سرگردانت وی سر خان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قدمت ریگ رَهَند همۀ کون و مکان ریزه خور دستانت پلک مستانه چو بر هم بنهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیرانت سایه بر سر فکن ای دوده زهرا و علی ...
به پروازند دل ها، بال در بال کبوترها
...، گوشه دنجی می ایستی و دست ارادت بر سینه ات می نشیند. اجازه ورود می گیری. دلت سکوتی به اندازه جاری شدن اشک های چشم هایت آن هم بی بهانه می خواهد. ذهنت از تمام حرف ها خالی می شود. تو می مانی و چشم های بارانی و دلی که دل دلش، دیگر دست تو نیست. شدت بارش دیدگانت پرده ای می شود میان نگاهت تا خود خود گنبد طلایی. می خواهی که نبارد، می خواهی که هیچ حائلی بین تو و آقایت نباشد اما نمی شود ...