سایر منابع:
سایر خبرها
عجیبی بود، در آن روزها اگر کسی پشت جبهه بود ناراحت می شد، بنده اصرار داشتم تخریب چی شوم که شهید میرزاعلی رستمخانی این اجازه را به بنده نداد و بالاخره کمک آرپی جی زن شدم. تسنیم: از حال و هوای آن شبی که (صبح روز10 اردیبهشت) باید عملیات بیت المقدس را آغاز می کردید، بفرمایید، آیا با توجه به سنتان ترسی نداشتید؟ محمدی: آن شب تا صبح پیاده رفتیم بعد از نماز صبح گفتند حمله آغاز شد، ادامه دادیم و ...
...: شما می خواهی بگویی که فیلم های من حاشیه یا مخالف ندارد. شما از حاشیه ای که برای اخراجی های 1 پیش آمد، خبر ندارید. ظاهراً مثل اینکه شما آن موقع ها را یادتان نمی آید که علیه آن فیلم ساختند و خیلی برخوردها شد. یا در مورد اخراجی های 2 که اصلاً مخالفت کردند و گفتند: این که هواپیمایی ربوده شود و آن را به اردوگاه اسرا ببرند، فقط تخیل است، درحالی که این اتفاق در سال 1364 افتاده بود، یا حاشیه و ...
کشیده و بوسه بارانش نمودند. از او جویا شدند. کجا بودی؟ چرا رفتی؟ پسرک چنین گفت : آرام باشید تا بازگو کنم. من سر به کو ه ها و درّه ها نهادم و می رفتم. گم شده بودم. همین طور که می رفتم، ناگهان، درنده ای وحشی پدیدار شد و به سویم حمله کرد. من نیز از ترس جان به این سو و آن سو می دویدم. فریاد می کشیدم. آن حیوان زشت خو نیز با دهان باز به سویم حمله می کرد. نا امید و خسته یک دفعه متوجه شدم بانویی بسان ...
خودم را برای کتک آماده کرده بودم. دوباره حدوداً دقیقه 20 بود که من یک گل دیگر زدم؛ دیدم عراقی ها با هم پچ پچ می کنند. فهمیدم می گویند این را بزنیم تا نتواند بازی کند؛ چون داشت آبروشان پیش مسئولین اردوگاه می رفت. همه ما با پای برهنه بازی می کردیم؛ ولی عراقی ها با تمام امکانات کامل با ما بازی می کردند. نیمه اول تمام شد. بین دونیمه یکی از دوستان گفت: دیگر گل نزنیم؛ چون بعد از بازی با کتک روبرو هستیم ...
از روی این پل ها بسیار سخت بود. شرایط آنقدر سخت بود که من ناچار شدم خودم از قرارگاه به خط مقدم بروم و به یگان هایمان سر بزنم، روز قبل از آن هم شهید رهبر خبرنگار صدا و سیما روی یکی از این پل ها به شهادت رسیده بود؛ من با موتور به سمت آن مکان رفتم و با همه سختی از این پل گذشتم و به یگان ها سرزدم، در برگشت روی پل شاید برای چند لحظه موتور من خاموش شد، در همان لحظه نگاهم به چند شهیدی افتاد که ...