سایر منابع:
سایر خبرها
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان ، ستون لشکر بودند؛ دو خورشید در یک آسمان و دو روح در یک بدن. روزهای سخت جنگ، فرصت آشنایی شان بود و "رمضان" میعادگاه عاشقی.علیرضا چند سالی بزرگ تر بود، اما حبیب الله در هوش و قدرت مدیریت چیزی از او کم نداشت. یکی فرمانده بود و دیگری جانشین. هم محلی بودند؛ بچه شهر عاشورایی "مّریانّج"؛ زادگاه شیرمردان و قهرمانان لشکر انصار. شهری کوچک با دل هایی بزرگ و ...
شود اجازه میدهم استکان ها را بشورد، حاج کمال خنده ریزی کرد و سرش را تکان داد: راستش من دانش آموز تنبلی بودم اما از خیر شستن استکان ها هم نمیتوانستم بگذرم، چه کنم چه نکنم تا اینکه فکری به ذهنم رسید. پولک هایی را که روی زمین افتاده بود جمع کردم، پس تصمیم گرفتید که درسخوان شوید؟ حاج کمال با دست روی پیشانی اش زد: نه بابا جان، با خودم گفت درس که نمیخوانم اما خدمت که میتوانم بکنم ...
را از قلابش جدا میکرد با افسوس گفت: روزی چند بار برای ماهیگیری می آییم اما صیادان برقی، کارون را شخم زده اند. قتل دو پسر شادگانی توسط پدرشان سرپرست فرمانداری شادگان از قتل دو پسر 17 و 19 ساله توسط پدرشان خبر داد. برای مطالعه هر خبر روی عنوان آن کلیک کنید. انتهای پیام/ ...
خیلی چیزها به افراد متعددی یاد داده ام. این یکی از بزرگ ترین دستاورد هاست. البته من به شاگردانم افتخار می کنم زیرا می بینم که کارهایی در لاپاروسکوپی انجام می دهند که به راستی یکتاست. من افتخار می کنم که این جوان ها در حال پیشی گرفتن از اساتید خود هستند و برای من هم همیشه این طور بوده که تمام دانش را بی کم و کاست به آنها انتقال داده ام و ذره ای کم کاری نکردم. اولین دانشکده ای که این جراحی را به صورت ...