سایر منابع:
سایر خبرها
پسری که به یاد ندارم در طول مصاحبه بدون گفتن کلمه آقا بعد از نامش از او یاد کرده باشد: علی آقا. شب شهادت علی آقا در خواب دیدم که سقف اتاق باز شد و چیزی شبیه به کشتی پایین آمد. آن زمان مقداد، میثم و فهیمه را داشتم و در خانه زیر کرسی خواب بودند. برای سفری زیارتی به قم رفته بودیم. کشتی پایین آمد و بین زمین و آسمان ایستاد. خانم هایی اطراف خانه بودند که صورتشان دیده نمی شد. فقط دست هایشان را می دیدم که در ...
صبح فکر کردم که چرا او به من دروغ گفته و حرف های پدرم را مرور می کردم که به من می گفت کاش برای شناخت رامبد زمان بیشتری صرف می کردم. صبح روز بعد که از خواب بیدار شد از او درباره اتفاق دیشب سؤال کردم اما رامبد بدون هیچ توضیحی فقط عذرخواهی کرد و از من خواست او را ببخشم و من چون او را دوست داشتم بخشیدمش و قرار شد دیگر چنین اشتباهی نکند اما.... نسیم کمی آب خورد و با نگاهی به حلقه طلای دستش ...
کرده بود این بار در برابر عمل انجام شده قرار گرفته تا نشان دهد طبل تو خالی بیش نیست. او نه فقط خود را دلقلک این مضحکه کرد که با نام و اعتبار و آبروی ایران نیز بازی کرد که می طلبد ارگان های مربوطه به این موضوع ورود کنند. اینکه چگونه و با چه هدفی او را به عنوان نماینده ایران معرفی کرده و نام کشورمان را بر سر زبان ها انداختند اما حاصل چیزی جز خنده و تمسخر غریبه و خودی نباشد، اتفاق ساده ای نیست که ...
امضاء مسئولین سازمان کیش رسیده است. من هم آنچه میخواستند گفتم چون باشنیدن این مسائل ازترس داشتم سکته میکردم و ترسیده بودم که با این پرونده حکم اعدام برای من صادرکنند. شما من را حلال کنید. با اقرار نامبرده درجلسه رسمی دادگاه، معلوم میشود که اعتراف گیری با این شیوه ها در دستور کار نماینده سازمان بازرسی بوده وممکن است ازافراد دیگری هم با توسل به چنین شیوه هایی اعتراف گیری کرده باشند. لذا باید ...
، چهارچوب جنبش ملّی بی سابقه در مشهد، بسته شد. من و سررشته دار از سال ها پیش، نیمه پنهانی ، در کانون نشر حقائق اسلامی و جلسات استاد شریعتی شرکت داشتیم و با وضع آنجا و شخصیت استاد شریعتی آشنا بودیم و آقای سررشته دار را من به حاجی پیشنهاد کرده بودم چون براستی خلاق و قوی بود و نتیجه آن شد که همه را در جلسه دوم مرکزیت قانع ساخت تا مهدیّه به عنوان مرکز جمعیّت مؤتلفین اسلامی انتخاب شود و مصلحت نیز همین بود ...
... نکته جالب، اینجا بود که از قضا، چند وقت پیشتر من این پیشنهاد را اجمالا در روزنامه ای با عنوان تغییر سیاست کندی خوانده و زمینه ذهنی داشتم و سریع، مفهوم پیام سفارت آمریکا را دانستم. این نوع خبر ها و پیام ها البته آب توی دهان روشنفکران جمع کرده بود و بسیارشان راضی به این معامله بودند کاری که امثال بختیار در سال 57 کردند. یعنی خط سازش از همان موقع بین برخی مبارزین بود به یاد دارم وقتی ...
.... من دیدم که سید واقعا وسوسه شده و پیشنهاد را پذیرفته، گفتم حال چرا شما این حرف ها را به بنده می زنید؟ مگر من چکاره ام؟ سید ابراهیم گفت شما با همه آقایان رابطه دارید خواستم بروید با دوستان مشورت کنید و نتیجه را به من اعلام فرمایید تا به آمریکایی ها منتقل کنم. من برای آنکه ناف قضیه را از بیخ زده باشم عرض کردم اولاً همه می دانند، من چند سال است که تمام وقت، فقط طلبه ام و از سیاست هم دیگر ...
به گزارش پایگاه 598، این بار روایت عشق را از خانه ای کوچک میان هیاهوهای تهرانِ بزرگ قرار است بخوانید.خانه ای که شاید حدود 40 متر باشد اما آدم هایش دل بزرگی دارند. لبخند هایشان، روی خوششان و محبتی که از حرف هایشان سرازیر است کوچکی خانه را دیگر به چشم تان نمی آورد و توجه شما را به داستان عاشقانه ای جلب می کند که در کمال سادگی، زیبا و دلنشین است. حسام و زینب عروس و دامادی هستند که روایت شان قرار است ...
فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی باشند. داستان وصیت فرزانه محمود گواهی پدر هدایت گواهی که نظارت مستقیم در ساخت این کتابخانه منحصر به فرد داشته است، درباره روال ساخت آن چنین توضیح می دهد: خواهری به نام فرزانه داشتم که ایتالیا زندگی می کرد و هر چند ماه یک بار به ایران می آمد. این قدر خواهرم اهل کتاب بود و بچه ها را دوست داشت، تصمیم گرفت خانه ای که در خیابان کوهسنگی داشت بفروشد و پول ...