سایر منابع:
سایر خبرها
مرد موتورسوار راهم را بستند و با تهدید چاقو و قمه گوشی موبایلم را گرفتند و بلافاصله هم متواری شدند. پس از اظهارات شاکی، مأموران کار شناسایی سارقان زورگیر را آغاز کردند که 2 روز بعد شکایت مشابهی به پلیس اعلام شد. مالباخته دوم هم به همان شیوه سرقت اول مورد زورگیری قرار گرفته بود. به این ترتیب فرضیه زورگیری های سریالی از سوی دو مرد موتورسوار قوت گرفت. یک روز بعد از شکایت دوم این بار زن و مرد ...
اشاره به اینکه بررسی های اولیه نشان از این داشت که سرقت ها توسط یک مرد جوان انجام شده است، خاطرنشان کرد: کارآگاهان موفق شدند هویت سارق را که “جمال” نام داشت، شناسایی کنند. این مقام انتظامی اضافه کرد: برای شناسایی مال خر اموال سرقتی، “جمال” تحت نظر گرفته شد. بنابراین مال خر اموال مسروقه به نام “داود” نیز شناسایی و دستگیری هر 2 متهم در دستور کار قرار گرفت. وی ابراز داشت: جمال در یک ...
آزاد شده بودم و تصمیم گرفتم دست از خلاف بکشم و زندگی عادی را شروع کنم و به همین خاطر وقتی عاشق ساناز شدم، فکر کردم اگر با او ازدواج کنم سر به راه می شوم و دور سرقت و خلاف را خط می کشم، اما بعد متوجه شدم پدرش از خلافکاران و سارقان سابقه دار است که بیشتر عمرش را در زندان سپری کرده است. او پیشکسوت سارقان بود و وقتی فهمید من خواستگار دخترش هستم، گفت به شرطی دخترم را به تو می دهم که خلافکار ...
، جواهر و اقلام موردنیازمان را می خریدیم، سپس با نشان دادن رسید جعلی روی گوشی تلفن، چنین وانمود می کردیم که پیامک بانک کمی دیرتر ارسال می شود و بدین ترتیب از مغازه خارج می شدیم. سکه های طلا را نیز از طریق آگهی در سایت دیوار به فروش می رساندم. در همین حال ت (زن جوان) نیز در بازجویی ها گفت: حدود چهار ماه قبل با ع-ز آشنا شدم و قرار گذاشتیم با هم ازدواج کنیم، اما زمانی که با یکدیگر به مشاجره ...
... شهریور سال 98 هم موبایل ، بازیگر سینما و تلویزیون، هدف سارقان ترمینال جنوب قرار گرفت. پس از باخبر شدن پلیس، سارقان سابقه دار شناسایی و دستگیر شدند. آن ها در بازجویی هایشان گفته بودند: سه ماه به جرم سرقت به حبس رفته بودیم. تازه آزاد شده بودیم که سرقت هایمان را شروع کردیم. با موتور موبایل قاپی می کردیم. از بخت بد یکی از طعمه هایمان بازیگر بود، ولی اصلا متوجه این موضوع نشدیم و او را ...
: دوربین ها زنده تصاویر رو مخابره می کردن، همه منتظر تیم خنثی کننده بمب بودن. ولز که به نظر نگران این بود که صاحب کارش بخاطر برنگشتن به محل مواخذه ش کنه، به پلیس گفت: زنگ زدین به رئیسم؟ برای 25 دقیقه به همین شکلی، دست بسته و پاهاش جمع شده پشت بدنش، ثابت موند. صدای بیسیم پلیس و خبرنگارا و مردمی که جمع شده بودن شنیده میشد. ناگهان صدای بیپ بیپ شروع شد. صدای بیپ هی بلندتر میشد. ولز ...