پنجشنبه ۰۷ تیرساعت ۰۲:۵۸Jun 2024 27
جستجوی پیشرفته
پارسینه ۱۳۹۴/۱۰/۱۶ - ۰۲:۳۰

"در حسرت اطریش"مرتضی فضلی

"در حسرت اطریش"مرتضی فضلی زن پالتویش را پوشید و به حیاط رفت . مرد داشت چیزی می گفت. موبایل زن آنتن نمی داد . صدای مرد مثل کسی شده بود که هق هق می کند . زن گوشه ای از حیاط را پیدا کرد . مرد همچنان گریه می کرد. زن گفت:" دق مرگ شدم، چیزی بگو." مرد سعی کرد بغض گلویش را فرو ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)