سایر منابع:
سایر خبرها
چرا باید بازیگوش باشیم؟
بعد از آنکه سرطان مغز پدر فدریکا پالاویسینی بهبود پیدا کرد، فدریکا به دنبال راهی بود تا به پدرش کمک کند دوران نقاهت بعد از جراحی را طی کند. او می گوید: به دنبال راهی بودم که بتوانم بدون اذیت کردن پدرم یا یادآوری وضعیتش، به بهبود سلامت شناختی او کمک کنم. فدریکا از یک منبع غیرمعمول الهام گرفت و آن بازی های ویدیویی بود. فدریکا خودش علاقه زیادی به بازی کامپیوتری دارد. او به عنوان یک روان ...
التماس مردجوان به همسرش برای پس گرفتن درخواست طلاق
. به بهانه اینکه می خواهم یک کافه راه اندازی کنم از نسیم خواستم که در طراحی کافه به من کمک کند اما وقتی فهمید موضوع کار بهانه بوده ناراحت شد با این حال به او گفتم می خواهم ازدواج کنم و از او خواستم روی پیشنهادم فکر کند. بعد از حدود دو ماه به خواستگاری رفتم و چون پدر و مادرم برای درمان پدرم می خواستند به خارج از کشور بروند مجبور شدیم زود جشن عروسی را برگزار کنیم. هفته های اول همه چیز خوب ...
صیغه یک پیرمرد شدم تا لذت یک ....
های مردم رفتم. خلاصه 25سالم بود که مردی 45 ساله به خواستگاری ام آمد و من با اصرار پدرم به عقد او درآمدم تا یک نان خور از سفره اش کم شود. تورج مردی مهربان به نظر می رسید و من با همه کاستی ها، خودم را زنی خوشبخت احساس می کردم اما متاسفانه بارداری موفقی نداشتم و نتوانستم لذت مادرشدن را تجربه کنم. درحالی که دو بار جنینم سقط شده بود تورج تصمیم گرفت یک دستگاه تریلر بخرد و با آن در جاده کار کند.او از من ...
وزیر بهداشت: ایران جزء 10 کشور برتر در مبارزه با کروناست
کردم را فراموش نمی کنم پدرم برای خانواده خود اهمیت و ارزش بسیاری قائل بود و جای ایشان در کنار خانواده بسیار خالی است. آذر چهل امیرانی همسر شهید رضایی در میانه کلام فرزند خود گاه گاهی اشک می ریزد و گویی آن روز های سخت و پر التهاب برایش تکرار می شود زمانی که از وی درخواست می شود تا سخنی در باب همسر شهید خود بگویند تنها اشک است که روایت می کند. راوی بعد در این مراسم امیر حسین ...
زنی در دام خّیر قلابی
از سجاد جدا شدم. بعد از طلاق دیگر به ازدواج فکر نمی کردم و قصد داشتم برای خوشبختی و آینده پسرم تلاش کنم اگرچه تحت پوشش بهزیستی قرار گرفتم اما مخارج سنگین زندگی وادارم کرد تا با پرایدی که با کمک خانواده ام خریده بودم، مسافرکشی کنم . روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که چهار سال قبل با اردشیر آشنا شدم. او هم که راننده مسافرکش بود خیلی به من محبت می کرد وقتی روابط صمیمانه ای ...
زکات حفظ کلام خدا
ازدواج نافرجام خدیجه جوان، آن هم درست بعد از گرفتن دیپلم و مشکلات روحی و روانی که به دنبال داشت، سبب شد بیشتر به قرآن پناه ببرد: روز های به شدت سختی را می گذراندم. بعد جدایی از همسرم قرآن تنها پناهم شده بود. آن زمان هنوز با برخی معلم ها در ارتباط بودم. یکی از آن ها معلم دوره راهنمایی ام بود. یک روز به من گفت: خدیجه جان! ببین چه چیز حالت را خوب می کند، برو دنبال همان. وقتی گفتم قرآن، گفت برو ...
دیه مادر و کودک خردسال از بیت المال پرداخت می شود
داشت تا اینکه سال 96 از هم جدا شدیم. متهم ادامه داد: چند ماه از این جدایی گذشت، اما رجوع کردیم ولی همسرم در خانه خودش بود و من در خانه خودم همراه پسرم زندگی می کردم. خیلی تلاش می کردم توجه زهره را جلب کنم به همین خاطر بیشتر درآمدم را برای او گل و غذا می خریدم، اما او دروغ می گفت و همچنان با دوستم رابطه داشت. این شرایط ادامه داشت تا آخرین بار تماس گرفت و از من خواست به خانه اش بروم. وقتی او را ...
گفتگوهای قبل از ازدواج را جدی بگیرید
تحصیل شغل و سابقه شغلی- چندمین فرزند خانواده هستند- رشته تحصیلی- در قید حیات بودن و نبودن اعضاء خانواده تعداد اعضاء خانواده و جنسیت آنان و سن آنان- تحصیل آنان- شغلی و ازدواج هرکدام محل زندگی خانواده هرکدام وضعیت پدر و مادر ازنظر سن و تحصیلات و شغلی با چه کسانی اکنون زندگی می کنند. آیا تصمیم دارد که بعد از ازدواج مستقل از خانواده باشد آیا توانایی مستقل شدن را دارد؟ نظر هرکدام ...
الهیات برای نسل فردا
. بنابراین در آستانه 22 سالگی ازدواج کردم. همسرم تازه دیپلمش را گرفته بود. در قم خانه ای شصت متری اجاره و زندگی مشترکمان را شروع کردیم. فردوسی از سختی های هجرت و غربت می گوید: زندگی در غربت با خرج و مخارج زندگی متأهلی بسیار سخت بود. 30 هزار تومانی که حوزه به من می پرداخت، کرایه خانه مان می شد؛ بنابراین با پس انداز اندکی که داشتیم و البته کمک بی دریغ همسرم که حاضر شد طلاهایش را بفروشد ...
یواشکی های سردار برای رفتن به سوریه + عکس
. **: در مورد خود شهید بگویید؛ پدر و مادرشان اهل کجا هستند؟ کجا زندگی می کنند؟ همسر شهید: قبلا بامیان زندگی می کردند، آمدند ایران، بعد از چند مدتی که ایران بودند، دوباره رفتند افغانستان و در مزارشریف زندگی می کنند. **: پدر شهید بزرگوار، شغلشان چه بود؟ همسر شهید: در افغانستان بنایی می کردند. **: خانواده شهید امیری چند خواهر و برادر هستند؟ ...
قاتل: می خواستم شوخی کنم!
اختلاف ما طوری نبود که بخواهم او را بکشم. اختلاف ما مثل همه زوج ها فقط به خاطر اختلاف نظر بود. بعد از دستگیری، در دادسرا به خاطر فشار های روحی و بازجویی بود که به قتل اقرار کردم، اما حالا حقیقت را می گویم. آن شب من و همسرم بعد از خوردن غذا به اتاق خواب رفتیم تا استراحت کنیم. من روی تخت دراز کشیده بودم و همسرم با من شوخی می کرد. هنگام شوخی بود که یک پارچه دور گلویش پیچیدم و آنرا کشیدم. همسرم می خندید که ...
عبدی: قانونگذاران دخترانشان را در 13 سالگی شوهر می دهند؟!
خانواده بودند. ولی اکنون این پدیده مذموم و حتی غیرقانونی شده است. چرا؟ چون مساله فقط رعایت حقوق کودک نیست، بلکه حقوق جامعه نیز ضایع می شود. کودکانی که از چند سالگی کار کنند، فرسوده شده و آموزش نخواهند دید، و بدون توانمندی وارد جامعه جدید شده و زندگی متعارفی نخواهند داشت و همه نتایج آن علیه منافع عمومی و علیه جامعه است. بنابراین هر گونه کوششی برای پایین آوردن سن ازدواج، موجب اختلال در نهاد جدید ...
گزارشی از میزگرد علمی با محوریت نکاح معاطاتی
ق و پیمانی دارد که از بنی اسرائیل گرفته شد. وی اضافه کرد: نکته ی حائز اهمیت در اینجا این است که میثاق غلیظ در عقد و پیمان و تشکیل خانواده را در کنار میثاق غلیظی که خداوند از پیامبران گرفته تا آن را به درستی انجام دهند قرار داده است. حجت الاسلام والمسلمین داودی با اشاره به اینکه این تعهد یک تعهد سنگینی است مطرح کرد: در ساختار تشکیل ازدواج وقتی به آداب و احکام ازدواج در پیش از از ...
از طلاق تا اعتیاد و جدایی والدین پلی به سوی نابودی فرزندان
.... "آیسا" هستم 21 سال سن دارم و فرزند اول خانواده هستم. خانواده ام در تهران سکونت داشتند، در زمان کودکی و از زمانی که به یاد دارم، دائم پدر و مادرم با هم درگیر بودند و دعوا می کردند، اصلاً مادرم به خواسته های پدرم توجهی نمی کرد و مادرم هم بی اجازه از خانه بیرون می رفت و وقت خود را صرف گذراندن با دوستانش می کرد. پدرم هم مسئولیت زندگی را نمی پذیرفت و مخارج زندگیمان را تأمین نمی کرد و در ...
مرد کرمانشاهی چرا همسرش را کشت؟
بعدازظهر تا 6 غروب با من بحث کرد و هرچه التماسش کردم کوتاه نیامد و می گفت باید دست خالی از خانه ای که خودم به نامش کرده بودم بیرون بروم. روز زن 15 میلیون تومان طلا برایش خریده بود و از او خواسته بود دعواها را تمام کند و 2 هفته قبل از روز زن همه خانواده همسرش را به خانه شان دعوت کرده و برایش کادو گرفته بود و جلوی همه از او خواهش کرده بود که به ناراحتی ها و بحث و جدل ها پایان بدهد. ...
حیف بود همسرم با شهادت از دنیا نمی رفت
دست راست مجروح و حدود 20 روز در بیمارستان بستری شد و من هر روز به ملاقاتش می رفتم. چون نمی توانست دستش را حرکت دهد به من می گفت: شما می توانید جواب مثبت خود را پس بگیرید چون آن زمان که به خواستگاری آمدم سالم بودم اما الآن نیستم اما من قبول نکردم و گفتم: من از همان ابتدا دوست داشتم با یک فرد جانباز ازدواج کنم اما می دانستم با مخالفت خانواده روبرو می شوم؛ اکنون خدا حاجتم را برآورده کرده است. ...
باتجربه ها چگونه اختلافات شان را حل می کنند؟
. اوایل خجالت می کشیدم با او مخالفت کنم و سعی می کردم این رفتارش را به زور بپذیرم اما بعد از گذشت سال ها و تجربه های خرید، متوجه شدم می توانم حرفم را بزنم. با شروع ارائه نظراتم اختلافات مان زیاد شد. چون ایشان توقع همراهی مرا داشت و من نمی توانستم راحت این شرایط را بپذیرم. من با روش دیگری در خانه پدرم بزرگ شده بودم. اوایل با گفت و گوهای منجر به جدل خسته می شدیم. از یک جا به بعد روش مان شد ...
قیمت خودرو
زن 48 ساله درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت و در یکی از شهرک های حاشیه مشهد به دنیا آمدم ولی هنوز به 17 سالگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل فقر و تنگدستی مرا مجبور کرد با مردی تبعه افغانستان ازدواج کنم. او 15 سال از من بزرگ تر بود و تجارت می کرد. من هم برای آن که پدر و مادرم را از این فلاکت و بدبختی نجات دهم، پای سفره عقد نشستم چرا که یونس ...
داستان زندگی عاشقانه ای که کرونا نابود کرد؛ همسرم هنگام مرگ اشکی از گوشه چشمش چکید
هیچ شناختی از او نداشتم هنگامی که مهمانی به پایان رسید آن زن در بیرون از مجلس عروسی کنار مادرم قرار گرفت و با او به گفت و گو پرداخت وقتی دیدم پسرجوانی که همراه آن زن بود نگاهش به چهره من گره خورده است تازه فهمیدم او قصد خواستگاری از مرا دارد . به نقل از خراسان، حدسم درست بود چرا که مادرم ماجرای خواستگاری آن زن را با پدرم در میان گذاشت و این گونه من پای سفره عقد نشستم و با مهدی ازدواج ...
سال هاست که یک قاب عکس، بابایِ من است
، هفتم آبان ماه سال 1341 در کوهین از توابع شهرستان قزوین به دنیا آمده است. از شش فرزند، ایشان چهارمین فرزند خانواده بوده، پدرش کرمعلی(کشاورز) و مادرش طلا خانم (خانه دار) بوده و همیشه کمک حال خانواده اش بوده است. پدرم از سال 1355 در شرکت ایران دوچرخ مشغول به کار می شود و در سال 1358 با مادرم ازدواج می کند که حاصل آن یک پسر که بنده هستم، است. در سال 1359 برای انجام خدمت سربازی از سوی ارتش به جبهه های ...
درخواست عجیب یک زن برای گوشمالی شوهرش | زن: قرار من با آن مرد قتل نبود | سرنوشت عجیب قاتل بعد از محکوم ...
بیمارستان هم سر زدم اما اثری از او نبود. با وجود اظهارات زن جوان ماموران به او مشکوک شدند. چرا که متوجه اختلافاتی میان او و شوهرش شده بودند. در این شرایط وی با دستور قاضی جنایی بازداشت و در بازجویی ها اسرار قتل شوهرش را فاش کرد. زن جوان گفت: چند وقتی بود که با همسرم دچار اختلافاتی شده بودم.او مردی بداخلاق بود و مرا کتک می زد. حتی چندین بار قهر کردم و به خانه پدرم رفتم اما خانواده ام طلاق را بد می ...
گفت و گوی تسنیم با فرزند شهیدی که از مجروحیت پدرش خبر نداشت
آخرین صحبت ما خواهد بود و پدرم دو ساعت بعد دیگر نفس نکشید. وی بیان داشت: ویدئویی از صحنه شهادت پدر موجود است اما هنوز جرئت دیدن آن را نداشته ام؛ البته چندین بار سعی کردم ولی توان دیدنش را در خود نمی بینم؛ یک بار تا لحظه ای را که میکروفن کج شد، دیدم و پس از آن بیهوش شدم. خانم غلامی افزود: در آن مراسم استاندار، فرماندار، نماینده ولی فقیه، فرماندهان سپاه، ارتش و سایر مسئولان ...
من دعا می کنم تو آمین بگو ؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم
از جمله مسائلی است که در فصل های مختلف کتاب به آن پرداخته شده. شهید علی اکبر عربی مانند بسیاری از شهدای مدافع حرم بارها به سوریه اعزام نشد بلکه در نخستین و آخرین اعزامش به سوریه، به فیض شهادت نائل شد. در برشی از کتاب می خوانیم: معمولاً پاتوق دوران عقد مان گلزار شهدا و حرم امامزادگان بود هر موقع از درب گلزار شهدا می خواستیم بزنیم بیرون می گفت: خدایا ما را شرمنده شهدا نکن ...
ماجرای کتک خوردن امین زندگانی از همسر بازیگرش
کار انتخاب کردی، گفت: می خواستم او هم تجربه کند. هی اصرار می کردم که جان من بگذار یک دانه بزنم، می گفت چرا؟! اصلا به خودت بزن! می گفتم کیف نمی دهد. همان طور که داشتم می گفتم تجربه اش خوب است و جان من و فقط یک دانه و او می گفت نه، زدم! زدم و آن صحنه بروسلی را دیده اید که روی هوا بلند می شود، او هم زد و من به پنجره آشپزخانه چسبیدم. بعد من یک زمان طولانی به جای تردمیل، دور خانه می دویم که لاغر شوم چون ...
همباشی یا ازدواج سفید همان زنا است/ نظر آیت الله شبیری زنجانی درباره معاطات
را در کنار میثاق و عهدگ رفته شده از پیامبران قرار داده تا اهمیت آن مورد توجه باشد؛ در روایات هم بیان شده کلماتی که در عقد نکاح جاری می شود، میثاق غلیظ است. وقتی پیمان محکم و سنگین باشد، نباید به سادگی از کنار آن عبور کنیم؛ گاهی ما از مغازه ای سبزی می خریم ولی گاهی می خواهیم یک پروژه مهم و یا تفاهم نامه بزرگی را منعقد کنیم، قطعا بین این دو خیلی فرق است لذا نباید از ازدواج به سادگی عبور کرد. ...
قتل با طعم فقر، جنایاتی هولناک که بخاطر فقر رخ داده است
بهتر شدن حال پدر خانواده، او گفت: یکسال بود که بیکار بودم و خرج زندگی را همسرم با قالیبافی می داد. فقر و بیکاری فشار آورد و مجبور شدم دست به این کار بزنم تا دیگر سختی نکشیم، من چندجای خودم را با چاقو زدم، اما زنده ماندم. قتل زباله گرد به خاطر فقر یکم مرداد سال گذشته اهالی محله زرندیه مهرآباد جنوبی متوجه درگیری دو مرد زباله گرد شدند. ناگهان مرد 58 ساله که زیر مشت و لگد پسر جوان ...
دیدار خواهران و برادران گمشده بعد از 50 سال | تنها بازمانده اسرای لهستانی در آسایشگاه حضرت مریم(س) | ...
همشهری آنلاین - بهاره خسروی و الهه کفایتی : دختر جوانی که یک شبه همه آرزهایش بر باد رفت، تنها و خسته از روزگار تلخش در سیبری و غم از دست دادن مادر راهی ایران می شود؛ کشوری که برایش سرنوشتی دیگر رقم زد. این بانوی مرحوم، یکی از اسرای لهستانی بود که اوایل دهه 20 به اجبار راهی ایران شد و بعد از ازدواج زندگی اش تغییر کرد. بانویی که خیال می کرد همه اعضای خانواده و خواهران و برادرانش در جنگ کشته شده اند ...
آشنایی با ایده های غلط منجر به ازدواج!
محمد رضا دژکام - روان شناس و مشاور خانواده تحریریه زندگی آنلاین : پرسش مراجع: پسری 35 ساله هستم که مدتی است پدر و مادرم اصرار دارند ازدواج کنم. من تنها فرزند خانواده هستم و والدینم می گویند که تو باید زودتر ازدواج کنی و سروسامان بگیری و ما بتوانیم نوه ی خود را ببینیم. حتی چندین بار هم برای من به خواستگاری رفته اند و خودشان فردی را انتخاب کرده اند! ولی من دوست دارم همسرم را ...
پست جدید شقایق دهقان در سالروز تولدش+عکس
می باشد مهراب قاسم خانی از ازدواج اول خود نیز صاحب یک فرزند دختر بنام نیروانا می باشد ماجرای آشنایی راستش من با مهراب قبل از سریال پاورچین در یک مجموعه نصف و نیمه بعنوان نویسنده برای شبکه جام و جم کار کرده بودم اما خیلی صمیمی نبودیم سر ساخت سریال پاورچین من بازیگر و مهراب نویسنده بود او پیشنهاد داد که چون ما قبلا با هم به عنوان نویسنده کار کرده ایم و ...
با توصیه رهبر نویسنده شدم
می کردم، حتی سال اولی که شعر می گفتم باورم نمی شد این اشعار سروده خودم باشد تا اینکه وارد دانشگاه شدم و از آنجا به بعد مسیر زندگی ام تغییر کرد. میل به نویسندگی و تحصیل در رشته روانشناسی راه جدیدی بود که به رویم گشوده شد. هر چند موفقیت از نظر خانواده ام، موفقیت در دانشگاه و مدارج تحصیلی بالا بود اما ارتباط با داستان و پردازش شخصیت ها جزو علاقمندی هایم به شمار می رود. به خاطر ایدئولوژی ام ...