سایر خبرها
بازیگر شمعدونی در دام زورگیر خشن
بدون پوشش متهم در روزنامه، 45 مالباخته با مراجعه به پلیس آگاهی از وی شکایت کردند. در حالی که پنج ماه از دستگیری متهم می گذشت، او به 100 فقره زورگیری دیگر با چاقو اعتراف کرد. روز گذشته با انتقال سعید به دادسرای ویژه سرقت، وی در اعترافات جدید مدعی شد: طراح اصلی سرقت ها باجناقم آرش است. او بعد از اینکه بیکار شدم مرا معتاد به شیشه کرد. پس از مصرف مواد حالت عادی نداشتم و به خواسته اش ...
مشتری مردان روسپی چه کسانی هستند؟/ دکتر فیاض: نمی خواهند به مردم آگاهی داده شود!
ترک کرده بود باعث شد تا وقتی به سن بلوغ رسیدم از هر کسی محبت گدایی کنم. من به سنی رسیده بودم که آزادی داشتم و می توانستم هر وقت که دلم می خواست به خانه بیایم، هر وقت که دلم می خواست بیرون بروم. برای همین با دختران زیادی دوست می شدم و به خاطر پر کردن خلاهایم روابط عاطفی و جنسی با آنها برقرار می کردم. تا اینکه بعد از گذشت سه، چهار سال از مادرم و تمام دخترهایی که با آنها در ارتباط بودم متنفر شدم تا ...
بخشش محکوم به قصاص به حرمت اربعین
قبل فوت شد. من اصلا حال و روز خوبی نداشتم تا اینکه شنیدم پدرم قصد دارد مجددا ازدواج کند. این را که شنیدم عصبانی شدم. از پدرم خواستم تا سال مادرم صبر کند اما او در تصمیم خود پافشاری می کرد. بر سر این موضوع با پدرم درگیری داشتیم تا اینکه روز حادثه عمویم به خانه ما آمد تا با من صحبت کند. می خواست مرا راضی کند تا با ازدواج مجدد پدرم مخالفت نکنم. بعد از صحبت کارمان به مشاجره کشید که عمویم یک ...
دردنیا زیست اما به دنیا دل نبست
....آیا گریه بر شهدا به تنهایی برای ادای حق آنها کافی است؟ آیا می شود شهدا را دوست داشت ولی آرمانشان را نه ؟ شهدا رهرو می خواهند، رهروانی که اهدافشان را دنبال کنند.شهدا به دنبال یاری حسین زمان بودند و به دعوت او لبیک گفتند، ما چگونه می توانیم به ولی زمانمان یاری برسانیم؟ به دختران و خواهران خودم عرض می کنم که به یقین حجاب شما از مصادیق بارز و کلیدی یاری حسین زمان و وفاداری به خون شهداست. اطاعت از ...
زورگیری با دست نوشته تهدیدآمیز
متهم در روزنامه، 45 مالباخته با مراجعه به پلیس آگاهی از وی شکایت کردند. در حالی که پنج ماه از دستگیری متهم می گذشت، او به 100 فقره زورگیری دیگر با چاقو اعتراف کرد. روز گذشته با انتقال سعید به دادسرای ویژه سرقت، وی در اعترافات جدید مدعی شد: طراح اصلی سرقت ها باجناقم آرش است. او بعد از اینکه بیکار شدم مرا معتاد به شیشه کرد. پس از مصرف مواد حالت عادی نداشتم و به خواسته اش عمل می ...
از خرماهای مشکوک تا خفه شدن به دست یک عراقی!
می گوید: برای رفتن به جبهه داشتم دیوانه می شدم، همیشه ناراحت بودم که چرا دو یا سه سال زودتر به دنیا نیامدم، تا بتوانم حالا که جنگ شده به جبهه بروم، یکی از بر و بچه های کم سن و سالی که توانست به جبهه برود، به دادم رسید و گفت: چته پسر! این که کاری نداره از شناسنامه ات برو یک فتوکپی بگیر تا من بگویم چی کار کنی؟ من در اسرع وقت فتوکپی گرفتم و او به من یاد داد چگونه سال تولدم را که 1348 بود ...
مرگ مادر جوان با چماق!
ای نمی توانسته وارد منزل شود چرا که اهالی محل آشنایی کامل با یکدیگر دارند. با این احتمالات، مقام قضایی همسر 35ساله مقتول را مورد بازجویی های تخصصی قرار داد. این مرد در اظهارات خود گفت: حدود ساعت 5 بعدازظهر بود که 2فرزندم را به منزل پدرم بردم و خودم برای دقایقی بیرون آمدم. وقتی حدود 2ساعت بعد به منزل بازگشتیم، ناگهان پسر 13ساله ام چماق خون آلودی را دید. من هم که تعجب کرده بودم، به پسرم ...
90/ افتخار می کنم مقابل سیاه جامگان ، توپ جمع کن تراکتور شدم
شود از مهرداد انتظارات گلزنی داشت که او در میدان باشد. روی نیمکت که نمی توانم گل بزنم. در این فصل تونی مرا در سه بازی فیکس گذاشته. دو بازی در لیگ برتر و مصاف با صبا در جام حذفی . هر باری هم که در ترکیب اصلی بودم حدود دقیقه 50 تعویض شدم و مرا کشیدند بیرون. این یا نشان از بی اعتمادی دارد یا مسائل دیگری دخیل است دیگر. من هرگز فرصت آنچنانی برای نشان دادن خودم نداشته ام. 90: البته چند بار هم به ...
هیئت باید بصیرت زا و معرفت افزا باشد
تأیید نشده باشد ولی چه چیزی این جوان را تحریک می کند که از این کشور به دیگر کشورها برود. اگر آن روز دختر امیرالمؤمنین تنها ماند، امروز دفاع از آن قبه نور برگرفته از همان اندیشه است. انقلاب ما بصیرت و معرفت تولید کرد. نباید از این مواضع دور شویم. دور شدن ما باعث تنها ماندن امام، عدم مسئولیت پذیری نسبت به ولی عصر و عدم تابعیت از حکم خواهد شد. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که در هیأت ...
شهرام شکوهی: تیتراژهایی که خوانده ام کارهای دلی بوده اند
وقتی این اتفاق بیفتد حالت مقابل کمک کردن صدای من به سریال هم وجود دارد و می تواند و آن سریال هم می تواند به من هم کمک کند. من دو بار تجربه خواندن تیتراژ را دارم که یکی از آنها مربوط به کار آقای لطیفی بود. این کار برای من خیلی خوب بود و به تازگی در حادثه تلخ فوت حجاج ایرانی از رسانه ملی دوباره پخش شد. این دوستان با وجود اینکه مرا دوست ندارند، بعد از آن حادثه تلخ و غمبار این اثر را که مربوط به سال ...
گفتگوی جالب و متفاوت با فائزه هاشمی را بخوانید
را ادامه دادیم. ما قبل از انقلاب هم یک وضعیت نسبتا خوب داشتیم. هیچوقت کمبود به معنای خاص کلمه را نداشتیم. پدر را بیشتر دوست دارید یا مادر را؟ بعد از اینکه خودم مادر شدم، مادرم را دوست دارم. ولی قبل از آن بابا را. آنگاه که معنای مادربودن را چشیدم فهمیدم بابا بعد از مادر است. پیام آخر در آستانه انتخابات به سر می بریم. نقش زنان در انتخاب زنان برای مجلس بسیار ...
20 ترکش یادگاری من از ضیافت جبهه هاست
که شروع شد، محصل بودم و مدرسه می رفتم. دو سال بعد در حالی که 12 سال بیشتر نداشتم یکی از دوستانم به جبهه رفت. بعد از رفتنش مشتاق شدم من هم بروم. چند بار رفتم سپاه ثبت نام کنم، اما قبولم نکردند؛ یکی از دوستانم به نام قاسم مهدی زاده که شهید شد دیگر طاقت ماندن نداشتم. عزمم را جزم کردم که باید به جبهه بروم؛ رفتم فریدونکنار ثبت نام کردم و به آموزشی رفتم. چند بار برای رفتن به آموزشی اقدام کردم اما باز ...
حکایت مجردی
ازدواج بود و برای گروهی از دختران و پسران مدرن شرایط خواستگاری را به این شکل نشان می دادند که پسر می گوید علاقه مندی شما چیست، دختر می گوید من شعر دوست دارم، پسر هم می گوید به به من هم شعر دوست دارم؛ این نمایش راه خوبی برای نشان دادن فرهنگ همسرگزینی نیست. در همان زمان تحلیل برنامه های تلویزیون را انجام می دادم و گفتم من اگر دختر یا پسر جوانی بودم، به دلیل نمایش پس زننده خانواده در تلویزیون، از ...
هواپیمای اختصاصی برای درمان "یک سگ"!؟
... * اگر گریه می کردی دشمن، شاد می شد! دی ماه سال 56 بود. فرزند یکی از مدرّسین حوزه قم که از جمله شهدای 19 دی بود، جنازه اش را به بهشت زهرا آوردند، در حالی که پدرش تحت تعقیب ماموران رژیم شاه بود. پدر، خود را به بالین فرزندش که دانشجوی سال اوّل بود، رساند ولی هیچ گریه نکرد و گفت: خدایا! راضی هستم. بعد از چند روز حضرت امام (ره) از نجف برای وی نامه نوشتند؛ خوشحال شدم گریه نکردی، چون اگر گریه می کردی دشمن شاد می شد. آن روز فهمیدم چرا حضرت امام (ره) در فراق فرزندش- سیدمصطفی (ره)- گریه نکردند. ...
گفتگو با حاجی بابایی، وزیر سابق آموزش و پرورش:انسان همیشه باید رئیس باشد!
روید که ما هم بیاییم؟ به سمت کوه ( می خندد). بچه درسخوانی بودید؟ بله، معمولاً شاگرد اول بودم. در دبیرستان چه رشته ای خواندید؟ تجربی. پس چطور سر از انسانی و رشته الهیات در آوردید؟ بعد از کاردانی در تربیت معلم. امتحان دادم و الهیات دانشگاه تهران قبول شدم. از اول دوست داشتید معلم شوید؟ اول دنبال پزشکی ...
گفت وگو با گوینده ای که جمله معروف قوام السلطنه را خواند
گرفتید گوینده شوید؟ رادیو در 4 اردیبهشت 1319 یک مسابقه ورودی برای انتخاب گوینده گذاشت و بنده شرکت کردم و در بین داوطلبان زیادی که آمده بودند اول شدم. *تا چه سالی گویندگی می کردید؟ تا سال 1341 ***چرا ادامه ندادید؟ به این دلیل که یک روز دکتر امینی که آن موقع نخست وزیر بود مرا به دفترش خواست و گفت: تفسیرهای خبری تو باعث شده است مقامات شوروی رنجیده ...
گفت و گو با خانم دکتری که بی مزد و منت به همسایه هایش کمک می کند
را ویژه مهمان برای پذیرایی آماده کرده است. با اکراه می گوید: من یک زندگی کاملاً معمولی دارم. نمی دانم چه چیز زندگی من برای شما جالب است. 18سال به عنوان پرستار کار کرده ام و بعد به دلیل کسالتی که داشتم کار را کنار گذاشتم و حالا بعداز فوت همسرم چند وقتی است که به خانه پدری برگشته ام و همراه پسرم اینجا زندگی می کنم. یک دختر هم دارم که سر و سامانش دادم و رفته خانه بخت. بخیه با نخ قرقره ...
گفت و گو با پیرغلامی که حالا برای کارتن خواب ها مداحی می کند
آید یکبار که من هم همراهشان بودم خیلی دوست داشتم که ایشان مداحی کنند و همین طور هم شد و من هم با همان حال و هوای کودکی خودم با نوای ایشان عزاداری می کردم. ایشان خیلی دوست داشتند ما هم مداح شویم اما مثلاً خود من متأسفانه شرایطش را نداشتم. او به نکته جالبی از زندگی پدرش اشاره می کند و می گوید: پدرم همیشه به ما توصیه می کند به خاطر امام حسین(ع) با مردم خوب رفتار کنید و مهربان و باگذشت باشید ...
خانم بازیگر در دام زورگیر خشن
...: طراح اصلی سرقت ها باجناقم آرش است. او بعد از این که بیکار شدم مرا معتاد به شیشه کرد. پس از مصرف مواد حالت عادی نداشتم و به خواسته اش عمل می کردم. بعد از سرقت ها تمامی طلاها و اموال با ارزش را در اختیار باجناقم قرار می دادم و او هزینه زندگی ام را تامین می کرد. من در این مدت با پرسه زنی در غرب تهران و حوالی میدان فاطمی به بهانه پرسیدن آدرس، رانندگان زن را متوقف و سپس با تهدید چاقوی ...
عهد بستم تا گذشته ننگینم را جبران کنم
دختر 27 ساله ای که به خاطر پیگیری پرونده اختلاف حساب با کار فرمایش به کلانتری مراجعه کرده بود در حالی که عنوان می کرد این گونه مسائل مالی نمی تواند مرا از هدفی که دارم و عهدی که با خودم بستم دور کند به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید آستانه پرست گفت: ششمین فرزند یک خانواده 9 نفره هستم از زمانی که به خاطر دارم پدرم مدام پای بساط مواد مخدر نشسته بود و به خاطر اعتیادش نمی توانست کار کند این در حالی بود ...
پهنه زبان و فرهنگ فارسی از دهلی تا سارایوو
هم که تازه از ایران رفته بودم، نه تنها نمی توانستم تایپ کنم، بلکه (علیرغم آشنایی نسبی ام با فرهنگ غرب) با سنت عید شکر گزاری هم آشنا نبودم. خلاصه کلام، نهایتاً نتوانستم مسیر روزنامه نگاری را دنبال کنم چه، هنوز در فرهنگ غرب نو پا بودم. ناگفته نماند که در 17 سالگی هم مدتی خبرنگار بودم و فضای روزنامه و تحریریه را بسیار دوست داشتم. در همین زمان و به سبب همین مشکلات، همزمان با پیروزی انقلاب در ایران ...
نجات قاتل ایرانی با پرداخت دیه 300 میلیون تومانی
...، قبول کردم در زمینه خریدوفروش مواد مخصوص سنگ شور شلوار سرمایه گذاری کنم. مبلغ 150میلیون تومان به مصطفی دادم. در طول این مدت، مصطفی هیچ سودی به من پرداخت نکرد. از سوی دیگر برخلاف اظهارات اولیه مصطفی که روز اول شراکت مدعی شده بود مواد موجود در انبار نزدیک به 150میلیون تومان ارزش دارد، متوجه شدم این مواد بسیار کم ارزش تر است. روز حادثه به وی گفتم دیگر نمی خواهم با او شراکت کنم و از ...
اگر اراده باشد
زیادی بر زندگی تو دارد. این بسته به توست که خود را یک بازنده بدانی یا یک برنده! تمام این جملات، صحبت های مادرم بودند که در لحظات سخت زندگی برای ادامه مبارزه به من می گفت. من فرزند سوم مادرم بودم که در بیست سالگی او، پا به این دنیا گذاشتم. وقتی ورود خودم را به دنیا اعلام کردم پرستار به سرعت مرا از اتاق بیرون برد تا او با آمادگی قبلی مرا در آغوش بگیرد. وقتی مادر هوشیار شد، دکتر برای او ...
جمشید مشایخی: من میلیونرم
کرده و دوستشان داشته اند. ماجرای یک رویا مشایخی در بخش دیگری از این گفت وگو با اشاره به خاطره اش از بازی در نقش کمال الملک می گوید: خیلی از مردم نقش مرا در فیلم سینمایی کمال الملک به خاطر دارند. به خاطر دارم وقتی بازی در این نقش از سوی علی حاتمی به من پیشنهاد شد از قبول آن می ترسیدم و مدام فکر می کردم از پس آن برمی آیم یا نه. درگیر این موضوع بودم که یک شب خواب دیدم یکی از ...
تو کارتن خوابی!
؛ چراکه قبلا گزارش های مشابهی در این باره به پلیس اعلام شده بود. افسر پلیس گفت مواردی وجود داشته است که افراد در حالی که مدارک شناسایی همراه داشتند و شباهتی هم به افراد بی خانمان و معتاد نداشته اند، عوامل گشت شهرداری آنها را به سامانسرا منتقل کرده اند! پسر این مرد معتمد ادامه می دهد: در حالی که از حرف های افسر پلیس تعجب کرده بودم، راهی سامانسرا شدم. وقتی وارد شدم و مشخصات پدرم را دادم، یکی از ...
فرار کمال الملک سینمای ایران از دانشگاه افسری/دوست دارم کتابفروش شوم/دلخوری من از رضا عطاران تمام شد
داری الان اداره ای تاسیس شده به نام هنرهای دراماتیک . به خاطر همین من را به آقای شهابی معرفی کرد و بعد برای تست بازیگری پیش آقای فروغ رفتم ابتدا متنی را از یک کتاب خواندم حتی خط منو امتحان کرد و بعد قبول شدم و به عنوان اولین نفر در اداره تئاتر استخدام شدم. *هم دوره های شما در آن زمان چه کسانی بودند؟ اسماعیل شنگله، جمیله شیخی، رکن الدین خسروی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان، عزت الله ...
خلاصه کتاب پیغام ماهی ها آخرین خاطرات شهید همدانی
(ع) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردرا سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است. روز اول که وارد سوریه شدیم به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(ع) رفتیم. همان شب، حاج قاسم یک جلسه ای را ترتیب دادند و طی آن قرار شد ابتدا بنده نسبت به وضعیت منطقه توجیه شوم. فردا به استان حمص رفتیم که استان بسیار مهمی است و در آن جا متوجه شدم که تروریست های مسلح حومه ی شهر را تصرف کرده ...
پدرم تا لحظه آخر چشم انتظار بازگشت علی اکبر بود/ ماجرای راه رفتن روی خار برای شهادت
. وی ادامه می دهد: وقتی ازخواب بیدار شدم مدام به فکر این رزمنده بودم و مدام با خودم می گفتم این مصطفی کیست؟ بعد از چند روز آقای داوودآبادی برای رونمایی از کتابشان با عنوان "دیدم که جانم می رود" از من دعوت کرد که به مزار یک شهید بروم. روز مراسم جزء اولین نفراتی بودم که به بهشت زهرا(س) رفتم، به طوری که همه گمان می کردند که من خواهر این شهید هستم و بعد از رونمایی از کتاب فهمیدم که این کتاب در ...
نقاشی های دیدنی جوان ایرانی با ماسه
همین فضا بود که من باید وارد دانشگاه می شدم و من آنقدر غرق در این فضا و جذابیت های آن بودم که اصلا دوست نداشتم توی خانه بنشینم و برای قبولی در دانشگاه تست بزنم. رتبه ام هم زیاد خوب نشد؛ اما چون کار عملی من نسبتا خوب بود، در دو دانشگاه قبول شدم و بین این دو کارشناسی گرافیک را انتخاب کردم اما وقتی رفتم و دانشگاه را دیدم، کاملا توی ذوق من خورد و در نتیجه به این حس رسیدم که اصلا دانشگاه برای فراگیری ...
با اسیدپاشی از مزاحم زنم انتقام گرفتم
صورت غیابی از من طلاق گرفته و صیغه بابک شده است. هشت روز قبل از زندان مرخصی گرفتم که بابک گفت همسرم را صیغه کرده است. خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم از او انتقام سختی بگیرم. چند بار به او پیغام دادم و گفتم دست از سر همسرم بردارد. به او گفتم که دختر دارم، زندگی ما را خراب نکند، اما فایده ای نداشت تا اینکه تصمیم به انتقام گرفتم. آیا شکایت هم کردی؟ نه. چرا؟ ...