سایر منابع:
سایر خبرها
یوسف با هنرش به جنگ با دشمن رفت
. در آن زمان مادربزرگم را به عنوان شخصی می شناختند که به سربازان روحیه می دهد. پدرم و یوسف در صورت امکان سعی می کردند هر روز به مادربزرگم سربزنند و جویای حالش شوند. مادر بزرگم به یوسف گفته بود "از گلوله و خمپاره نمی ترسی؟" پاسخ داده بود "این خمپاره است که باید از من بترسد." یوسف که در پشت جبهه فعالیت داشت چه طور شد که به خط مقدم رفت؟ در عملیات طریق القدس یوسف اصرار می کند که به ...
مردی به وسعت دفاع مقدس
فاش نیوز- در این سالها مصاحبه های زیادی با رزمندگان و هر کسی که با دفاع مقدس ارتباط داشت، شده است اما شک ندارم مصاحبه با او برای خانواده ها لطف دیگری دارد و هیچ وقت مهربانی های او را در دوران دفاع مقدس فراموش نمی کنند. آن زمان کمتر خانواده ای یک خط تلفن در خانه خود داشت. به همین دلیل وجود او تسلی بخش دل مادران و همسران بود. با آمدنش چشم انتظاری ها به پایان می رسید. با خبرهایش دل ها آرام می گرفت ...
اجرای تعزیه ملیکه خاتون(ع) در جمکران
جمکران در راستای تعمیق باورهای دینی با زبان هنر از گروه برجسته تعزیه ای دعوت کرده است تا تعزیه ملیکه خاتون(ع) که روایتگر داستان زندگی مادر امام زمان(عج) است را اجرا کند. مدیر آفرینش های هنری مسجد مقدس جمکران با اشاره به اینکه تعزیه همزمان با هزار و یکصد و هفتاد و هفتمین سالروز آغاز امامت حضرت حجت(عج) اجرا خواهد شد، عنوان کرد: این شبیه خوانی روایتگر زندگی ملیکه خاتون(ع) مادر گرانقدر امام ...
جدیدترین وضعیت شیعیان نیجریه و شیخ ابراهیم زکزاکی / ربوده شدن دختر رهبر نیجریه توسط ارتش
طور دسته جمعی دفن نموده است، اما متأسفانه ما هنوز نمی دانیم این بدن ها را کجا دفن کرده اند. هم چنین سهیله دختر شیخ ابراهیم زکزاکی را ربوده اند و از زاریا به کدونا برده اند. اطلاعی هم از سرنوشت او به ما نمی دهند. همان طور که از سرنوشت شیخ زکزاکی و هم سر او خبری نداریم، اگرچه که به ما می گویند آن ها هنوز زنده هستند. ارتش نیجریه دیروز دوباره به خانه شیخ زکزاکی حمله کرد و آن را به طور کامل ...
ضرورت ها و زمینه های تحقق شعار همدلی و همزبانی
اسلامی و حضرت امام مسئولیت نظارتی و مشورتی است . مردم جامعه اسلامی نباید به رفتارهای سیاسی و راهکارهای اجتماعی زمامداران خود بی توجه باشند . نظرهای مشورتی و خیرخواهانه موجب استحکام دولت اسلامی و اصلاح زمامداران میشود امام خمینی در این باره می فرمایند . با کمال دقت، ملاحظه کنید که کسانی به عنوان اسلام، به عنوان مسلمین، عنوان چه، معممین کذا، این ها یک قدم خلاف برندارند که خدای نخواسته، چهره اسلام ...
شرایطی که ارث زن بیشتر از ارث مرد است
نصیب او شده، شریک است و به طور غیرمستقیم، ارث مرد هم در اختیار او قرار می گیرد، در صورتی که سهم ارث زن می تواند دست نخورده برایش باقی بماند (امینی، 1384، ص89). شهید مطهری نیز علت دو برابر بودن سهم الارث مردان نسبت به زنان را در لزوم پرداخت مهریه و تهیه نفقه بر مردان می داند (مطهری، بی تا، ص250). امام رضا ( علیه السلام ) درباره تنصیف ارث زن می فرمایند: علت اینکه ارث ...
ساختار اندیشه فقهی محقق اردبیلی در زبدةالبیان (1)
نیمه شب یا کمتر از آن یا بیشتر از آن و مجمع البیان از قول امام صادق (علیه السلام) می فرماید: قلیل نصف است یعنی کم کن از قلیل یا اضافه کن بر قلیل، مقدار کمی. نظر دیگر می گوید: نصف بدل از تمام لیل است. این نظر بعید است زیرا: ادات استثناء (إلا) ما بین بدل (قلیل) و مبدل منه (اللیل) قرار می گیرد. * التباس بین دو کلمه [نصف و لیل] صورت می گیرد. * این نظر خلاف ظاهر آیه است. ...
ویژگی های ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س)
دهم ربیع الاول مصادف با سالروز ازدواج رسول خدا حضرت محمدبن عبدالله(ص) و حضرت خدیجه(س) است. درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربرکت پیامبر می گذشت که با بانوی چهل ساله ای به نام خدیجه که برترین بانوی روزگار خویش بود، پیمان زندگی مشترک را امضاء کرد و فصل جدیدی در زندگی اش آغاز شد. در این مقاله با مروری کوتاه به جریان ازدواج آن دو بزرگوار که "پدر و مادر امت اسلامی" هستند سعی می کنیم بیشتر به ...
ساختار اندیشه فقهی محقق اردبیلی در زبدةالبیان (2)
هدیه یا حج [برگردن من]. فاضل جواد در توضیح این روایت بیان دارد: اگر شرط [در نذر] از تصحیح کننده های [نذر] بود [امام (علیه السلام)] آن را همراه با روزه یا صدقه یا حج ذکر می فرمود ولی ذکر نفرمود و دلیل استدلال این است که [امام] تصحیح کننده نذر را همان نام آوردن [مورد نذر] قرار داده است (117). (118) همان طور که ملاحظه می کنیم روایت مذکور می تواند شاهدی بر بحث شرط نبودن شرط در نذر باشد نه ...
آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود+دلیل
به گزارش نماینده ، آیت الله سید طه موسوی هشترودی استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به روایتی عجیب در کتاب بحارالانوار اظهار داشت: امام صادق(ع) می فرمایند آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود سلیمان بن داوود(ع) است و این به دلیل مال، ثروت و سلطنتی است که در دنیا به او داده شد. (1) وی تصریح کرد: معنای حدیث آن نیست که مقام و منزلت حضرت(ع) متأخر از دیگر انبیاء یا شهدا است بلکه به خاطر کثرت اموال ...
6 شهید ازفاطمیون و زینبیون
از قم، عیسی امامی، علی هاشمی، سلطانعلی رحیمی، رضا محمدی و اسماعیل محمدی از مدافعان افغانستانی لشکر فاطمیون و یک شهید دیگر به نام عاشق حسین از تیپ زینبیون 6 شهید مدافع حرمی بودند که روز گذشته از مسجد امام حسن عسکری(ع) قم تا حرم مطهر کریمه اهل بیت(س) و سپس تا بهشت معصومه(س) تشییع شدند. این شش شهید مدافع حرم طی ماه گذشته در سوریه به دست نیروهای تکفیری وهابی و دشمنان قسم خورده اهل بیت به ...
خدیجه، بانویی منتظر برای نبوت پیامبر / رحلت ساقی حاجیان مکه و جد اعلای پیامبر
...> بعد از وفات حضرت ابوطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) بود که پیامبر مامور به هجرت از مکه به مدینه شدند. دیگر اینکه در همین روز در سال 41ه ق آغاز خلافت غاصبانه معاویه در پی صلح تحمیلی بر امام حسن مجتبی (ع) بود. این خلافت سبب رویدادهای تاثر برانگیزی شد، که از مهمترین آنها باید به قتل امام حسن(ع) حادثه کربلا، واقعه حره، سوزاندن خانه کعبه اشاره کرد. این خلافت غاصبانه سبب روی کار آمدن سلسله ...
حمایت از تولید انیمیشن های دینی ؛ تکلیفی بر عهده مسئولان و سازمان ها
ایم ولی باید اذعان کرد که شاهزاده روم در این میان تجربه خوبی است که نشان می دهد یک اثر در صورت واجد بودن محتوا و قالب جذاب و اثربخش می تواند با مخاطب خود ارتباط لازم را برقرار کند. وی همچنین اضافه کرد: به خصوص این اثر که به زندگی پرفراز و نشیب مادر امام زمان(عج) حضرت نرجس خاتون یا همان میلکا خانم می پردازد و در آن یک نگاه جهانی با مضمون آینده نگری و آینده پژوهی وجود دارد. حجت ...
راهکارهایی برای ایجاد و ترویج فرهنگ عمومی انتظار
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، متن پیش رو یادداشتی است از حسن شیخ حائری، کارشناس ارشد فرهنگ و رسانه که به مناسبت سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) از نظر می گذرد؛ چقدر به امام زمان خود می اندیشیم و آیا به معنای حقیقی، منتظر ایشان هستیم؟ . این پرسش البته پرسشی کلیدی و بسیار مهم است؛ اما متاسفانه چندان مورد توجه عموم مردم نیست و شاید مناسبت هایی مانند نهم ربیع الاول یعنی سالروز آغاز امامت ...
توصیه های ائمه(ع) درباره انگشترها
به گزارش ملیت به نقل از قدس آنلاین، بنابر تصریح روایات از معصومان علیهم السلام بر دست کردن انگشتری با برخی از سنگ ها خواص ویژه ای دارد و برکاتی را برای صاحب خود به همراه می آورد. خواص فیروزه عبد المؤمن انصاری می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمودند: دستی که انگشتر فیروزه در آن باشد، محتاج نمی گردد. حسن بن علی بن مهران نیز می گوید: بر موسی بن جعفر (ع) وارد ...
مردی که در روز قیامت مانند یک امت محشور می شود
...، حرمت شراب و زنا و نیز قدغن کرد کسی با بدن برهنه طواف کند. (3) مرحوم کلینی در اصول کافی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: عبدالمطلب در روز قیامت مانند یک امت محشور می گردد (یعنی در زمان خود تنها او بود که پیرو دین حق بود) و سیمای پیمبران و هیبت شاهان را داراست. با ذکر این مطالب می توان به این نتیجه رسید که حضرت عبدالمطلب فردی موحد، یکتاپرست و به ...
مشروح سخنان سید حسن نصرالله درباره شهادت قنطار
هستند؟ این سخن حضرت زینب س است. یزید و عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن کجا هستند و امام حسین (ع) کجاست؟ چند روز پیش میلیون ها نفر از سراسر جهان بسوی ایشان شتافتند و صدها کیلومتر با پای پیاده در سرما و با وجود خطرات و تهدیدات انتحاری ها و تکفیری ها، طی کردند و با شور و شوق به نزد ایشان (در کربلای معلی) آمدند و زیارت کردند و نام ایشان را فریاد زدند. اکنون که سال 1437 هجری قمری است ...
تحریفات عاشورا، ستمگرانی که بانی مجالس عزاداری بودند
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد در مجالسی که به یاد امام حسین بن علی(ع) برگزار می گردد شیعیان آن حضرت واقعه جانگداز محرم سال 61 ه را به یاد می آورند. در مظلومیت امام سوم شیعیان اشک می ریزند، سینه می زنند بر اساس احادیث وارده تباکی می کنند و سنت دیر پای عزاداری را پس از گذشت قرن های متمادی بر پا و زنده نگه می دارند. از وظایف روحانیون، گویندگان مذهبی، بر پاکنندگان محافل روضه خوانی، دارندگان تریبون های رسمی، رسانه های عمومی به ویژه صداوسیما این است که زمینه هایی را فراهم کنند تا در این گونه جلسات پیروان و علاقه مندان به نواده پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) که می فرمود: حسین (ع) از من است و من از حسینم، روز به روز در کنار مراسم سنتی سینه زنی و روضه خوانی آگاهی بیشتر درباره قیام کربلا پیدا کنند و بدانند تنها هدف از شهادت حضرت حسین (ع) شفاعت گنه کار و یا فقط گریه کردن برای آن حضرت و یاران باوفایش نبوده و نیست بلکه توجه به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور و مبارزه با ستمگر و زیر بار جور و ظلم نرفتن و آموختن درس شهامت و فداکاری می باشد. در ادوار مختلف عده ای از علما و اسلام شناسان درباره تحریفات عاشورا، کتاب هایی به رشته تحریر درآورده و یا طی سخنرانی ها در مجامع علمی و حوزوی و دانشگاهی در این باره مطالب مفید و ارزنده ای اظهار داشته و جامعه بویژه یاران امام حسین(ع) را آگاه نموده و گویندگان، مداحان و روضه خوانان را سفارش نموده اند که با سخنان خود وحدت جامعه مسلمانان را خدشه دار ننمایند، احادیث و روایات کذب بازگو نکنند، در منابر اشعار و مطالب سخیف نخوانند و به دنبال سیاست بازی و مداحی کوچه بازاری و مجیزگویی نباشند. آیه ا... شهید مرتضی مطهری درباره تحریفات عاشورا می نویسد: اگر بخواهیم روضه های دروغی را که می خوانند جمع آوری کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود! من فقط برای نمونه عرض می کنم، مرحوم حاج میرزاحسین نوری اعلی الله مقامه، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمدباقر بیرجندی محدث که مرد بسیار فوق العاده ای بوده است، محدثی است که در فن خودش فوق العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشته است. مرد با ذوق و بسیار با شور و حرارت و با ایمانی بوده است. گو اینکه بعضی از کتاب هایی که این مرد نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش کردند، ولی معمولا کتابهایش خوب است، مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است بنام لؤلؤ و مرجان" که با اینکه کتاب کوچکی است ولی فوق العاده خوب است. در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. همه این کتاب در دو فصل است، یک فصل آن درباره اخلاص، یعنی خلوص نیت است که یکی از شرایط گوینده، خطیب، واعظ، روضه خوان این است که خلوص نیت داشته باشد . منبر که می رود، روضه که می خواند، به طمع پول نباشد و چقدر عالی در این موضوع بحث کرده است که من وارد بحث آن نمی شوم. شرط دوم، صدق و راستی است، و در اینجاست که موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ ها را چنان بحث کرده که من خیال نمی کنم در هیچ کتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این کتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این کتاب در دنیا وجود نداشته باشد. عجیب این مرد تبحر از خودش نشان داده است. 1 اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدیده اباعبدا...(ع) گریه کند بر این دروغ هایی که به اباعبدا...(ع) نسبت داده می شود گریه کند. 2 هیچ حادثه ای در تاریخ های دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقل ها با یکدیگر انطباق دارد و به یکدیگر نزدیک هستند. 3 کتاب معروفی است به نام " روضه الشهداء " که نویسنده آن ملاحسین واعظ کاشفی است... این کتاب به فارسی هم هست و تقریبا 500 سال پیش تالیف شده است،... (1) ملا حسین مرد ملا و با سوادی بوده و کتاب هائی هم دارد و صاحب انوار سهیلی است. ... قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلی مراجعه می کردند. شیخ مفید رضوان ا... علیه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به"ارشاد" شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج بجای دیگر نداریم. از اهل تسنن، طبری نوشته ، ابن اثیر نوشته، یعقوبی و ابن عساکر و خوارزمی نوشته اند. من نمی دانم این بی انصاف (ملاحسین کاشفی) چه کرده است!. ... داستان ها را بشکل افسانه درآورده است... در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضه الشهداء را باضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت بنام اسرارالشهاده، واقعا مطالب این کتاب انسان را وادار می کند که به اسلام بگرید. 4 خواست آنهایی که در مساجد و چه آنهایی که بالخصوص در منزلشان مجلسی بر پا می کنند،. ... ازدحام جمعیت است!. ... این نقطه ضعف است. نقطه ضعف دومی که در مجالس عزاداری هست و بیشتر از ناحیه عوام الناس است و خوشبختانه کمتر شده است، مسئله شور و واویلا بپا شدن است. منبری در آخر منبرش حتما باید ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، که تنها اشک ریختن قبول نیست، باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود. من نمی گویم مجلس از جا کنده نشود، من می گویم این نباید هدف باشد. 5 در هر شهر و روستا و منطقه در روزهای شهادت ائمه بزرگوار علیهم صلوات الله اجمعین به ویژه در ایام محرم و صفر بر اساس سنت بسیار پسندیده مراسم برپا می کنند برابر با اعتقاداتی که دارند غذای نذری وصلواتی توزیع می کنند در واقع خواست برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در این گونه جلسات و محافل آشنایی بیشتر با اهداف سرور آزادگان جهان حسین بن علی(ع) می باشد. بنابراین اگر زراندوزانی با رانتخواری یا ارتشا یا اختلاس یا اجحاف به مردم در پی برگزاری مراسم عزاداری باشند، گویندگان و مداحانی که برای هر جلسه نه تنها صدها هزارتومان بلکه میلیونها تومان طلب می کنند، نوحه خوان هایی که با سبک های غیر قابل قبول اشعار و ترانه های مبتذل می خوانند، آن عده از دولتمردانی که با صحنه سازی های مشمئز کننده به مقاماتی دست یافته اند، زراندوزان و مفسدان اقتصادی و زمین خوارانی که در این ایام سیاه پوش می شوند و بر سر و سینه می زنند و با بخشی از پول های باد آورده عده ای از مردم را اطعام می کنند باید بدانند بیراهه می روند و دیر یا زود بر سر هر کوی و برزن شناخته خواهند شد و مهمتر آن که در پیشگاه پروردگار متعال باید جوابگو باشند. تاریخ را که مطالعه می کنیم در می یابیم. عاشورا در تاریخ چندان تحریف گردیده و اهداف امام حسین علیه السلام چنان محو و مسخ شده بود که هیچ خطری از جانب آن، متوجّه زورگویان نبود. در بی ضرر و بی خطر بودن عاشورا، برای زورگویان حاکم همین بس که خود آنان، بانی و متولّی مراسم عزاداری بودند. فی المثل شاه عبّاس، مجالس عزا برگزار می کرد و در دسته های عزاداری شرکت می نمود و ناصرالدّین شاه، هیچ تعارضی بین شیوه های ظالمانه حکومتش و تأمین بهترین و پیشرفته ترین امکانات برای برگزاری تعزیه نمی دید. بیفزایم مراسم عزاداری را که پهلوی در ماه محرم برگزار می کرد و خود در آن حضور می یافت و پای منبر می نشست 6 شاه عباس صفوی یک دسته جلاد نیز داشته است به نام چیگیین یا گوشت خام خور. کار ایشان آن بود که مقصران را بفرمان شاه، زنده می خوردند. این مجازات شوم و نفرت انگیز ظاهرا از زمان مغول و تیمور به یادگار مانده و بواسطه شاه اسماعیل اول سر سلسله پادشاهان صفوی به شاه عباس رسیده بود، زنده خواران شاه را ملک علی سلطان جارچی باشی اداره می کرد یکی از مورخان زمان درباره این دسته از جلادان شاه عباس چنین نوشته است:. ... و در زمره ای دیگر از این قبیل که در فرمان جارچی باشی بسر می بردند. مسمی به چگیین یعنی گوشت خام خور، آن فرقه نیز آلت سیاست و غضب بودند که گناهکاران واجب التعذیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن(7) ایشان را به دندان قطع نموده بلع می فرمودند و هم چنین بقیه اعضای ایشان را به دندان انفصال داده، می خوردند. تا حیات از آن گروه مسلوب می گشت. این جماعت لباس مخصوص داشتند جهت امتیاز. بدین طریق که تاج های بی عمامه ضخیم طویل به قدر یک ذرع بر سر می گذاشتند و. ... و اکثر این گروه مردمان قوی هیکل، کریه المنظر و طویل القامه بودند. 8 شاه عباس اسیران دشمن یا مقصران و کسانی را که گرفتار قهر و غضب شاهانه او می شدند به اشکال مختلف می کشت. کور کردن، گوش و بینی و زبان بریدن، زنده پوست کندن، در آب جوش سوزاندن دست و پای بریدن و قطعه قطعه کردن، در خام(9)گاو کشیدن، شکم دریدن و گردن زدن و کباب کردن و به حلق آویختن و سرب گداخته در گلوی مقصران ریختن و امثال آنها از جمله سیاست های عادی و معمولی وی بود که برای هر یک در تاریخ های زمان شواهد گوناگون موجود است. 10 شاه عباس پیاده از اصفهان به مشهد می رفت مجالس عزاداری و تعزیه بر پا می کرد در آن مراسم شرکت موثر داشت، خود را کلب (سگ) آستان علی می نامید اما ولیعهد و پسر، بعضی از یاران، اقوام، نزدیکان خود را می کشت و در تاریخ زندگی او نقل نموده اند در سالی که عید میلاد مسیح(ع) مصادف با روز ماه مبارک رمضان بود به همراهان خود اعم از کشوری و لشکری و روحانیون دربار شراب داد و به آنها گفت بخورند. 11 چه زیباست که از این همه حوادث و وقایع تحریف شده بیاموزیم که هدف مقدس امام حسین(ع) و قیام عاشورا در جنبه های مختلف اخلاص، تربیت، اخلاق، شجاعت، تحمل عقیده مخالف، عزت نفس و مخالفت با ظلم، ستمگری و ستم پذیری و در یک کلام خصایل نیک انسانی را رشد دادن و رذایل اخلاقی را مذمت کردن و از دامن جامعه اسلامی پاک نمودن، سیره امام (ع ) وبقیه ائمه و پیشوایان و سرور آنان پیامبرگرامی اسلام(ص) بوده است. آنان برای رشد و تعالی و ترقی جامعه از جان خویش مایه گذاشتند و امام (ع)در حرکت از مکه به طرف عراق فرمود: هر کس آماده است تا در راه احیای سیره جدم از خون دلش مایه بگذارد و بگذرد با من بیاید که فردا صبح عازمم این روش سرور آزادگان امام حسین(ع) در انسان سازی است و ختم کلام اینکه: ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی مدیر مسئول پی نوشت ها : 1- حماسه حسینی ، استاد شهیدمرتضی مطهری، جلد اول، صفحه 18 و 19 2- همان، صفحه 30 3- همان، صفحه 31 4- همان، صفحه 53 و 54 و 55 5- همان، صفحه 102 و 103 6- از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه ، محمد اسفندیاری، صفحه 37 7- انف یعنی بینی و اذن یعنی گوش 8- زندگانی شاه عباس اول ، نصرا. .. فلسفی، جلد اول و دوم، صفحه 470- 469، چاپ انتشارات علمی، سال 1364 9- خام گاو یعنی پوست دباغی نشده 10- زندگانی شاه عباس اول، صفحه 471- 472 11- همان، صفحه 638-641 ...
دلایل پیوند عاشورا و انتظار
عاشورا و انتظار ، در تطوّر حیات مکتب شیعه، دو نقطه عطف، محسوب می شوند و با همین دو مفهوم، بسیاری از مبانی، اصول و عقاید مذهب تشیع، مورد مطالعه قرارگرفته و از سایر فرقه ها و نحله های اسلامی، باز شناخته می شود. البته ما معتقدیم که اساس و مبنای تشیع، به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گذاشته شده است و شخصیت هایی مانند حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن (علیه السلام) برای نشو و نشر آن زحمات فراوانی کشیده و مرارت های بسیاری را تحمل کرده اند؛ اما حادثه عاشورا به عنوان انقلابی شناخته می شود که موجب شد بسیاری از زوایای تاریک و پنهان عملکرد خاندان اموی آشکار شود و اسلام حقیقی و نیز حقانیت ائمه (علیهم السلام)، عیان گردد. پس از واقعه کربلا و امامت ائمه بعدی (علیهم السلام)، جریان غیبت آخرین امام شیعیان، برجسته ترین موضوعی است که جزء اعتقادات اصلی پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، به شمار می آید. این اعتقاد برخواسته از این اصل است که خداوند هیچ گاه، زمین را بدون حجت نمی گذارد. بر این اساس و با غایب شدن ظاهری حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نظرها، مفهوم انتظار متولد، و مسئله انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جزء مبانی فکری و عقیدتی واقع شد. بر اساس این مفهوم، اگر چه حجت خدا، در پسِ پرده غیبت به سر می برد، اما به صورت محسوس و غیر محسوس، جهانیان و خاصه، شیعیان را همواره از عنایات و توجهات خود، بهره مند می کند و لحظه ای از راهنمایی و ارشاد آنان، باز نمی ایستد. به دنبال پذیرش مسئله غیبت، این اعتقاد نیز تثبیت شد که با فراهم شدن شرایط ظهور، آن حضرت به اذن خداوند ظهور خواهد کرد و بساط ظلم و بیداد را برخواهد چید و جامعه را به سوی کمال و سعادت، هدایت خواهد کرد. هرچند که از عاشورا، به عنوان یک واقعه و حادثه یاد می شود و از انتظار، به عنوان یک اعتقاد؛ ولی بررسی و شناخت شخصیت های خالق این دو مفهوم و اهداف و برنامه های ایشان، این فرضیه را به دست می دهد که میان این دو عنصر اصلی اعتقادات شیعی، اتحاد و هم پوشانیِ کامل برقرار است. اما این ارتباط، چیست و چگونه این دو مفهوم، در یک قالب جای می گیرند و نهایتاً به هم می پیوندند؟ این، سوالی است که پاسخ به آن، هدف این نوشتار است. تحلیلی بر مفاهیم پیوند: در لغت به معنی خویشاوندی و نزدیکی نَسَبی و هم چنین به عمل فروبردن شاخه درختی به درخت دیگر گفته می شود.68 گاهی، پیوند و رابطه ای که میان دو چیز و یا دو کس برقرار می شود، آن دو را تا سر حدّ اتحاد پیش می برد؛ به گونه ای که میان آنان، هیچ فاصله و مرزی باقی نمی ماند. مراد از پیوند در عبارت پیوند عاشورا و انتظار ، به نوعی با هردوی این معانی سازگار است. عاشورا: در زبان عربی، به معنی دهمین روز ماه است. عاشورا از جمله روزهایی است که نزد مسلمانان و یهودیان، اهمیت داشته و دارد. به اعتقاد یهودیان، عاشورا یا کیپور ، روزی است که خداوند در آن، فرعونیان را در رودخانه نیل غرق کرد و حضرت موسی (علیه السلام) و بنی اسرائیل را از دست ایشان نجات داد؛ از این رو، روز دهم ماه تشرین را -که عید کیپور نامیده می شود- روزه می گیرند و آن را کفاره گوساله پرستی ِ بنی اسرائیل، می دانند. البته بسیاری از مورخان عرب، معتقدند که عاشورای مورد نظر یهودیان، با عاشورا ی مسلمانان، از لحاظ زمانی تفاوت دارد. به اعتقاد آنان، عاشورای یهود (کیپور)، روز دهم ماه تشرین (اولین ماه عبری) است. اما در نزد مسلمانان، این روز اعتبار دیگری دارد. بسیاری از اهل سنت، این روز را روزی مبارک و خجسته می دانند و بر این باورند که در این روز، خداوند، آدم و حوا را آفریده است؛ لذا روزه گرفتنِ در این روز را مستحب می دانند. ولی در نظر شیعیان، این روز، به جهت کشته شدن امام حسین (علیه السلام) در آن، شوم است؛ لذا این روز را روز حزن و اندوه قرار می دهند و در مساجد، برای امام حسین (علیه السلام)، نوحه سرایی و مرثیه خوانی می کنند.69 انتظار: در لغت، به معنی چشم به راه داشتن 70، و در اصطلاح چشم انتظاری برای فرا رسیدن ظهور موعود آخرالزمان است. هرچند که اعتقاد به مهدویت ، در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود دارد، اما انتظار ، در فرهنگ شیعه، هویت یافته است. به اعتقاد مکتب شیعه، دوازدهمین وصی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، در پس پرده غیبت است و در زمانی که فقط خدا می داند، ظهور خواهد کرد؛ لذا اعمال و مناسکی را جهت تعجیل در فرج آن حضرت، انجام می دهند. عاشورا و انتظار به مثابه دو فرهنگ روشن است که منظور از عاشورا، صرف واقعه ای که در آن، امام حسین (علیه السلام) و یارانش به شهادت رسیدند نیست. چه آن که، اگر با این رویکرد، سالگرد عاشورا را گرامی بداریم، آن را به سطح یک سنت، تنزل داده ایم. بنابراین عاشورا را باید به چشم حادثه ای نگریست که رفته رفته به شکل فرهنگی پایدار در آمده و بر باورهای اعتقادی، استوار گشته است؛ لذا می توان ادعا کرد که حادثه عاشورا، از سطح فرهنگ نیز گذشته و به مثابه یک مکتب درآمده است. در این فرهنگ و مکتب، مفاهیمی همانند عزت، ایثار، شجاعت، ایمان، عمل به تکلیف و... به برکت حماسه امام حسین (علیه السلام) و اصحابش، بسیار جلوه نمایی می کند. انتظار نیز به باور ما، بر مدار معنای لغوی و حتی بر محور اعتقاد تعبدی به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نمی گردد. انتظار در فرهنگ شیعی، مفهومی با تشعشعات همه جانبه است. در این باور، انتظار، صرفاً اعتقاد به ظهور منجی نیست؛ بلکه اعتقاد ی عملی و همراه با مسئولیت می باشد و مهمترین مسئولیت نیز، فراهم نمودن زمینه های ظهور و دعا برای فرج حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به این ترتیب، اعتقاد به ظهور، همراه با عمل به تکالیف، رنگ و بوی عبادی پیدا می کند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند: اِنتظارُ الفَرج عِباده 71٫ پس انتظار نیز همانند عاشورا، تبدیل به فرهنگ شده است؛ فرهنگی که در رأس آن، اعتقاد به غیبت و ظهور دوازدهمین ولیّ خداوند، قرار دارد. شخصیتهای اصلی فرهنگ عاشورا و انتظار چنان چه گذشت، عاشورا و انتظار از حد یک واقعه و عقیده عبور کرده و تبدیل به دو فرهنگ قوی و بالنده شده اند که امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به عنوان قهرمانان و شخصیت های اصلی، در رأس آن ها قرار دارند. در واقعه کربلا، امام حسین (علیه السلام) مرکزیت جریان را بر عهده داشت. ایشان در تمام طول جریان کربلا- یعنی از زمانی که کاروان حسینی (علیه السلام)، به واسطه اجبار یزید بر اخذ بیعت، تصمیم به خروج از مدینه گرفت و در مسیر پر حادثه کربلا واقع شد، تا زمانی که حماسه خونین عاشورا به وقوع پیوست- محوریت اصلی را به دوش می کشید و تصمیمات به اراده ایشان، اتخاذ می شد. هر چند که در قیام عاشورا، خاندان آن حضرت، به ویژه حضرت زینب علیها السلام و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) نیز هنرنمایی کرده اند، اما جملگی آنان، تحت پرچمی گرد آمده بودند که امام حسین (علیه السلام) به اهتزاز درآورده بود. اما در فرهنگ انتظار، قهرمان و شخصیت اصلی، حضرت حجت بن الحسن (علیهما السلام) است. در این فرهنگ، همان گونه که امام حسین (علیه السلام)، در جایگاه امامت، حماسه عاشورا را خلق کرد، حضرت حجت (علیه السلام) نیز از همان جایگاه، فرهنگ و عقیده انتظار را آفرید. پنهان شدن آن حضرت از نظرها، باعث شد که پیوسته شعله شور و اشتیاق به ظهور و دیدار آن حضرت، در قلوب منتظران و پیروان، زبانه کشد. در فرهنگ انتظار، همه عناصر، پیرامون شخصیت آن حضرت قرار می گیرد. سخن گفتن از تاریخ و فلسفه غیبت، دوران غیبت، مدت غیبت، ارتباط با نائبان خاص، شرایط و زمان ظهور، وظایف منتظران و هر موضوعی که در فرهنگ انتظار مطرح می شود، به صورت مستقیم به شخصیت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبط است. بدین ترتیب، هنگامی که از پیوند عاشورا و انتظار سخن می گوییم، به نوعی از پیوند امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته ایم؛ چه آن که، عاشورا و انتظار با نام این دو شخصیت الهی، قابلیت طرح و معنا پیدا می کند و اگر برای یک لحظه نام امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از مفهوم عاشورا و انتظار جدا کنیم، برای این دو مفهوم، ماهیتی جز معنای لغوی، باقی نخواهد ماند. . منبع: تبیان مهدویت ...
ضرورت و اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع)
٫ حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به ابن شبیب می فرماید: ای پسر شبیب! محرم، ماهی است که مردم در دوران جاهلیت ستم و قتل را در آن حرام می دانستند، ولی گروهی از مسلمانان، این حرمت را نشناختند، فرزند پیامبر را به قتل رساندند و زنان و فرزندانش را به اسارت بردند. اگر خواستی بر کسی بگریی، برای حسین بن علی گریه کن؛ زیرا او را مانند گوسفند ذبح کردند. هم چنین هیجده تن از اهل بیت او را که در روی زمین ...
چهارم محرم"در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای ...
در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود. عبیداللّه به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید، یافتید! و یزید را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکو است! و به زیر دستان احسان می کند! و عطایای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.وی برای مردم شام نیز عطایائی مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوی نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند. برخی از مورخین تعداد افرادی که به سپاه عمر بن سعد پیوستند را در 4گروه ذکر کرده اند که شامل: شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ این نیروها تا روز عاشورا در سپاه عمر بن سعد حضور داشته اند.در برخی از اسناد تاریخی هم تعداد لشکریانی که به عمربن سعد ملحق شدند را بیست هزار نفر ذکر کرده اند. حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا حر بن یزید بن ناجیه ریاحی، جد او، عتاب ، ندیم نعمان بن منذر ( پادشاه حیره ) و پسر عمویش، احوص، شاعر و از اصحاب رسول خدا بود.حر از سران کوفه بشمار میرفت. عبید ا...ابن زیاد او رابرای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد. حر اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری نمود. حر علی رغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود و هنگامی که دید عمر بن سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام مصمم است، به کاروان حسینی ملحق شد، توبه کرد و در سپاه امام جنگید تا به شهادت رسید. در تاریخ آمده است: حر به امام حسین علیه السلام گفت: هنگامی که عبیدالله بن زیاد مرا به سوی شما روانه ساخت و از قصر بیرون آمدم، از پشت سرم صدایی شنیدم که می گفت: ای حر! شاد باش که به خیر رو می آوری. وقتی پشت سرم را نگاه کردم، کسی را ندیدم. با خود گفتم من به پیکار حسین علیه السلام می روم و این چه بشارتی است؟! هرگز تصور نمی کردم که سرانجام از شما پیروی خواهم کرد. (ابصار العین، صفحات 115 و 116) بعد از توقفگاه عقبه ، کاروان امام حسین یکسره تا منزل شراف رفت. هنگام سحر، امام به جوانان فرمان داد آب فراوان با خود بردارند و به راه بیفتند. نیمه های روز، همچنان که راه می رفتند، یکی از همراهان امام گفت: الله اکبر امام حسین علیه السلام فرمود: چرا تکبیر گفتی؟ عرض کرد: نخلستان دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا سوگند، ما هرگز در این سرزمین، درخت خرما ندیده ایم. امام فرمود: پس چه می بینید؟ گفتند: به خدا سوگند آنچه می بینیم، تعداد زیادی اسب است. فرمود: به خدا من نیز همان را می بینم. آن گاه فرمود: اینجا پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم؟ برخی از اصحاب گفتند: بله، داریم. توقفگاه ذوحسم سمت چپ ماست. اگر به آن جا برویم، تپه ای است که می توان از یک سو با این لشگر مواجه شد. امام به راه افتاد و اصحابش نیز به دنبالش به سوی ذوحسم رفتند. چیزی نگذشت که گردن اسبان نیز از دور پیدا شد. لشگریان ابن زیاد، چون دیدند کاروان امام حسین علیه السلام، راه خود را کج کرده است، آنان نیز راه خود را کج کردند و برای تصرف ذوحسم شتاب کردند اما کاروان امام زودتر به انجا رسید و آن را تصرف کرد. عصر شده بود و امام حسین علیه السلام و لشگر حر در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند. امام به سپاهش فرمود آماده رفتن شوند، آن گاه به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید. پس از نماز، امام حسین علیه السلام رو به لشگریان حر کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: اگر از خدا بترسید و حق را برای اهل آن بدانید، خداوند خشنود خواهد شد. ما خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستیم و از اینها به فرمانروایی بر شما سزاوارتریم. اینها مدعی چیزی هستند که به ایشان تعلق ندارد و به زور و ستم در میان شما رفتار می کنند. اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و می خواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامه هایتان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز می گردم. حرّ گفت: به خدا سوگند، من نمی دانم این فرستادگان و این نامه ها که می گویی چیست؟ امام به یکی از یارانش فرمود: ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامه های ایشان در آن است بیرون بیاور. عقبه نامه ها را آورد و جلوی امام خالی کرد. حر گفت: ما از آن کسان نیستیم که این نامه ها را به تو نوشته اند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم. امام حسین فرمود: این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم. امام حسین علیه السلام پس از آن که نماز عصر را در ذوحسَمَ به جا آورد و با لشگریان حرّ احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد: به سوی مدینه باز گردید. اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می خواهی؟ حرّ گفت: غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین می گفت، من نیز می گفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمی توانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. امام حسین فرمود: از من چه می خواهی؟ گفت: می خواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم. فرمود: به خدا من همراه تو نخواهم آمد. حرّ گفت: من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت. این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حر گفت: من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامه ای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و درباره ی شما مرتکب گناهی نشوم. اینجا بود که امام علیه السلام از راه قادسیه (که به کوفه می رفت) به سمت چپ حرکت کرد و حر و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند. امام حسین علیه السلام پس از رویارویی با حرّ و لشگریانش و اصرار حر بر رفتن امام به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و اصرار سرسختانه امام بر بازگشت به مدینه، تصمیم گرفت راه سومی را پیش گیرد. بنابراین حرکت کرد و حر و لشگریانش نیز در پی او به راه افتاد. حرّ پیوسته به امام علیه السلام می گفت: ای حسین! به خدا سوگند اگر جنگ کنی، کشته خواهی شد! امام حسین می فرمود: مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا گمان می کنید اگر مرا بکشید، کارهای شما رو به راه و خاطرتان آسوده خواهد شد؟ اشتباه می کنید! من در پاسخ شما همان چیزی را می گویم که برادر اوس به پسر عمویش گفت. آن هنگام که اوس می خواست به یاری رسول خدا برود و پسر عمویش او را می ترساند و می گفت: کجا می روی؟ کشته خواهی شد. اوس در پاسخش سه بیت شعر خواند: من می روم و مرگ برای جوان ننگ نیست، آن هنگام که نیتش حق باشد و در حال ایمان به اسلام بجنگد. و در راه مردان صالح و شایسته جانبازی کند و از نابودشدگان در دین جدا گشته، به گنهکاری پشت کند. پس در این صورت اگر زنده ماندم، پشیمان نیستم و اگر مردم، بابت تو که زنده خواهی ماند و بینی ات به خاک مالیده خواهد شد، سرزنشی بر من نیست. حر بن یزید با شنیدن این حرف ها دانست که امام حسین تن به کشته شدن داده ولی تن به خواری و تسلیم شدن به ابن زیاد نداده است. از این رو خودش را کنار می کشید و با همراهان خود می رفت تا اینکه حسین علیه السلام به منزل عذیب الهجانات رسید. حر بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است، به عمر بن سعد گفت: آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟ عمر پاسخ داد: آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسان ترین اتفاقش افتادن سرها و بریده شدن دست ها باشد. حر گفت: آیا پیشنهادش راضی تان نکرد؟ ابن سعد گفت: اگر به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت. حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد. مردی از قبیله ی او به نام قره بن قیس به او گفت: امروز اسب خود را آب داده ای؟ حر گفت:نه. گفت: نمی خواهی بدهی؟ من نیز اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم آبش دهم. حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین علیه السلام رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: ای حرّ می خواهی چه کنی؟ می خواهی حمله کنی؟ حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت. مهاجر گفت: به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو می بینم؟! حر گفت: به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمی گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست. حّر هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با امام حسین علیه السلام مصمّم است، به سپاه حسینی پیوست و به امام گفت: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! من همان کسی هستم که تو را از بازگشت به وطنت بازداشتم و همراهت آمدم تا تو را ناچار کردم در این سرزمین توقف کنی. گمان نمی کردم پیشنهاد تو را نپذیرند و به این سرنوشت دچارت کنند. به خدا اگر می دانستم کار به این جا می کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی زدم. اکنون از کرده ام به سوی خدا توبه می کنم. آیا توبه من پذیرفته است؟ حسین علیه السلام فرمود: آری، خداوند توبه تو را می پذیرد. اکنون از اسب پایین بیا. حر گفت: من سواره باشم برایم بهتر است از این که پیاده شوم. می خواهم همچنان که بر اسب خود سوار هستم، ساعتی با دشمن برای یاری ات بجنگم تا کشته شوم. سخنان حرّ خطاب به سپاهیان یزید حرّ پس از آنکه به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست و توبه کرد، در برابر لشگر عمر بن سعد ایستاد و گفت: ای مردم کوفه، مادرتان در سوگتان بگرید! این بنده ی صالح خدا را فرا خواندید و هنگامی که به سوی شما آمد، دست از یاری او برداشتید؟ شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهیم جنگید، اکنون رو در روی او ایستاده اید و می خواهید او را بکشید؟ راه نفس کشیدن را بر او بسته اید، از هر سو محاصره اش کرده اید و از رفتنش به سوی سرزمین ها و شهرهای الهی جلوگیری می کنید. حسین همچون اسیری است که در دستان شما گرفتار شده؛ نه می تواند سودی به خود برساند و نه زیانی را از خود دور کند. آب فرات را که یهود و نصاری و مجوس از آن می آشامند و سگان و خوک های سیاه در آن می غلتند، بر روی حسین و زنان و کودکان و خاندانش بسته اید، تا جایی که آنان از فرط تشنگی به حال بیهوشی افتاده اند. چه بد رعایت محمد صلی الله علیه و آله را درباره فرزندانش کردید! خدا در روز تشنگی محشر، شما را سیراب نکند! . ظاهرا حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود: اضرب فی اعناقکم بالسیف انی انا الحر و ماوی الضیف اضربکم و لا اری من حیف عن خیر من حل بارض الخیف که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را حر گذاشته است، حر و آزاده ای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة و دست بر چهره اش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنی تمیم او را بیرون کربلا دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، جایی که در قدیم به آن نواویس می گفته اند. درباره فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) در منابع تاریخی آمده است که عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند. جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. گردآوری وتنظیم:مجید کریمی ...
کرامات قمر بنی هاشم(ع) از زبان خادم حرم ابوالفضل اعباس(ع)(التماس دعا)* حکایت اسحاق یهودی * حکایت عرب ...
چند نصیحت توشه راهمان می کند. او تأکید می کند که حضرت ابوالفضل(ع) به حضرت زینب(ع) و حضرت سکینه(س) علاقه خاصی داشتند، پس در بزرگداشت آن حضرات کوتاهی نکنید! * سفارش امام زمان(عج) به زائران شیخ عباس می افزاید: از حضرت امام زمان(عج) پرسیده شد که امام حسین(ع) را چگونه زیارت کنیم؟ سه بار فرمودند: زیارت عاشورا و بار چهارم فرمودند: زیارت جامعه . شیخ عباس می گوید: در خانه ...
آقای کاظمینی! واقعیت ها را نباید نادیده گرفت
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد بعد از انتشار سرمقاله های شماره 297 و 424 و 426 آیینه یزد تحت عناوین آیا با وضعیت موجود احداث مصلی یک ضرورت است و بار دیگر طرح احداث مصلی و نیازهای ضرورتی تر و ساخت مصلای یزد و درخواستی منطقی آقای میرزامحمد کاظمینی مطالبی در توجیه ساخت مصلی و پردیس فرهنگی در مرکز استان تنظیم نموده و روز 19/7/94 با تیتر ساخت مصلی ضرورتی برای یزد در سایت یزد فردا منتشر شده است. مدیر مسئول آیینه یزد در نظر دارد ضمن درج فرازهایی از مقاله آقای کاظمینی در این شماره با ارائه شرح و توضیح مختصری دقت و توجه خوانندگان را به نکاتی پیر امون آن جلب نماید. آنچه ادلّة جناب سلطانزاده برای نساختن مصلّی می باشد، نوع برداشت ایشان از هدف مصلّی است. شاید اینگونه در ذهن ایشان نقش بسته که قصد آن است که یک مسجد بزرگ چند هکتاری ساخته شده که صدها هزار نفر در آن جای گیرند که مقالات فوق را توجیه می کند و نباید دست رد به آن زد و باید یادداشت های ایشان را در شرایط فعلی پذیرفت. تعبیر دوم آن است که متأسفانه مقامات مسئول به تشریح اهداف و تشکیلات جامع مصلّی و پردیس فرهنگی یزد نپرداخته اند و الّا یادداشت های ایشان به سمت ضرورت ساخت مصلّی می رفت. حقیر معتقد هستم تعبیر دوم دربارة نوشته های آقای سلطانزاده تعمیم پیدا می کند و خوب است به روند تاریخی برخی مخالفت ها اشاره و به اهداف بلند بانی مصلای یزد بپردازم. 1 یادآوری این نکته ضروری است که در هیچ یک از سرمقاله های آیینه یزد با ساختن مسجد مخالفتی نشده است بلکه بنا به دلایلی اعلام گردیده که در موقعیت و شرایط کنونی نیازی به ساخت مصلی در یزد نمی باشد از جمله در مقالات آیینه مواردی درج گردیده که به اهم آنها به شرح زیر برای تاکید اشاره می شود. ... در طرح جامع و تفصیلی شهر یزد که هزینه های زیادی بر دوش شهروندان گذاشته شده احداث مصلی دیده نشده است و تغییرات لازم به هر طریق که صورت گرفته باشد یا بعدا به دنبال تهیه طرح و نقشه باشند مستلزم صرف مبالغ زیادی از محل بیت المال است و بار اصلی آن را مردم باید عهده دار شوند... مکانی که برای ساخت مصلی در نظر گرفته شده است آن طور که بعضی از مطلعین می گویند، تملک بخشی از زمین منطقه ترمینال با اکراه انجام گرفته و یقیناً زمین مورد بحث به منظور دیگری غیر از مسجد واگذار شده یا قسمتی از آن مصادره ای است و مالک بخشی از آن نیز هموطنان غیرمسلمان بوده اند... شهرداری حق واگذاری چند هکتار زمین مرغوب را که دهها میلیارد تومان ارزش دارد به فرد، موسسه و شرکتی ولو در زمینه فرهنگی و مذهبی بخواهد فعالیت کند ندارد مگر این که از وزارت راه و شهرسازی زمین معوض بگیرد آن هم یا دقیقاً باید برابر با ضوابط روشن و مشخص با کار کارشناسی تصمیم گیری نمایند... در سال جاری در استان یزد نزدیک به دو هزار و نهصد کلاس باید مقاوم سازی شود که بعضی از آنها احتمال ریزش سقف و دیوار دارد. تقریبا هفتصد کلاس جدید نیز باید احداث گردد. بسیاری از آموزشگاهها نمازخانه ندارند... حدود یکصد هزار دانش آموز در ناحیه یک و دو آموزش و پرورش یزد مشغول به تحصیل هستند با کمال تاسف بیش از ده درصد آنها یتیم و یا فرزند طلاق یا پدر و مادر هر دو معتاد و یا بد سرپرست و عده ای هم فرزند پدر و یا مادری هستند که به بیماری های سخت و صعب العلاج گرفتار و مبتلا شده اند. آیا کمک و مساعدت به این دانش آموزان باعث شادی و شعف آنها نخواهد شد؟.. . چه بسیار از مجموعه های مسکونی و پروژه هایی که در توسعه نامتوازن شهری یزد بدون برنامه ریزی ساخته شده است فاقد مسجد و نمازخانه می باشد... متاسفانه در استان یزد بیش از یکصد و پنجاه برابر سال 1358 و در حال حاضر حدود 3300 نفر زندانی داریم. در بعضی از خانواده ها پدر و مادر هر دو زندانی هستند، عده ای از آنها فرزندانی دارند که در جامعه رها شده اند رسیدگی به این خانواده ها و حل مشکلات زندانی ها باید در اولویت کاری متصدیان نهادهای فرهنگی و دینی باشد... استان یزد سال ها است با مشکلات خشکسالی روبرو است صدها روستای یزد آب ندارد، بسیاری از دهات و روستاها آب خوردنشان با تانکر تامین می گردد... محل شهادت سومین شهیدمحراب و قبل از آن مکان های درگیری نیروهای هوادار حکومت پهلوی با انقلابیون در حوالی میدان امیرچقماق، شهیدبهشتی، بعثت، خیابان قیام و امام و گوشه و کنار بازار و نزدیک همین مسجد و ارتباط و نزدیکی با پایگاه اصلی انقلاب یعنی مسجد روضه محمدیه(حظیره) و آن همه رخدادها و حوادث و جریانات که خود یادآور رخدادهای گوناگون تاریخ انقلاب در دارالعباده است آیا این مجموعه یک میراث گرانسنگ فرهنگی- تاریخی نیست که باید پیوسته زنده بماند؟ 2 آقای کاظمینی می نویسد: بدون وابستگی به هیچ نهاد و فردی و فقط آگاه به طرح جامع مصلی و پردیس فرهنگی یزد، یادداشت زیر را برای ثبت، نوشته است... 3 سوابق نشان می دهد در تاریخ 5 تیرماه و 26 آبان ماه 1391 آقای کاظمینی با انتشار مقالاتی با شدت و تندی از غفلت آقای فلاح زاده استاندار و آقای میروکیلی شهردار وقت یزد شکوه و گلایه نموده و می نویسد: چرا برای ساخت مصلای حوزه جامع علمیه و احداث دفتر نماینده ولی فقیه و امام جمعه و ساخت مصلای یزد که آن را ضرورتی به حقانیت اسلام دانسته !! اقدامی نشده است؟! 4 آیت ا... حاج شیخ غلامرضا یزدی (فقیه خراسانی)، به مرحوم حاج حسین برخوردار و مرحوم رسولیان پیشنهاد می دهند در دو نقطة مهم شهر در آن مقطع زمانی، مسجد بنا کنند که دوست جناب سلطانزاده (مهندس مهدی بازرگان)، مهندس ساختمان مسجد برخوردار بوده و این دو مسجد در آن مقطع زمانی در انتهای کوچة حنا و اول کوچة برخوردار چه معنایی می توانسته داشته باشد و الآن از مساجد پر رونق مردمی می باشد. بنابر این مخالفت با بناهای مذهبی با هر توجیهی ریشة تاریخی دارد... 5 اولاً ساخت مصلی ارتباطی به حقانیت اسلام ندارد و مسجد ریگ و مسجد برخوردار و مسجد رسولیان که درود و رحمت های بیکران الهی بر بانیان و سازندگان آنها باد از پول افراد خیر و تاجران مسلمان و خوشنام یزدی احداث شده است و نقل این گونه موارد صرف نظر از میزان صحت بعضی از استناد های آقای کاظمینی به عنوان شاهد و مثال و مقایسه آن با زمان حاضر بویژه اگر در این دوره و زمان استفاده از بیت المال و امکانات اداری و دولتی برای ساخت مصلی و یا پردیس فرهنگی در نظر باشد اصولی و منطقی نمی باشد. ضمناً مشخص نیست چرا آقای کاظمینی از شادروان مهندس مهدی بازرگان در نوشته خویش به عنوان دوست سلطان زاده نام برده است. گرچه باید به اطلاع ایشان برسانم بدون شک نگارنده این سطور همانند صدها هزار نفر دیگر با مطالعه کتاب های مجاهد و مبارزی نظیر آیت ا... طالقانی، شادروان مهندس مهدی بازرگان و زنده یاد دکتر علی شریعتی با رژیم ستمشاهی از سال های قبل از انقلاب و در دهه چهل مخالفت نموده و از طرفداران سرسخت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شده اند بنابراین افتخار می کنم که از آن موقع به بعد دوست مرحوم مهندس مهدی بازرگان بوده ام. در سال های اخیر، 2 پروژه با مخالفت جدّی عده ای و کشاندن مباحث متعدّد در روزنامه ها و رسانه ها بود: یکی ساخت پارک کوهستان و دیگری ساخت پاساژ ستاره یزد که حقیر خود شاهد بحث های تندی در این باب از سوی موافقان و مخالفان بودم، امّا هر دو پروژه به اتمام رسیده و منشأ رفاه و خیر مردم است... 6 آقای کاظمینی حقایق و واقعیت ها را نادیده گرفته و آن چنان سطح موضوع و بحث را پایین اورده که عملکرد عده ای از مالکان و افرادی را که در ساخت و ساز پاساژ ستاره یزد آن هم به دلیل منافع اقتصادی یا مشکلات اداری با شهرداری که احیاناً با یکدیگر اختلاف مالی داشته اند یا نظرات موافقان و مخالفان احداث پارک کوهستان را با اظهار نظر و انتقاد سازنده و دلسوزانه کسانی یکسان دانسته که نه تنها مخالفتی با ساخت مسجد ندارند بلکه می گویند احداث مصلی که اکنون تبدیل به ساخت پردیس فرهنگی شده چه از محل بیت المال یا با پول مردم به ویژه اگر خدای ناکرده بخواهند از زراندوزان و سوءاستفاده کنندگان اقتصادی هم کمک بگیرند در حال حاضر به مصلحت شهر و دیار و حکومت نیست با عنایت به اینکه دهها طرح عمرانی نیمه تمام نیز بر روی زمین مانده است؟ آقای کاظمینی عالماً، عامداً یا سهواً نکته دیگری را تحریف نموده و نوشته است: نویسنده مقالات آیینه یزد، اشاره ای به جمعیت شرکت کننده در نماز جمعه کرده اند که با دوچرخه و موتور به مسجد می روند که در سال های اخیر همة حوزه های شهری، بخصوص حوزة شهر یزد، نمازجمعه با شکوه و استقبال زیاد مردم برگزار و اگر روز جمعه از مسیر خیابان امام و قیام و بلوار امامزاده جعفر (ع) عبور نمایند، ازدحام وسایل نقلیه را مشاهده که گواه علاقه مردم به نماز جمعه می باشد و بیشتر از دوچرخه و موتور، ماشین هم می باشد!!... 7 بررسی آمار شرکت کنندگان در نماز جمعه یزد نشانگر این است که حدود 90 درصد هفته های سال، جمعیت شرکت کننده در نماز جمعه حدود 12 تا پنجاه درصد گنجایش مسجد ملااسماعیل می باشد و در بعضی از مساجد خیابان قیام و اطراف بازار یزد با آن همه رفت و آمد و پر جمعیت بودن خیابان و بازار و کوچه های اطراف، ظهرها یا درب مسجد بسته یا تعداد کمی نمازگزار شرکت می نمایند ضمناً در این بخش از نوشته خویش بگونه ای مرقوم داشته که مدیرمسئول آیینه یزد با خیابان قیام و اطراف مسجدملا اسماعیل و محل برگزاری نماز جمعه و یا نماز جماعت آشنایی ندارد و یا کسانی را که با اتومبیل به نماز جمعه می روند نادیده گرفته است!!. درود و الطاف پروردگار رحمان بر حجه الاسلام والمسلین حاج شیخ عبدالحسین عرب و عجم، آن روحانی ساده زیست و مورد اعتماد مردم یزد که از کلاس پنجم، ششم دبستان، حقیر را با کتاب صرف میر و مسجد و نماز جماعت آشنا نمود بویژه روال کار آن بزرگوار این بود که در روزهای جمعه چند نفر از شاگردانش از جمله این جانب را به مسجد جامع کبیر یزد می برد تا بعضی از نمازگزارانی که به مسجد می آمدند با تمایل خودشان حمد و سوره نزد دانش آموزانش بخوانند و در نهایت مرحوم عجمین بر آن صحه بگذارد. آقای کاظمینی در فراز دیگری از مقاله می نویسد: در مقالات مذکور اشاره ای به مالکیت محل در نظر گرفته شده برای مصلّی شده که باید گفت: بر اساس قانون مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام و احکام حکام شرع، زمین اراضی مورد نظر مصلّی هم باید خریداری شود یا معوّض داده شود، لذا مسلّماً عالم و مجتهد اوّل شهر بیشتر واقف به مکان نمازگزار می باشد که البته تذکر صاحب مقالات مذکور به جا می باشد، امّا مسلّماً قرار نیست مصلّی و پردیس فرهنگی شهر روی زمین غصبی بنا گردد... .8 اگر احداث مصلی بر روی زمینی که اشکال شرعی و قانونی داشته باشد نمایندگان محترم ولی فقیه و امام جمعه مناطق در هر یک از شهرها و مراکز استان ها نمی توانند بر خلاف قانونی که در نظام جمهوری اسلامی ایران به تصویب مراجع ذی صلاح رسیده نظریه دیگری ابزار نمایند. چه بسیار پسندیده و شایسته می باشد دستیاران و مشاوران نماینده ولی فقیه و امام جمعه یزد زمینه هایی فراهم نمایند تا از ساختمان های زیبا و وسیع و دارای امکانات لازم که در محلات گوناگون یزد به عنوان مسجد، حسینیه، بیت الحسین(ع)، بیت العباس(ع) ساخته شده و هر سال تنها چند روز یا چند هفته از آنها بهره برداری می شود با برنامه ریزی صحیح و با حضور وعاظ و گویندگان مطلع و آگاه به مسائل اجتماعی و فرهنگی و تربیتی اسلامی استفاده شود تا مقابله ای برای تهاجمات فرهنگی و جنگ نرم نیز باشد. حسن ختام مقاله به درج بخشی از تفسیر قرآن کریم ذیل آیه شریفه 18 سوره مبارکه توبه که درباره عمران و اهمیت بنای مساجد می باشد اختصاص می یابد. تدرباره اهمیت بنای مسجد احادیث فراوانی از طرق اهل بیت (ع) و اهل سنت رسیده است که اهمیت فوق العاده این کار را نشان می دهد... از پیامبر(ص) نقل شده که آن حضرت فرمود: کسی که چراغی در مسجدی برافروزد فرشتگان و حاملان عرش الهی مادام که نور آن چراغ در مسجد می تابد برای او استغفار می کنند. ولی امروز آنچه بیشتر اهمیت دارد، عمران و آبادی معنوی مساجد است و به تعبیر دیگر بیش از آنچه به ساختن اهمیت می دهیم باید به ساختن افرادی که اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آنند اهمیت بدهیم. مسجد باید کانونی باشد برای هر گونه حرکت جنبش و سازنده اسلامی در زمینه آگاهی و بیداری مردم و پاکسازی محیط و آماده ساختن مسلمانان برای دفاع از میراث های اسلام. مخصوصا باید توجه داشت مسجد مرکزی برای جوانان با ایمان گردد... 9 مدیر مسئول پی نوشت ها: 1- یزد فردا 19/7/94 2- آیینه یزد شماره 404 3- یزد فردا 19/7/94 4-یزد فردا مورخ 5/4/91 و 26/8/91 5- یزد فردا مقاله آقای میرزا محمد کاظمینی، 19/7/94 6- همان 7- همان 8- همان 9-تفسیر نمونه، جلد هفتم، از انتشارات دارالکتب الاسلامیه، صفحه 318 و 319 ...
خاطرات یک زائر حسینی از زیارت اربعین
پایگاه خبری یزدفردا "اربعین آمد دلم را غم گرفت بهر زینب عالمی ماتم گرفت سوز اهل آسمان آید به گوش نالۀ صاحب زمان آید به گوش اربعین سالار شهیدان جایگاه ویژه ای در فرهنگ شیعی دارد. نقل است که چهل روز پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، جابربن عبد الله انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، به زیارت قبر مطهر امام حسین رفت. عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی، که شاگرد ابن عباس و از مفسران قرآن بود، همراه ...
امام حسین (ع) و هدف آن حضرت در عاشورا
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد عموم شیعیان و بسیاری از مسلمانان حتی افرادی که شیعه و مسلمان نیستند اما با ظلم و ستم مخالف می باشند و با تاریخ زندگی حضرت حسین بن علی(ع) و رفتار امویان آشنایی دارند، ذلت را نمی خواهند بپذیرند، اعتقاد به آزادگی دارند، تسلیم قدرت ستمگران و زورگویان نمی شوند یاد حسین(ع) و یارانش را گرامی می دارند در عزای او اشک می ریزند و نه تنها با عزاداری برای سومین امام شیعیان که متعلق به همه مسلمانان و آزادگان جهان است مخالفتی ندارند بلکه برای واقعه جانگدازی که در محرم سال 61 هجری در کربلا اتفاق افتاد متاثر می شوند و گریه و تباکی را ارزشمند دانسته و می دانند. خواست سرور آزادگان جهان تنها گریه بر مظلومیت وی و آن واقعه خونبار نبوده است چون هدف نواده پیامبر گرامی اسلام(ص) زنده کردن اسلام، احیای سنت نبوی و نشان دادن راه عزت و سعادت امت اسلام به شیعه و سنی و پیروان راستین خود بوده است. از اهداف اصلی امام حسین(ع) امر به معروف و نهی از منکر بود. می خواست بدعت های در دین را کناز زند، سنت نبوی را زنده کند و بر سیره جدش رسول گرامی اسلام(ص) و پدر بزرگوارش مولای متقیان حضرت علی(ع) عمل نماید، بنابراین هر مجلس و محفلی که بر این روال پایه گذاری شود و هدف برگزارکنندگانش عمل و احیای دستورات و تعالیم عالیه اسلامی باشد و در آن جلسات از تهمت و دروغ و تملق خودداری گردد و بیش از این که به ظواهر پرداخته شود به اصول عنایت و توجه شود به خواست پروردگار مورد قبول حق تعالی قرار خواهد گرفت . از وظایف نویسنده و روزنامه نگار و دست اندرکار هر نشریه ای شرح و درج واقعیت ها است. باید از مدیران و تلاشگران راه پیشرفت جامعه از هر قوم و صنف و دسته و انجمن در زمینه های مختلف و در تمام زوایای زندگی قدردانی و سپاسگزاری نمود و از فسادهای اقتصادی و اختلاس و ارتشا و تصرفات عدوانی، زمین و کوه و دره و جنگل و دریاچه و تپه خواری، حیف و میل بیت المال و سوء استفاده بعضی از مقامات و دولتمردان و نمایندگان بنویسد و مردم را با گفتار مراجع عظام، علمای دین، فعالان و دلسوزان واقعی اجتماع آشنا نماید تا با استفاده از نظرات و تذکراتشان از آن چه که سبب وهن جلسات روضه خوانی و عزاداری می شود جلوگیری گردد. مداح و روضه خوانی بر روی منبر به خود اجازه ندهد دروغ بگوید، تهمت بزند، مجیزگویی کند، جعل حدیث نماید، یا برای گریاندن مردم مطالب کذب و سخیف روایت کند. نویسنده این سطور در نظر دارد به نقل از شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد، آیه ا... محمد یزدی و اسلام شناس معاصر استاد محمدرضا حکیمی مطالبی را پیرامون برگزاری مراسم عزاداری و جلسات روضه خوانی درج نماید. زاده زهرا سلام الله علیها کاملاً توجه دارد که لحظات زندگی او از نظر شرائط تا آنجا حساس و خطیر است که بقای دین و آزادی و شرف و انسانیت و عدالت، یا محو و نابودی آنها به تصمیم او بستگی دارد، آن بزرگوار برای اولین باری که خبر زمامداری و تسلط یزید را بر اجتماع اسلامی می شنود با صراحت کامل خطر نهائی و بزرگ آن حکومت را به مروان بن حکم اعلام کرده و می فرماید: دیگر بر اسلام سلام باد زیرا امت اسلام به زمامدار و فرمانگذاری مانند یزید دچار گردید. اکنون آیا برای حسین علیه السلام امکان دارد که با چنین زمامدار و فرمان گذاری کنار آید تا او به اسلام و آورنده ی بزرگ آن ناسزا گوید در حالی که این فرزند پیغمبر در کنار سفره ی وی باشد؟! او از می و غنا سخن گوید و قماربازی و سگ بازی کند و داستان قیامت و بهشت و حور را علناً افسانه و خرافات بخواند و با این حال فرزند علی(ع) حکومت او را به رسمیت بشناسد و دست در دست او نهد؟! 1 صحیح است که حضرتش برای امت پیغمبر شهید شده، درست است که حسین بن علی(ع) برای بهشتی شدن مردم قیام کرده، اما نه از راه گریه و زاری. صحیح است که حسین بن علی شفیع روز قیامت است، اما نه برای کسانی که فقط گریه کرده یا آتشی برای مجلس عزای حسین افروخته و سیگاری روشن کرده اند. صحیح است که حسین بن علی سفینه النجاه است، نه تنها حسین بلکه خاندان پیغمبر همگی کشتی نجات هستند، اما نه برای کسانی که چون پسر نوح، یک عمر نافرمانی کرده و فقط به اسم شیعه حسینی و پسر نوح بودن انتظار نجات دارند. حسین بن علی کشته شد، تا راه بهشت را به مردم بیاموزد، حضرتش کشته شده تا راه سعادت را به مردم یاد بدهد، حسین بن علی با یزید و یزیدیان، یعنی با جهنمیان می جنگید، حسین بن علی با کارهای یزید که کار جهنمیان بود مخالف بود، حضرتش کشته شد تا شراب خواری، قماربازی، انحرافات جنسی، مال مردم خوری، مردم آزاری، ستمگری ها، حیف و میل های بی حساب بیت المال مسلمین از بین برود. 2 عاشورا این نیست که با تلاش شماری منبری و مداح حرفه ای که روش آنان و منطق و شعرشان، کاملا بر خلاف شاعران شیعه حماسه گستر دوران ائمه(ع) است، مردم را دریک روز معین به سر و سینه زدن وادارند و در معابر روان سازند. بعد عاطفی عاشورا، اگر منبری ها و مداح ها به صورت ضروری و فوری و اصولی، اصلاح شوند و مردم بر یک غم بزرگ گریه کنند، نه تنها خوب که لازم است. قلب انسان نباید به دنیای غم های بزرگ بیگانه باشد، اما عاشورا همه اش روضه و غم گساری نیست. عاشورا، حرکتی برای نفی ظلم و اجرای عدالت است، چنانکه در خطبه دوم حضرت امام حسین(ع) به صراحت ذکر شده است. عاشورا حماسه فجرهای بزرگ انقلاب های خونینی است، که حق محرومان را بگیرد و به آنان برساند. عاشورا، پرچم اجرای عدالت است که بر قله خورشید نصب شده است، و اگر شیعه کوتاهی نکرده بود و عاشورا را به جهانیان شناسانده بود، امروز عاشورا همه محیط های انسانی را با عدالت و انصاف آشنا کرده بود. به شرط اینکه خود طرفداران عاشورا و حکومت های مدعی اعتقاد به عاشورا، به عدالت و انصاف معتقد باشند، و جامعه را بر اساس عدل و داد بسازند، و این همه تفاوت های جهنمی و دره های فقر و قله های ثروت وجود نداشته باشد، و یزیدیانی که در زیر نام حسین(ع) خود را پنهان کرده اند در میان نباشند. اگر عالمان و حاکمان درست شوند جامعه اسلامی درست می شود. امام حسین(ع) در روز عاشورا از بشریت خواست که اگر دین ندارید آزاده باشید. و این همه تورّم و رانت خواری و چپاول و بی بند و باری، که موجب این همه فساد اخلاقی و سقوط انسانی در جامعه است، و این تورم آزاد و فروشندگان جلاد، و این دستگاه ویرانه به تعبیر خود مقامات، آیا در خور بردن نام حسین(ع) و عاشورا هست؟ من این سخنان را با عرضه یک مقیاس بنیادین و مهم در شناخت جامعه اسلامی به پایان می برم. این حدیث معتبر از پیامبر اکرم(ص) رسیده است که فرمود: دو دسته از امت من هستند که اگر درست شوند جامعه اسلامی درست می شود، و اگر فاسد شوند جامعه اسلامی فاسد می شود. پرسیدند: ای پیامبر خدا! این دو صنف چه کسانی هستند؟ فرمود: عالمان و حاکمان. اینکه گفتیم اسلام از بالا شروع می کند، خوبی ها و بدی ها را اول، در بالا می بیند بعد در پایین، برای همین است، یعنی بدی و فساد- مانند - آب از بالا به پایین سرازیر می گردد، و فقیران و محرومان و معتادان و سرخوردگان و بیکاران و بریدگان- از جوانان و غیر جوانان و همه این گونه فسادها در جامعه اسلامی به نصّ سخن امام باقر(ع) درباره روش پیامبر اکرم(ص) از فساد دامنه داری حکایت دارد که در بالا وجود دارد، یعنی در میان کسانی از عالمان و حاکمان. و اکنون، برای انسانی که خدا به او عقل داده، و مقداری اطلاعات درست از دین در اختیارش قرار گرفته است، جای بریدن از دین و سست شدن در انجام وظایف نیست، اگر چه جای بریدن از هر کس و هر کس دیگر باشد و من به جوانان توصیه می کنم، دین خود را بی خود و مفت از دست ندهند، بلکه دین را بشناسند، و عمل به آن را بخواهند. 3 از خداوند بزرگ مسالت داریم به دست اندرکاران و مسئولان و قاضیان و مدیران و دولتیان و نمایندگان و همه کسانی که اداره کشور و معیشت مردم و فرهنگ و اقتصاد و سیاست و دنیا و آخرت جامعه به دست آنان است توفیق عنایت فرماید به عبارات و نکات آموزنده و توصیه های ارجمند فاضل بزرگوار توجه کنند و همه مردم و تمامی آحاد جامعه و ما و شما بکوشیم تا اسلام و آیینی را که پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) موجد آن بود و امام حسین(ع) سرور آزادگان جهان و نواده آن رسول باعث بقای آن شد تبلیغ کنیم و هر حرکت و سکونی و هر تلاش و توقفی بر پایه اهداف شهید بزرگ عاشورا باشد. خداوندا تو ما را براهی بدار که رضای تو در آنست و اباعبدا... الحسین(ع) و یارانش جان خویش بر سر آن نهادند. به امید آن شایستگی ها. مدیرمسئول پی نوشت ها : 1- درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت ، شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد، صفحه 184 و 185، تالیف، انتشارات فراهانی، چاپ 1351 2- حسین بن علی را بهتر بشناسیم ، آیت ا... محمد یزدی، صفحه 54-55، چاپ قم، سال 1345 3- خبرآنلاین، گفتاری از استاد محمدرضا حکیمی ...
کارگزاران نظام اسلامی باید انتقادپذیر باشند
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد اخیراً حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری در نمایشگاه مطبوعات درباره لزوم نقد سخن گفت و با انتقاد از نشریاتی که از بیت المال تغذیه می شوند و حرمت شهروندان را نگه نمی دارند مطالبی بیان داشت که مردم از طریق خبرگزاری ها و رسانه های عمومی از آن سخنان و بازتاب هایی که در پی داشت آگاه شدند از جمله: آیت ا... آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه، با تأکید بر اینکه روند دستگاه قضایی رعایت قانون و مصالح کشور است، از مطبوعات و مسئولان خواست به قوه قضائیه کمک کنند نه اینکه در حق قوه قضائیه جفا کنند و نسبت های ناروا دهند. وی اظهار داشت: رئیس جمهوری محترم گفتند باب نقد در کشور باز است و به النصیحته لائمه المسلمین تمسک جستند و اینکه حتی به حاکم مسلمین هم می توان نقد کرد، بنابراین طبعاً به مقامات پایین تر هم می توان نقد کرد؛ چند نکته را از باب نصح مطرح می کنم. آیت ا... آملی لاریجانی با تصریح بر اینکه نباید نسبت به قوه قضائیه جفا کرد افزود: همه می دانند که همواره از دولت حمایت کرده ام؛ بعد از این هم حمایت خواهم کرد چرا که معتقدم باید با همدلی حرکت کنیم، مردم از ما حل مشکلات را می خواهند نه اینکه هر روز حاشیه ای ایجاد کنیم و مشکلی بر مشکلات بیفزاییم. رئیس دستگاه قضا تأکید کرد: رئیس جمهوری محترم دو سه عبارت را به کار بردند از جمله اینکه قوه قضائیه باید مأمن جامعه باشد و اگر نمک سالم باشد، هر چیزی اشکال داشته باشد می توان جلوی آن را گرفت اما اگر نمک فاسد شود، کار بسیار سخت می شود، باید پرسید مقصود از این جملات شرطی چیست. 1 اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت دانسته و حدود و کیفیت آن را به عهده قانون گذاشته است به عبارتی هر شهروند که حق شرکت در انتخابات را داشته باشد می تواند با متانت وادب و بدون اهانت به دیگران مواضع انتقادی خود را سنجیده و از روی دلسوزی خطاب به هر یک از مسئولان و دولتمردان بگوید یا بنویسد، ضمناً جو را متشنج نکند و عنان قلم را رها ننماید، در این صورت درخواست پاسخگویی از افرادی که در قوه قضاییه انجام وظیفه می نمایند یا انتقاد از عملکرد عده ای از قضات به معنی زیر سئوال بردن نهاد قوه قضاییه یا نادیده گرفتن تلاش ها و اقدامات قانونی اکثریت قضات محترم کشور نیست. منتقدین می خواهند متذکر شوند ممکن است قدرت، انسان را از مسیر اصلی و واقعی دور کند بنابراین باید نیروهای مسئول به منظور ایجاد جو آرامش در جامعه و جلوگیری از تضییع حق انسان ها و احقاق حق مظلومین و مجازات ستمگران، اختلاس کنندگان، زراندوزان، تهمت و افترازنندگان، متجاوزان، قاچاقچیان و امثال آنها تلاش مضاعف به عمل آورند. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) بارها و مکرراً در مصاحبه ها و پیام ها و سخنرانی ها برای آحاد مردم این مرز و بوم حق انتقاد قائل شده اند. این حکومت در همه مراتب خود، متکی به آرای عمومی و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود. 2 الان مکلفیم ما، مسؤولیم همه مان مسؤولیم، نه مسؤول برای کار خودمان مسؤول کارهای دیگران هم هستیم (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) همه باید نسبت به همه رعایت بکنند، همه باید نسبت به دیگران، مسؤولیت من هم گردن شماست، شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم شما مسؤولید اگر نگوئید چرا پایت را کج گذاشتی، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند و نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد، مال همه است، امت باید نهی از منکر بکند، امر به معروف بکند. 3 ...اگر یک نفر خلاف کرد، بیست نفر از شماها رفت گفت نکن، این کار صحیح نیست، تحت تأثیر واقع می شود. اگر یک معمّم، یک صورت معمّم، یک کار خلاف کرد، از اطراف، معمّمین هجوم به آن آوردند که چرا این کار را می کنی؟ نمی کند دیگر. اگر من یک خلافی کردم همه تان هجوم آورید که چرا این کار را می کنی؟ من سر جایم می نشینم. همه تان مسئولید، همه مان مسئولیم. امروز مسئولیت، بزرگ است برای ما، ما نصف راه هستیم و من خوف این را دارم که قضیه ما قضیه هیتلر بشود. 4 مقام معظم رهبری در مواقع گوناگون به این نکته اشاره و از انتقاد استقبال نموده اند. اینی هم که گفتند از رهبری انتقاد نمیکنند، شما بروید بگوئید انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال می کنم؛ از انتقاد استقبال می کنم. البته انتقاد هم می کنند. دیگر حالا جای توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست؛ بنده هم می گیرم، دریافت می کنم و انتقادها را می فهمم... چند سال قبل یکی از نشریات دانشجویی از بنده انتقاداتی کرده بود. خواستند برخورد کنند اما من گفتم برخورد نکنید این ها اشکالی ندارد اجازه دهید بنویسند. 5 دولتمردان و مسئولان در نهادهای مختلف، نمایندگان مجلس و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران باید خود را پاسخگوی انتقادات بدانند. امام جمعه موقت قم آیت ا... ابراهیم امینی می گوید: انتقاد در فرهنگ اسلام یک ارزش و گاهی یک تکلیف است، امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: بهترین برادران من کسی است که تذکر عیوبم را به من هدیه کند. میزان الحکمه، ج 3، ص 2207. انتقاد سازنده به انسان کمک می کند تا عیوب خود را بر طرف سازد، اگر طالب کمال هستیم باید ازا نتقاد استقبال کنیم و از ان پند بگیریم. ولی در عرف ما انتقاد کار زشتی به شمار می رود، می کوشیم از کسی مخصوصا قدرتمندان انتقاد نکنیم مبادا رنجیده خاطر گردند و منافعمان در خطر قرار گیرد. دوست نداریم کسی از ما انتقاد کند و اگر کسی عیوب و نواقص ما را تذکر داد، به جای تشکر، می رنجیم و او را قدر ناشناس، حسود، بی ادب و دشمن، به حساب می آوریم. با این که انتقاد در عرصه سیاست یک امر ضروری است. و بهترین وسیله است برای شناخت نقاط ضعف و منفی و اصلاح آنها ولی متاسفانه شخصیت های سیاسی و اجتماعی و مسئولان سازمان ها و نهادها جدا" از آن گریزانند، و این عمل مفید و سازنده را حمله به شخصت خود به حساب می آورند و در صدد انتقام بر می آیند. این اشتباه بزرگی است که امام خمینی(ره) همواره بدان اشاره می کرد. در جایی فرموده: هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من نقص، هیچ ندارم، اگر کسی ادعا کرد این را این بزرگترین نقصش همین ادعاست. کسی نیست که بتواند بگوید که من بی عیب هستم، بی عیب ما نداریم در دنیا، و ما باید همیشه توجهمان به آن عیوب خودمان باشد. صحیفه امام، ج 17، ص 246. امام خمینی بر این باور بود که مردم حق انتقاد دارند و باید در مواقع لازم از مسئولان انتقاد کنند و تذکر بدهند تا اگر اشتباه دارند در صدد اصلاح خود برآیند، مسئولان و کارگزاران نیز باید انتقاد پذیر باشند. در جایی فرمود: انتقاد باید بشود، تا انتقاد نشود اصلاح نمی شود یک جامعه، عیب هم در همین جا هست. سر تا پای انسان عیب است و باید این عیب ها را گفت، انتقادات را کرد، برای این که اصلاح بشود جامعه. صحیفه امام، ج 14، ص 401 6 عده ای از نمایندگان و فعالان سیاسی گاه از عملکرد بعضی قضات انتقاد نموده و از جمله نماینده مردم اردستان در مجلس شورای اسلامی اظهار می دارد: چرا در قوه قضاییه مشهور شده است که تا رشوه ندهی و پارتی نداشته باشی کار پیش نمی رود و چرا وقتی آیت ا... شاهرودی در قوه قضاییه آمدند گفتند ویرانه تحویل گرفتم و وقتی آیت ا... آملی آمدند گفتند خرابه تحویل گرفتم و چرا باید روسای دادگستری ها هشت سال در بالاترین سمت بمانند تا دچار اتهام و ناکارآمدی شوند؟وی تصریح کرد: آب راکد هم می گندد پس چرا برخی از مدیران در مقام قضایی سال ها جای خود می مانند و مگر نمی گویند امیرمومنان(ع) صبح هنگام به ابوالاسود حکم قضاوت داد و ظهر هنگام این حکم را لغو کرد پس چرا در کشور ما این اتفاق رخ نمی دهد؟ و علمای ما نیز مردم را از مرگ نمی ترسانند و از خطاهای خود برحذر نمی دارند و گورستان را با نام آرامستان تلطیف می کنند در حالیکه مرگ تنها حقیقتی است که مغرورین را به تواضع می کشاند. 7 نگارنده این سطور به عنوان نمونه یادآوری می نماید: اگر به تذکرات مجلس ششم و هفتم، هشتم ونهم درباره تخلفات یکی از قضات سابق توجه شده بود، مردم در جریان نهایی شدن پرونده فروش سئوالات کنکور قرار گرفته بودند، ماجرای مرگ خبرنگار ایرانی، کانادایی پیش نیامده بود، جنایت کهریزک رقم نخورده و داستان ستار بهشتی به وقوع نپیوسته بود، عده ای از دولتمردان و نمایندگان سابق مجلس را با زیر شلواری و سرپایی به سالن دادگاه نیاورده بودند در حالی که هنوز حکمی برای آنها صادر نشده محاکمه آنها از تلویزیون پخش نمی شد، گرچه دزد چند مرغ و لنگه کفش را که به حق به زندان انداخته بودند اما در برابر، عده ای از اختلاس کنندگان و مفسدان اقتصادی و زمین خواران در گوشه و کنار راست راست نمی گشتند، به دست بعضی از قضات مرخصی عده ای زندانی ماه ها لغو نمی شد و می گذاشتند زن جوان و زندانی طبق قانون مدتی یک بار با خانواده اش ملاقات داشته باشد یا فرزند دو، سه ساله اش را در آغوش بگیرد تا فرزند گرمای وجود مادر را احساس کند و در نهایت توسط یک مقام اسبق دادگستری بر خلاف قانون مخفیانه گفته های فردی ضبط نمی شد و عالی ترین مقام اجرایی کشور در برابر نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دوربین های تلویزیونی و رسانه های سراسر جهان پخش نمی کرد و... در آن صورت به طور قطع بهتر و بیشتر در مسیر قانونگرایی قدم برداشته بودیم و بنا به گفته آن روحانی دلسوز و اندیشمند توانا امام جمعه موقت قم آیت ا... ابراهیم امینی: اگر دستگاه قضایی بدون رعایت جناح بازی، رشوه خواری و پارتی بازی کار خود را انجام دهد آبروی نظام حفظ خواهد شد، اگر مردم از دستگاه قضایی مایوس شوند به انقلاب، امام راحل (ره) و شهید بهشتی ظلم شده است. 8 حسن ختام مقاله به ترجمه آیات 44 و 45 و 46 سوره شریفه الحاقه که خداوند خطاب به رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) با کلمه شرط فرموده است اختصاص می یابد: اگر محمد(ص) دروغی به ما نسبت دهد و چیزی که ما گفتیم از خود درآورده و به ما نسبت دهد یعنی اگر سخنی به تکلف و زحمت خودش بگوید، دست راست او را قطع خواهیم نمود و ما قطع می کنیم از او رگ دل او را و او را هلاک می نمائیم. 9 مدیر مسئول پی نوشت ها: 1- روزنامه ایران، 19/8/94 2- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 4، صفحه 160 3- همان، جلد 8، صفحه 487 4- همان، صفحه 511 5- سایت الف، 7/8/1388، واکنش رهبر معظم انقلاب به انتقادات صریح یکی از نخبگان 6- پایگاه اطلاع رسانی آیت ا... ابراهیم امینی، اخلاق و سیاست از دیدگاه امام خمینی(ره)، 10/3/1387 7- سایت تابناک، 19/3/94 8- خبرگزاری دانشجویان ایران 9- ترجمه تفسیر مجمع البیان ، شیخ طبرسی، جلد 25، انتشارات فراهانی، سال 1358 ...
مکاتبه افشاگرانه و کوبنده امام حسین علیه السلام با معاویه
مروان بن حکم که در مدینه عامل و فرماندار معاویه بود، برای معاویه نوشت: عمرو بن عثمان می گوید: رجال عراق و بزرگان حجاز نزد حسین ابن علی رفت و آمد می کنند و از قیام حسین نمی توان در امان بود. من در این باره تحقیق کرده ام و این طور فهمیده ام که حسین فعلا در صدد مقام خلافت نیست ولی از اینکه مبادا بعدا فکر خلافت به سرش بزند مطمئن نیستم. اکنون تو نظر خود را برای من بنویس، و السّلام. معاویه در جوابش نوشت: نامه تو رسید و از مندرجاتش که در باره حسین بود اطلاع حاصل شد. مبادا درباره هیچ موضوعی متعرض حسین شوی. مادامی که حسین کاری با تو نداشته باشد تو نیز او را به حال خود بگذار. زیرا ما تا هنگامی که حسین به بیعت ما وفا کند(صلح امام حسن علیه السلام) و با پادشاهی ما مخالفت نکند، متعرض وی نخواهیم شد. مادامی که حسین مزاحم تو نشود تو خویش را از او پنهان بدار، و السّلام. *** سپس معاویه نامه ای برای امام حسین علیه السّلام نوشت که مضمون آن این بود: اموری در مورد تو به من رسیده است، اگر سخنانی که درباره تو گفته شده حقیقت داشته باشد، گمان می کنم به صلاح تو باشد که از آن کارها خود داری کنی. اگر این سخنانی که در مورد تو به گوش من رسیده باطل باشد که حتما هم باطل است، زیرا تو از این گونه سخنان برکناری، نفس خود را موعظه کن! متوجه خود باش! به عهد و پیمان خود وفا کن! زیرا اگر تو منکر من شوی من نیز منکر تو خواهم شد. اگر تو نسبت به من مکر و حیله کنی من هم در مورد تو این کار را خواهم کرد. بترس از اینکه ما بین این امت اختلاف ایجاد کنی و ایشان را به دست خود دچار فتنه و آشوب نمایی. تو که از بی وفایی این مردم خبر داری و آنان را امتحان کرده ای، پس مراقب خود و دین خود و امت محمّد باش! مبادا افراد سفیه و نادان تو را آلت دست قرار دهند. *** هنگامی که این نامه معاویه به امام حسین علیه السّلام رسید، در جوابش نوشت: نامه تو به من رسید، نوشته بودی: اخباری از من به تو رسیده که از آن ها بیزاری و من به نظر تو به غیر آن امور سزاوارم. کارهای نیک را نمی توان جز با راهنمایی و توفیق خدا انجام داد. اما اینکه نوشته بودی اخباری از من به تو رسیده است. این گونه سخنان را افراد سخن چین و متملق و فتنه انگیز برای تو گفته اند، زیرا من تصمیم به جنگ و مخالفت با تو ندارم. ولی به خدا قسم در عین حال من از اینکه با تو مبارزه نکنم می ترسم و گمان نمی کنم که خدا راضی باشد، من از جنگیدن با تو دست بردارم و عذر مرا در مورد ترک مبارزه با تو و این گروه ملحد که حزبی ستمکار و دوستان شیاطین هستند، بپذیرد. آیا تو همان معاویه ای نیستی که حجر ابن عدی را به همراه آن افرادی که اهل نماز و عبادت بوده و با ظلم و بدعت مخالف بودند و در راه خدا از هیچ گونه ملامتی باک نداشتند، شهید کردی؟ تو آنان را با ظلم و دشمنی در حالی کشتی که پیمان های محکمی با ایشان بسته بودی و امان های کامل به آنان داده بودی که ایشان را به خاطر حوادث قبلی که بین تو و آنان رخ داده بود و بغض و کینه ای که از ایشان در دل داشتی، مؤاخذه نکنی. آیا تو همان معاویه ای نیستی که عمرو بن حمق را شهید کردی؟ در حالی که وی از اصحاب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به شمار می رفت و رنگش از کثرت عبادت زرد شده بود؟ تو این جنایت را وقتی انجام دادی که به وی امان داده بودی، تو عهد و پیمان و اطمینانی از طرف خدا به او داده بودی که اگر آن ها را به یک پرنده می دادی از سر کوه به نزد تو فرود می آمد. سپس او را با نامردی شهید نمودی و جرات پیدا کردی و با عهد و پیمان خدای تعالی مخالفت کرده و آن تعهد را ناچیز شمرده و نادیده گرفتی. آیا تو همان معاویه ای نیستی که زنازاده ای چون زیاد را بر عراق و بصره مسلط کردی تا دست و پاهای مردم را قطع نماید، چشم های آنان را از کاسه درآورد، ایشان را بر فراز شاخه های درخت خرما به دار بزند. گویا، تو از این امت نیستی و آنان هم از تو نیستند. آیا تو همان معاویه ای نیستی که یار قبیله حضرمی ها بودی و زیاد بن سمیه برای تو نوشت: قبیله حضرمی ها متدین به دین حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام هستند و تو در جوابش نوشتی: هر کس را که به دین علی است به قتل برسان. زیاد به دستور تو آنان را شهید و مثله نمود، و حال آنکه به خدا قسم، دین علی همان دینی است که تو و پدرت به واسطه شمشیر آن مسلمان شدید. به واسطه دین علی است که تو در مقام خلافت آن جلوس کرده ای. اگر دین علی نبود، شرافت و شخصیت تو و پدرت همان مسافرت زمستانی و تابستانی بود که از مکه به شام می کردید و بدین وسیله خویش را از گرسنگی و بی نوایی نجات می دادید. اما اینکه نوشته بودی: من به خودم و دین حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و امت آن بزرگوار نظری کنم و از تفرقه این امت و اینکه به وسیله من دچار فتنه گردند بپرهیزم، من برای این امت فتنه ای بزرگ تر از این نمی بینم که تو خلیفه آنان باشی. من نظری را برای خودم و دینم و امت حضرت محمّد بهتر از این نمی بینم که با تو بجنگم؛ اگر من با تو جهاد کنم، قربهً الی اللّه تعالی جهاد می کنم و اگر جهاد با تو را ترک کنم، باید برای این گناه از پروردگارم طلب مغفرت کرده و از او بخواهم که مرا هدایت کند. اما اینکه نوشته بودی: اگر من منکر تو گردم تو نیز منکر من خواهی شد، تو هر مکر و حیله ای که به نظرت می رسد درباره من به کار ببر. من امیدوارم که مکر و حیله تو به من ضرری نخواهد رسانید. و ضرر آن برای تو از همه بیشتر خواهد بود، زیرا تو بر اسب جهالت خویش سوار و بر شکستن عهد و پیمان خویشتن حریص شده ای! به جان خودم قسم که تو به هیچ شرطی وفا و عمل ننموده ای! زیرا عهد و پیمان خود را شکستی و آن افرادی را که با آنان صلح نمودی بعد از آن همه قسم هایی که خوردی و تعهدهایی که کردی و اطمینان هایی که دادی شهید نمودی! تو آنان را بدون اینکه با کسی بجنگند شهید کردی، تو ایشان را بدین علت کشتی که فضایل و مناقب ما را نقل می کردند و حق ما را بزرگ می داشتند. ای معاویه! مواظب باش که از تو قصاص خواهد شد و یقین داشته باش که حساب تو را خواهند رسید. بدان! خدای تعالی نامه اعمالی ترتیب داده که هیچ گناه کبیره و صغیره ای نیست مگر اینکه آن را به حساب خواهد آورد. خدا این جنایات تو را فراموش نخواهد کرد. جنایاتی که به مردم ظنین می شوی، به دوستان خدا تهمت می زنی و آنان را می کشی، دوستان خدا را از خانه هاشان به دیار غربت تبعید می کنی، مردم را مجبور می کنی با پسرت که کودکی است نورس و شراب خوار و سگ باز بیعت کنند، من تو را این گونه می بینم که خود را دچار زیان خواهی کرد، و دین خود را از دست خواهی داد، با رعیت خویش حقه بازی خواهی نمود، در امانت خود خیانت خواهی کرد، گوش به سخن شخص سفیه و نادان می دهی و افراد پرهیزکار را به خاطر این گونه تبهکاران دچار ترس می کنی، و السّلام. *** هنگامی که معاویه نامه امام حسین علیه السّلام را خواند گفت: حقیقتاً که در سینه حسین بغض و کینه ای است که من آن را نمی شناسم! یزید به معاویه گفت: جوابی برای حسین بنویس که خود را کوچک ببیند و در این نامه حسین را از کارهای بدی که پدرش انجام داد آگاه کن. در همین موقع بود که عبد اللّه ابن عمرو بن عاص وارد شد. معاویه به او گفت: نامه ای را که حسین نوشته دیدی؟ گفت: مگر چه نوشته؟ وقتی معاویه آن نامه را برایش خواند، عبد اللّه به معاویه گفت: چه مانعی دارد تو جوابی برای حسین بنویسی که باعث شود به چشم حقارت به خود بنگرد؟ عبد اللّه این سخن را برای خوش آمد معاویه گفت. یزید به معاویه گفت: اکنون نظر من چطور است؟ معاویه خندید و به عبد اللّه گفت: یزید هم همین عقیده تو را دارد. عبد اللّه گفت: عقیده یزید صحیح است. معاویه گفت: نظر هر دوی شما خطا است. به نظر شما اگر من بخواهم عیوب علی را بگویم، مثلا چه می توانم بگویم؟ شخصی مثل من نباید عیبی را بگوید که در وجود کسی نباشد، یا اینکه نداند چه عیبی در وجود او است. اگر من عیب شخصی را بگویم که مردم آن را نمی دانند، باکی برای صاحب آن نخواهد بود و مردم به آن عیب اهمیتی نمی دهند، بلکه آن را تکذیب می کنند. من چگونه عیب حسین را بگویم، در صورتی که به خدا قسم عیبی در وجود او نیست. نظر من این بود که نامه ای به حسین بنویسم و او را تهدید کنم. سپس نظر خود را عوض کرده و تصمیم گرفتم که با وی لجاجت نکنم. (منبع: بحار الانوار ج 44 ص 212 به نقل از رجال کشّی) ...
شرح مختصری از زندگی امام رضا (ع) / از ولادت تا شهادت
...> در میان نقل قول های گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است که حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجری قمری به شهادت رسیده، در حالی که 55 سال از عمر مبارک امام سپری شده است. آیا می دانی از آن تاریخ تا کنون چند سال می گذرد؟ محل شهادت امام هم به گفته همه تاریخ نویسان، شهر توس و محل دفن ایشان نیز در باغ حمید بن قحطبه در سناباد بوده که بعدها (مشهد الرضامحل ...
(اول و دوم محرم).ماه محرم رسید...ماه خون....ماه آزادی و آزادگی و ماهی که به بشریت درس استقامت وصبر داد
----باز نشر--- گردآوری و تنظیم: مجید کریمی /*/ محرم ماه شور و شعور و عشق و فریاد است.ای ماه خون، دوباره می آیی و سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از حنجره ها آزاد می سازی.بانگ کاروانت به گوش می آید و عاشقان را دوباره به مهمانی فرا می خوانی.سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش. آن اصحاب شهادت طلبش که مصداق واقعی آگاهی و ایمان و شجاعت و فداکاری بودند، چه آن هایی که در رکابش به فیض شهادت رسیدند و چه آن هایی که پیش از عاشورا شهید شدند. با توجه به ورود امام حسین(علیه السلام) و یارانش در روز دوم محرم به کربلا و شهادتشان در روز دهم، شیعیان دهه اول این ماه را به یاد آنان و ذکر مصیبتشان به سوگواری و عزاداری ویژه ای می پردازند و در بزرگداشت شهدای کربلای سال 60 هجری هر روز از دهه اول ماه محرم اختصاص به یکی از بزرگان و شهیدان نهضت جاویدان و ماندگار عاشورا دارد. روز اول: مسلم بن عقیل (علیه السلام) روز دوم: ورود کاروان به کربلا روز سوم: حضرت رقیه (علیه السلام) روز چهارم: حضرت حر و طفلان حضرت زینب (علیه السلام) روز پنجم: حضرت عبدالله بن الحسن و اصحاب روز ششم: حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) روز هفتم: حضرت علی اصغر (علیه السلام) و روضه عطش روز هشتم: حضرت علی اکبر(علیه السلام) روز نهم: حضرت عباس(علیه السلام) روز دهم: حضرت اباعبدالله (علیه السلام) و شام غریبان روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا روز دوازدهم: ورود کاروان به کربلا روزسیزدهم: مصائب امام سجاد و حضرت زینب(س) در کوفه و شام این ترتیب نامگذاری، معروف ترین شکل آن است که اکثر هیأت ها بر طبق آن عزاداری می کنند، ولی از آنجایی که این نوع نامگذاری دلیل خاصی ندارد، صورت های دیگری نیز برای آن دیده شده است، مثلاً جابجایی در روزها و یا ذکر مصیبت دیگر اصحاب امام مثل حبیب بن مظاهر و... و هدف از همه این برنامه ها زنده نگه داشتن حماسه ای است که آفریدند. روز هشتم ذی الحجه امام حسین(ع) از مکه معظمه عزم سفر کردند طی منازل مختلف از هشتم ذی حجه تا دوم محرم منازلی از قبیل : منزل صفاح –وادی عقیق و ذات عرق – وادی حاجز –خزیمیه – زرود –ثعلبیه – زباله ( و دیدار با هلا ل بن نافع و فرزدق -) - عقبه – شراف – ذوحسم – بیضه – عذیب هجانات – قصر مقاتل و دیداربا عمروبن قیس – قطقطانه را با کاروان حسینی طی نمودند. روز اول: به یاد مسلم بن عقیل - آغاز ایام حسینی -امام حسین علیه السلام در راه کربلا -قیام مردم مدینه بر علیه یزید مسلم پیشاهنگ نهضت کربلا و سفیر امام حسین (علیه السلام) به سوی مردم کوفه بود. او که در عرفه شهید شد تا دعای عرفه امامش را تفسیر کند و حماسه مسلم بودن و تسلیم نشدن را بیافریند. مسلم بن عقیل اسوه همه کسانی است که در زندگی به هدف هایی والاتر از دنیا اعتقاد دارند و ارزش هایی متعالی را می جویند. او الگوی عمل به وظیفه، اطاعت از امام و بنده بودن و بندگی کردن است. نام مسلم یادآور همه خوبی ها، رشادت ها و جوانمردی هاست. در حدیثی از پیامبر (ص) خطاب به امیر المؤمنان (ع) آمده است: من عقیل را دوست دارم، یکی به خاطر خودش و یکی هم به خاطر این که پدرش ابوطالب او را دوست می داشت. فرزند او کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد، چشم مؤمنان بر او اشک می ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می فرستند به شهر کوفه گشتم بی کس و بی یار، می گریم غریبانه من سر بر دل دیوار، می گریم اگر این است رسم میهمانی کردن کوفی گذشت از من به حال سید ابرار می گریم ندای باغبان کاروان هر دم بگوش آید به حال زینب و این کوچه و بازار می گریم برای قتل من شوری به پا گردیده در کوفه به طفلان و جوانان شه ابرار می گریم نوشتم نامه یابن عم بیا کوفه، میا کوفه ولی صد حیف بگذشت است کار از کار، می گریم روز دوم: کاروان اباعبداللَّه الحسین (ع) به کربلا رسید -ورود امام حسین علیه السلام به کربلا -نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه گرمای سوزان کویر، بدن های خسته کاروانیان را می آزارد و خورشید آرام، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد، کاروان توقف کرد، صدایی پرسید: این جا کجاست؟ پاسخ آمد: اینجا کربلاست! آری اینجا کربلاست، اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است، اینجا نگارخانه گل های پرپر است، اینجا حریم قرب شهیدان داور است. حسین(علیه السلام) آمد با اهل بیتش، عباس و زینبش، اکبر و اصغرش، رقیه و سکینه اش، ...، دل کویر در تب و تاب و چهره آسمان درهم شده است. زمین بغض خود را فرو می خورد و فرات آرام و بی صدا اشک می ریزد. امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار “سید بن طاووس” نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است.2 در این روز “حر بن یزید ریاحی” ضمن نامه ای “عبیداللّه بن زیاد” را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود. . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه که مورد اعتماد حضرت بودند را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به “قیس بن مسهّر” دادند تا عازم کوفه شود.3 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود: “اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی ءٍ قَدیرٌ؛ خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی.”4 در اوایل ماه محرم سال 61 قمری، لشکریان عبیداللَّه بن زیاد به فرماندهی حُرّ بن یزید ریاحی با آن حضرت مواجه شده و مانع پیش روی آن حضرت به سوی کوفه شدند. گرچه حرّ بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین (ع) برخورد شدید نماید ولیکن رفتار وی با امام بر رِفق و مدارا بود. از این رو حرّ و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین (ع) شرکت می کردند و به خطبه های دلنشین وی گوش جان می سپردند و این دو سپاه چند روز بدون هیچ گونه مشکلی در کنار هم بودند. امّا عبیداللَّه بن زیاد که در جنگ با اباعبداللَّه الحسین (ع) اصرار فراوان داشت، نامه ای به حرّ بن یزید نوشت و وی را مأمور سخت گیری بر امام حسین (ع) نمود. حرّ بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین (ع) و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوی منطقه خشک و بی حاصلی به نام کربلا هدایت کرد و در آن جا آنان را در محاصره خویش قرار داد. قافله امام حسین (ع) چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید: این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا. آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اَللّهمَّ اِنّی اَعوُذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلاءِ. و سپس فرمود: این، موضع کَرْب و بَلا و محلّ محنت و عِنا است. فرود آیید که این جا منزل و محل خیمه های ما است و این زمین، جای ریختن خون ما است و در این مکان قبرهای ما واقع خواهد شد. جدّم رسول خدا (ص) مرا به این امور خبر داد. به ناچار، آن حضرت و یاران و اصحابش در روز پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 قمری در آن سرزمین فرود آمدند و حرّ بن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت، خیمه زدند. به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا دلا حجاج بیت الله خون، احرام بر بندید که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم که جای موی سر، سرتان گردد جدا اینجا نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا ز شمشیر هزاران قاتل خونخوار می بینم هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا به موج خون میان قتله گه با پیکر بی سر زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا به پاس اجر سقایی و قانون علمداری شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا پیدا کند این امت گم کرده ره تا راه خود اینجا درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدی اینجا ندای ارجعی را در یم خون می دهم پاسخ که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا 1٫ الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10٫ 2٫ اللهوف، ص35٫ 3٫ مقتل الحسین مقرّم، ص 184٫ 4٫ بحارالانوار، ج44، ص381٫ گردآوری وتدوین:مجید کریمی ...
روز سوم"روز سوم محرم بنام روز حضرت رقیه (س) نامگذاری شده است.بهمین مناسبت مطالبی کوتاه در خصوص این ...
کلمه رقیه، در اصل از ارتقاء به معنی صعود به طرف بالا و ترقی است .این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته، مثلا نام یکی از دختران هاشم( جد دوم پیامبر اکرم (ص)) رقیه(ع) بوده است، که عمه پدر رسول خدا (ص) رقیه می شود. نخستین کسی که در اسلام، این نام را داشت، یکی از دختران رسول خدا(ص) از حضرت خدیجه(ع) است. پس از آن، یکی از دختران امیر المومنین علی(ع) نیز رقیه(ع) نام داشت، که به همسری حضرت مسلم بن عقیل (ع) درآمد . در میان دختران امامان دیگر نیز چند نفر این نام را داشتند، از جمله یکی از دختران امام حسن مجتبی(ع) و دو نفر از دختران امام موسی کاظم(ع) که به رقیه و رقیه صغری خوانده می شوند . اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین(ع) ذکر کرده اند؛ اما علامه ابن شهر آشوب، و محمد بن جریر طبری شیعی، سه دختر به نامهای سکینه، فاطمه و زینب (ع) را برای آن حضرت بر شمرده اند.در میان محدثان قدیم، تنها علی بن عیسی اربلی- صاحب کتاب کشف الغمه ( که این کتاب را درسال 687 ه.ق تالیف کرده است )- به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین(ع) شش پسر و چهار دختر داشت؛ ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب، سکینه وفاطمه را نام می برد و از چهارمی ذکری به میان نمی آورد .احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیه(ع)بوده باشد . علامه حائری در کتاب معالی السبطین می نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می نویسد: امام حسین(ع) دارای ده فرزند، شش پسر ، و چهار دختر بوده است. سپس می نویسد: دختران او عبارتنداز : سکینه، فاطمه، صغری، فاطمه کبری، و رقیه علیهن السلام . سوالی که در ذهن بسیاری مطرح میشود این است که آیا نبودن نام حضرت رقیه (ع) در میان فرزندان امام حسین (ع) در کتابها و متون قدیم- مانند : ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمه و دلائل الامامه طبری – بر نبودن چنین دختری برای امام حسین(ع) دلالت ندارد؟ در پاسخ میتوان چنین گفت که اولاً: درآن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان (ع) از سوی دیگر، وسانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند ازسوی سوم، و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگی امامان (ع) موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پرده خفا باقی بماند؛ بنابراین ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد. ثانیاً: گاهی بر اثر همنام بودن، وجود نام رقیه(ع) در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند، مشکل می نموده است. همچنین گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند؛ مثلا طبق قرائنی که خاطر نشان می شود به احتمال قوی همین حضرت رقیه (ع) را فاطمه صغیره می خواندند، و شاید همین موضوع، باعث غفلت از نام اصلی او شده باشد . بعضی از علمای بزرگ ، از حضرت رقیه (ع) به عنوان دختر امام حسین (ع) یا دکرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند . پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلی در دسترسی آنها بوده باشد که بر اساس آن، از حضرت رقیه(ع) سخن به میان آورده اند؛ کتابهایی که در دسترس دیگران نبوده است، و در دسترس ما نیز نیست . بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیه(ع) در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دختری برای امام حسین (ع) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیاری از جزئیات ماجرای عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران، در کتابهای مربوطه، دلیل آن نمی شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است. هر چند فلسفه قیام عاشورا و هدف حضرت امام حسین(ع) را نباید با اینگونه شبهاتی تحت تاثیر قرار داد.چرا که صحت وسقم وجود برخی از افرادی که در حادثه عاشورا مورد اختلاف نظر است، کوچکترین تاثیری بر اصل محتوای قیام امام حسین(ع) نخواهد داشت.وشاید برخی از معاندان و مغرضان برای ایجاد تفرقه و کمرنگ کردن اهداف قیام عاشورا،به چنین مسایلی دامن زده اند. وقایع مهمی که در روز سوم محرم سال 60 هجری روی داده است –اعزام لشکر عمر بن سعد به سوی کربلا، – خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام ، –نامه عمر بن سعد، –نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد، – عبیدالله در نخیله. **اعزام لشکر عمر بن سعد به سوی کربلا عمر بن سعد یک روز بعد از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا یعنی روز سوم محرم با چهارهزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته اند که بنوزهره که قبیله عمر بن سعد بودند نزد او آمدند و گفتند تو را به خدا سوگند میدهیم از این کار درگذر و تو داوطلب جنگ با حسین مشو زیرا این باعث دشمنی میان ما و بنی هاشم میگردد عمر بن سعد نزد عبیدالله بن زیاد رفت و استعفا کرد، ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او تسلیم شد. **خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام: از وقایعی که در روز سوم ذکر شده است این است که امام علیه السلام قسمتی از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع شده است، از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز مهمانی نمایند. هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیه السلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را میکشم . عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟ کثیر بن عبداله به طرف امام حسین علیه السلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که میآید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را میرسانم در غیر این صورت برمیگردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت میگذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمیگذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمیگذارم به نزد امام بروی. پس ازاین مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد. عمر بن سعد شخصی به نام قرة بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری! این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی میشناختم و گمان نمکردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیه السلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز میگردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت. **نامه عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد: حسان فائد میگوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصد ی نزد او فرستادم و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کرده اند، اگر آمدنم را خوش نمیدارید باز خواهم گشت. عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد ولی حالا وقت فرار نیست. **نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد: عبیدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند اگر چنین کرد ما نظر خود را خواهیم نوشت. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید گفت: میپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست. عمر بن سعد نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام نرسانید زیرا میدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد. عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا اندیشه سپاه انبوهی را در ذهن میپرورانید. **عبیدالله بن زیاد در نخیله: عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین به تمیم که با قادسیه رفته بود فرستاد و او به همراه چهارهزار نفر که با او بودند به نخیله آمده سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر گردش کنید و مردم را از اطاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمای و برپا کردن فتنه برحذر دارید و آنان را به لشکرگاه فرا خوانید. پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بن زیاد بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچه ها و گذرگاه ها میگذشت و مردم را به پیوستن به شکر عبیدالله بن زیاد تشویق میکرد و آنان را از یاری امام حسین علیه السلام بر حذر میداشت. عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود و در هنگامی که او در لشکرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد. منابع وماخذ: -ارشاد، شیخ مفید، ج2- - مستدرک الوسایل، ج14، -مجمع البحرین، ج5 -تاریخ طبری، ج5 - بحار الانوار ج15 - سرگذشت جانسوز حضرت رقیه(ع) گردآوری وتنظیم: مجید کریمی ...